checkuser
۳۱۵
ویرایش
(از نو ساختم) |
(از نو ساختم (:) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | {{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| تصویر = | | تصویر =مرقد هانی بن عروه.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر =مرقد هانی بن عروه در کوفه | ||
| نام کامل =هانی بن عروة بن نمران | | نام کامل =هانی بن عروة بن نمران | ||
| لقب = | | لقب = | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
بنا به نقلی هانی بن عروه مایل نبود که مسلم بن عقیل وارد خانه او شود، اما پس از ورود مسلم بن عقیل به خانهاش، با تمام وجود از او دفاع کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۵.</ref> انتخاب خانه هانی بن عروه شاید به این دلیل بود که او از نظر نفوذ و قدرت اجتماعی توانمندتر از مختار بود. | بنا به نقلی هانی بن عروه مایل نبود که مسلم بن عقیل وارد خانه او شود، اما پس از ورود مسلم بن عقیل به خانهاش، با تمام وجود از او دفاع کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۵.</ref> انتخاب خانه هانی بن عروه شاید به این دلیل بود که او از نظر نفوذ و قدرت اجتماعی توانمندتر از مختار بود. | ||
===نقشه کشتن عبیدالله بن زیاد=== | ===نقشه کشتن عبیدالله بن زیاد=== | ||
در همان زمان شریک بن اعور که از خواص یاران امام علی(ع)<ref> الغارات، ثقفی، ج۲، ص۷۹۳.</ref> و از بزرگان شیعیان بصره بود و همراه عبیدالله بن زیاد از بصره به کوفه آمده بود، بیمار شد و در خانه هانی بن عروه که از دوستانش بود، اقامت گزید.<ref>الغارات، ج۲، ص۷۹۳-۷۹۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۷؛ الاخبار الطول، ص۲۳۳-۲۳۴؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۰.</ref> او هانی بن عروه را به یاری و حمایت مسلم تشویق کرد و در خانه هانی نقشه کشتن عبیدالله بن زیاد توسط شریک کشیده شد تا در هنگام عیادت عبیدالله بن زیاد از او درخانه هانی بن عروه انجام گیرد.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۷؛ الاخبار الطول، ص۲۳۴-۲۳۵؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۳؛ الفتوح، ج۵، ص۴۲-۴۳؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۸-۹۹.</ref> البته گاهی سخن از بیماری هانی بن عروه به میان میآید و گفته میشود نقشه به قتل رساندن توسط او کشیده شد.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۷؛ الامامه و السیاسه، ج۲، ص۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۳؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۰ عمارة بن عبید سلولی پیشنهاد دهنده بود.</ref> به هر حال این طرح به جهت اینکه هانی بن عروه مایل نبود مهمانش در خانهاش کشته شود، انجام نگرفت.<ref>ر.ک :انساب الاشراف، | در همان زمان شریک بن اعور که از خواص یاران امام علی(ع)<ref> الغارات، ثقفی، ج۲، ص۷۹۳.</ref> و از بزرگان شیعیان بصره بود و همراه عبیدالله بن زیاد از بصره به کوفه آمده بود، بیمار شد و در خانه هانی بن عروه که از دوستانش بود، اقامت گزید.<ref>الغارات، ج۲، ص۷۹۳-۷۹۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۷؛ الاخبار الطول، ص۲۳۳-۲۳۴؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۰.</ref> او هانی بن عروه را به یاری و حمایت مسلم تشویق کرد و در خانه هانی نقشه کشتن عبیدالله بن زیاد توسط شریک کشیده شد تا در هنگام عیادت عبیدالله بن زیاد از او درخانه هانی بن عروه انجام گیرد.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۷؛ الاخبار الطول، ص۲۳۴-۲۳۵؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۳؛ الفتوح، ج۵، ص۴۲-۴۳؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۸-۹۹.</ref> البته گاهی سخن از بیماری هانی بن عروه به میان میآید و گفته میشود نقشه به قتل رساندن توسط او کشیده شد.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۷؛ الامامه و السیاسه، ج۲، ص۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۳؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۰ عمارة بن عبید سلولی پیشنهاد دهنده بود.</ref> به هر حال این طرح به جهت اینکه هانی بن عروه مایل نبود مهمانش در خانهاش کشته شود، انجام نگرفت.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۷؛ الاخبار الطول، ص۲۳۴-۲۳۵؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۳؛ الفتوح، ج۵، ص۴۲-۴۳. قس مقاتل الطالبیین، ص۹۹، همسر هانی بن عروه موافق نبود.</ref> اگر چه گفته میشود که هانی به مسلم گفت: «اگر او را میکشتی، فاسقی، فاجری، ستمکاری و مکاری را کشته بودی.» | ||
