۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عبیدالله بن حر جعفی''' کسى بود که [[حسین بن على (ع)|سیدالشهدا(ع)]] از او یارى خواست، اما توفیق همراه شدن در کاروان [[کربلا]] نیافت و امام را یارى نکرد. | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = عبید اللّه بن حر جعفی | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = سال 68 هجری | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = از بیم اسیری خود را به فرات انداخت و غرق شد | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = شاعر | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}}'''عبیدالله بن حر جعفی''' کسى بود که [[حسین بن على (ع)|سیدالشهدا(ع)]] از او یارى خواست، اما توفیق همراه شدن در کاروان [[کربلا]] نیافت و امام را یارى نکرد. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
عبید اللّه بن حرّ بن مجمع بن خزیم جعفی از اشراف کوفه و مردی شجاع و از بزرگان قوم خود بود. وی از اصحاب عثمان بن عفان است. پس از قتل عثمان به معاویه پیوست و در جنگ صفین با او بود. پس از شهادت علی (ع) به کوفه رفت و در فاجعهی [[کربلا]] حاضر نشد. | |||
امام در منزلگاه [[قصر مقاتل]]، خیمۀ او را دید، [[حجاج بن مسروق جعفی|حجاج بن مسروق]] را فرستاد تا او را دعوت کند تا به اردوى امام بپیوندد و یاریش کند. وى بهانه آورد که از [[کوفه]] به این خاطر بیرون آمدم که با حسین نباشم، چون در کوفه یاورى براى او نیست. | امام در منزلگاه [[قصر مقاتل]]، خیمۀ او را دید، [[حجاج بن مسروق جعفی|حجاج بن مسروق]] را فرستاد تا او را دعوت کند تا به اردوى امام بپیوندد و یاریش کند. وى بهانه آورد که از [[کوفه]] به این خاطر بیرون آمدم که با حسین نباشم، چون در کوفه یاورى براى او نیست. | ||
پاسخ او را که به امام گفتند، حضرت همراه عدهاى نزد او رفت و پس از گفتگوهایى پیرامون اوضاع کوفه، امام از او خواست تا با آب توبه خطاهاى گذشتهاش را بشوید و به نصرت [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]] بشتابد. عبیدالله بازهم نپذیرفت و این کرامت و توفیق را رد کرد و از روى خیر خواهى!حاضر شد که اسب زین شده و شمشیر بران خویش را به امام دهد. | پاسخ او را که به امام گفتند، حضرت همراه عدهاى نزد او رفت و پس از گفتگوهایى پیرامون اوضاع کوفه، امام از او خواست تا با آب توبه خطاهاى گذشتهاش را بشوید و به نصرت [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]] بشتابد. عبیدالله بازهم نپذیرفت و این کرامت و توفیق را رد کرد و از روى خیر خواهى!حاضر شد که اسب زین شده و شمشیر بران خویش را به امام دهد. | ||
چون امام مأیوس شد که او سعادت را دریابد، فرمود: اسب و شمشیرت از آن خودت، ما از خودت یارى و فداکارى مىخواستیم. اگر حاضر به جانبازى نیستى، ما را نیازى به مال تو نیست. «یا بن الحر!ما جئناک لفرسک و سیفک،انما آتیناک لنسألک النصرة،فان کنت بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فى شىء من مالک و لم اکن بالذى اتخذ المضلین عضدا، لأنی قد سمعت رسول الله«ص»و هو یقول:من سمع داعیة اهل بیتى و لم ینصرهم على حقهم الا اکبه الله على وجهه فى النار». <ref>الفتوح، ابن اعثم کوفى، ج 5، ص 84، موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 365.</ref> آنگاه امام از پیش او به خیمۀ خویش برگشت!... | چون امام مأیوس شد که او سعادت را دریابد، فرمود: اسب و شمشیرت از آن خودت، ما از خودت یارى و فداکارى مىخواستیم. اگر حاضر به جانبازى نیستى، ما را نیازى به مال تو نیست. «یا بن الحر!ما جئناک لفرسک و سیفک،انما آتیناک لنسألک النصرة،فان کنت بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فى شىء من مالک و لم اکن بالذى اتخذ المضلین عضدا، لأنی قد سمعت رسول الله«ص»و هو یقول:من سمع داعیة اهل بیتى و لم ینصرهم على حقهم الا اکبه الله على وجهه فى النار». <ref>الفتوح، ابن اعثم کوفى، ج 5، ص 84، موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 365.</ref> | ||
