۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات نمایشنامه | {{جعبه اطلاعات نمایشنامه | ||
| تصویر =پایین گذر سقاخانه.jpg | | تصویر =پایین گذر سقاخانه.jpg | ||
خط ۱۵: | خط ۱۴: | ||
| سبک = | | سبک = | ||
| وب = | | وب = | ||
}} | }}'''پایین، گذر سقاخانه''' نمایشنامهای است از [[اکبر رادی]] که در سال 1383 نوشته شد و [[هادی مرزبان]] در آبان ماه سال 1385 برای اولین بار آن را به اجرا درآورد.<ref>[http://irantheater.ir/fa/7576 وب سایت ایران تئاتر، درگاه تخصصی هنرهای نمایشی ایران]</ref> اکبر رادی در این نمایشنامه به سراغ مردم عادی کوچه و خیابان و به ویژه قشر محروم جامعه رفته و درباره اعتقاد، ایمان و مناسبتهای دینی مردمی سخن میگوید که نذر سقاخانه کرده و در آنجا به عبادت میپردازند.<ref>[http://iqna.ir/fa/news/1509184/%D9%BE%D8%A7%D9%8A%D9%8A%D9%86-%DA%AF%D8%B0%D8%B1-%D8%B3%D9%82%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%8A%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%BE%D8%A7%D9%83-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86 وب سایت ایکنا، خبرگزاری بینالمللی قرآن]</ref> | ||
==خلاصه نمایشنامه «پایین، گذر سقاخانه»== | ==خلاصه نمایشنامه «پایین، گذر سقاخانه»== | ||
[[پرونده:کتاب پایین، گذر سقاخانه.jpg|بندانگشتی|کتاب پایین، گذر سقاخانه]] | [[پرونده:کتاب پایین، گذر سقاخانه.jpg|بندانگشتی|کتاب پایین، گذر سقاخانه]] | ||
گذری قدیمی در طهران و دو قهرمان کشتی به نام طاهر و فری ... فری به علت مصدومیت به قهرمانی نمیرسد و طاهر در مسابقات شرکت میکند و کاپ قهرمانی را برنده میشود. در این میان پری دختر یکی از بزرگان محلی به اسم حاجی میناچی دلباختهی طاهر است از طرفی فری عاشقانه پری را دوست دارد و همین باعث درگیری و خشم فری نسبت به طاهر میشود اما طاهر و ... | گذری قدیمی در طهران و دو قهرمان کشتی به نام طاهر و فری ... فری به علت مصدومیت به قهرمانی نمیرسد و طاهر در مسابقات شرکت میکند و کاپ قهرمانی را برنده میشود. در این میان پری دختر یکی از بزرگان محلی به اسم حاجی میناچی دلباختهی طاهر است از طرفی فری عاشقانه پری را دوست دارد و همین باعث درگیری و خشم فری نسبت به طاهر میشود اما طاهر و ... | ||
===پرده اول=== | ===پرده اول=== | ||
زن سیاهپوش با ویلچر و کودک افلیجش، مرد مؤمن با دختربچه همراهش، دو مرد با سیماچه اشقیا، دسته عزادارانِ | زن سیاهپوش با ویلچر و کودک افلیجش، مرد مؤمن با دختربچه همراهش، دو مرد با سیماچه اشقیا، [[دستههاى عزادارى|دسته عزادارانِ]] [[زنجیر زنی|زنجیرزن]]، و یکی چند رهگذر. | ||
گذری است قدیمی با سقاخانهای سمت راستِ ما و جنب یک درخت چنار کهنسال که در قواره آدم عظیمالجثهای روی زمین قوز کرده است. شمعهای سقاخانه تک و توکی روشن است و دورش سیاه محتشمی کشیدهاند و یک شمایل حضرت ابوالفضل نیز در قاب شیشه بالای آن نصب است. کنار سقاخانه منبع آبی با گنبد و گلدستههای برنجی (ماکت مشاهد متبرکه) بر یک چهار پایه استوار شده، و در دو گوش جلوی چهارپایه دو جام مسی به منبع آب که فیالواقع شربت بیدمِشک است، زنجیر کردهاند... به تنه خشکیده و شاخ و بال وهمناک چنار دخیلهای رنگارنگی بسته شده است که معلوم میکند درخت نظر کردهای است. زیر این اِسکلت خمیده وحشی یک نیمکت چوبی، در پیشنمای چپ، قهوهخانه دونگی، و رو به روی ما به ترتیب از نبش چپ به راست: کبابی «شمشاد»، آرایشگاه «چارلی»، و بعد چینه یک باغ کهنه و پشت باغ مناره آبی مسجد بازارچه از دور نمایان است.<ref>[https://fidibo.com/book/3923-کتاب-پان-گذر-سقاخانه وب سایت فیدیبو]</ref> | گذری است قدیمی با سقاخانهای سمت راستِ ما و جنب یک درخت چنار کهنسال که در قواره آدم عظیمالجثهای روی زمین قوز کرده است. شمعهای سقاخانه تک و توکی روشن است و دورش سیاه محتشمی کشیدهاند و یک شمایل حضرت ابوالفضل نیز در قاب شیشه بالای آن نصب است. کنار سقاخانه منبع آبی با گنبد و گلدستههای برنجی (ماکت مشاهد متبرکه) بر یک چهار پایه استوار شده، و در دو گوش جلوی چهارپایه دو جام مسی به منبع آب که فیالواقع شربت بیدمِشک است، زنجیر کردهاند... به تنه خشکیده و شاخ و بال وهمناک چنار دخیلهای رنگارنگی بسته شده است که معلوم میکند درخت نظر کردهای است. زیر این اِسکلت خمیده وحشی یک نیمکت چوبی، در پیشنمای چپ، قهوهخانه دونگی، و رو به روی ما به ترتیب از نبش چپ به راست: کبابی «شمشاد»، آرایشگاه «چارلی»، و بعد چینه یک باغ کهنه و پشت باغ مناره آبی مسجد بازارچه از دور نمایان است.<ref>[https://fidibo.com/book/3923-کتاب-پان-گذر-سقاخانه وب سایت فیدیبو]</ref> |