در منزل «بنی مقاتل» با کاروان امام حسین (ع) مواجه شد و امام (ع) از او تقاضای یاری کرد. اما او نپذیرفت و گفت: من از کوفه گریختهام که مجبور نشوم از طرف عبید اللّه با تو بجنگم و به تو نیز نمیپیوندم که پایان کار را میدانم. امام فرمود: | |||
«اینک که به یاری ما اقدام نمیکنی، از خدا بترس و با ما کارزار مکن و از اینجا برو. سوگند به خدا هرکس ندای ما را بشنود و ما را یاری نکند، هلاک میشود.<ref>الفتوح؛ ص 879.</ref>» | |||
آنگاه امام از پیش او به خیمۀ خویش برگشت!... | |||
===پشیمانی بعد از عاشورا=== | ===پشیمانی بعد از عاشورا=== | ||
وى پس از حادثۀ [[کربلا]]، بشدت از آن کوتاهى در یارى کردن امام پشیمان شده بود و خود را ملامت مىکرد | وى پس از حادثۀ [[کربلا]]، بشدت از آن کوتاهى در یارى کردن امام پشیمان شده بود و خود را ملامت مىکرد.<ref>حیات الامام الحسین، ج3،ص 363 به نقل از مقتل خوارزمى.</ref> در برخى نقلها نام او عبدالله بن حر نقل شدهاست. [[عمرو بن قیس]] نیز از کسانى بود که در همین منزلگاه [[امام حسین(ع)]] از او یارى خواست و او بهانه آورد. | ||
مورّخان نوشتهاند: عبید اللّه پس از حادثهی عاشورا، پیوسته دریغ میخورد که چرا چنان توفیق بزرگی را از دست داد و شعرهایی در اینباره به او نسبت دادهاند. در اشعار او سوزش این افسوس را میتوان یافت. گویند این اشعار به گوش عبید اللّه بن زیاد رسید و او را خواند ولی عبید اللّه بن حرّ اجابت نکرد و بر اسب خویش نشست و از کوفه خارج شد و در محلّی کنار فرات اقامت گزید. | |||
چون مصعب بن زبیر خروج کرد بدو پیوست و در جنگ با مختار ثقفی او را یاری کرد. مصعب از او ترسید و او را حبس کرد. پس از مدتی با وساطت عدهای آزاد شد و جنگجویانی را فراهم کرد و «تکریت» را گرفت و به کوفه حمله کرد ولی عدهای از سپاهیانش متفرق شدند و او از بیم اسیری به سال 68 هجری خود را به فرات انداخت و غرق شد.<ref>الاعلام زرکلی؛ ص 615.</ref> | |||
== نمونه اشعار == | |||
1- فیا لک حسرة نادمت حیاتردّد بین حلقی و التراقی | |||
2- حسین حین یطلب بذل نصریعلی أهل الضلالة و النفاق | |||
3- و لو أنی او اسیه بنفسیلنلت کرامة یوم التلاق | |||
4- مع ابن المصطفی نفسی فداهتولی ثم ودّع بانطلاق | |||
5- فقد فاز الاولی نصروا حسیناو خاب الآخرون الی النفاق<ref>مقتل ابی مخنف؛ ص 72- 74. ادب الطف؛ ج 1، ص 96 و 97.</ref> | |||
1- تا زندهام، حسرت و نامرادی بر من باد، حسرتی که فضای سینهام را پر کرده است. | |||
2- وقتی که [[حسین|حسین (ع)]] از من در برابر دشمنان و نامردمان یاری خواست. | |||
در | (در آن روز امام از او خواست بازگشتی به خود داشته باشد تا تمام گناهان و نارواییهای جانش از بین برود و محو شود) | ||
3- اگر من جانم را فدایش میکردم، در روز بازپسین پیروزمند و کامروا بودم. | |||
4- روزیکه با پسر پیامبر وداع کردم، وای بر آن روز! | |||
== | 5- آنانکه حسین را یاری کردند، نیکبخت بودند و آنانکه از او روی گرداندند و رهایش کردند، چند چهره و منافق بودند. | ||
<br /> | |||
==منابع== | |||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=559291&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 304-305.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=559291&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 304-305.] | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author ''دانشنامهی شعر عاشورایی''، محمد زاده، ج1، ص 54] | |||
==پینوشت== | ==پینوشت== | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:افراد]] | [[رده:افراد]] |