==رفتن به دارالاماره== | ==رفتن به دارالاماره== | ||
ابن زیاد که اکنون مردم کوفه را مرعوب نموده بود، به جستوجوی مسلم بن عقیل پرداخت و توسط یکی از بردگان شامی خود به نام [[معقل|مَعقِل]] با ترفندی خاص به مخفیگاه او پی برد و خانه او را تحت کنترل گرفت.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۶-۳۳۷؛ الاخبار الطول، ص۲۳۵-۲۳۶؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۲،۳۴۸؛ الفتوح، ج۵، ص۴۱-۴۲؛ ارشاد، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> | ابن زیاد که اکنون مردم کوفه را مرعوب نموده بود، به جستوجوی مسلم بن عقیل پرداخت و توسط یکی از بردگان شامی خود به نام [[معقل|مَعقِل]] با ترفندی خاص به مخفیگاه او پی برد و خانه او را تحت کنترل گرفت.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۶-۳۳۷؛ الاخبار الطول، ص۲۳۵-۲۳۶؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۲،۳۴۸؛ الفتوح، ج۵، ص۴۱-۴۲؛ ارشاد، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۵۹: | ||
او با دانستن مخفیگاه مسلم بن عقیل و اطلاع از سران و یاران و هواداران او به کار پرداخت. همچنین از روسای قبایل خواست که به دیدارش بیایند. اما هانی بن عروه به دیدار او نرفت و خود را به بیماری زد. عبیدالله بن زیاد از راه مکر و حیله وارد شد تا بتواند به طریقی او را به دارالاماره بکشاند و بین او و مسلم بن عقیل جدایی اندازد. | او با دانستن مخفیگاه مسلم بن عقیل و اطلاع از سران و یاران و هواداران او به کار پرداخت. همچنین از روسای قبایل خواست که به دیدارش بیایند. اما هانی بن عروه به دیدار او نرفت و خود را به بیماری زد. عبیدالله بن زیاد از راه مکر و حیله وارد شد تا بتواند به طریقی او را به دارالاماره بکشاند و بین او و مسلم بن عقیل جدایی اندازد. | ||
او [[محمد بن اشعث]]، دوست هانی، [[اسماء بن خارجه فزاری|اسماء بن حسان خارجه]] برادرزاده<ref>لاخبار الطوال، | او [[محمد بن اشعث]]، دوست هانی، [[اسماء بن خارجه فزاری|اسماء بن حسان خارجه]] برادرزاده<ref>لاخبار الطوال، ص۲۳۶.</ref> و [[عمرو بن حجّاج زبیدى|عمرو بن حجاج زبیدی]] پدر روعه همسر هانی<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۹؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، ج۵، ص۴۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۴۰.</ref> که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند و به دربار عبیدالله بن زیاد رفت و آمد داشتند، خواست تا هانی را وادار کنند که به نزدش بیاید. | ||
هر سه آنان به نزد هانی رفتند. اگر چه هانی مایل نبود به نزد عبیدالله بن زیاد برود و میگفت چون مسلم بن عقیل نزد من است، صلاح نیست که بروم اما آنان از او خواستند تا برای گم کردن راه و حفظ جان مسلم، به دیدن عبیدالله برود. در نزدیکی [[دار الاماره|دارالاماره]] احساس خطر کرد و به اسماء بن حسان خارجه گفت: «به خدا از این مرد هراسناک و نگرانم.» اما اسماء گفت: «هیچ ترسی به دل راه مده. تو بیگناهی.» بالاخره هانی علیرغم میل خود به دارالاماره رفت و همین امر باعث شد تا عبیدالله بن زیاد بتواند بین او و مسلم بن عقیل جدایی اندازد که این جدایی در شکست مسلم بن عقیل تاثیر بسیاری داشت. | هر سه آنان به نزد هانی رفتند. اگر چه هانی مایل نبود به نزد عبیدالله بن زیاد برود و میگفت چون مسلم بن عقیل نزد من است، صلاح نیست که بروم اما آنان از او خواستند تا برای گم کردن راه و حفظ جان مسلم، به دیدن عبیدالله برود. در نزدیکی [[دار الاماره|دارالاماره]] احساس خطر کرد و به اسماء بن حسان خارجه گفت: «به خدا از این مرد هراسناک و نگرانم.» اما اسماء گفت: «هیچ ترسی به دل راه مده. تو بیگناهی.» بالاخره هانی علیرغم میل خود به دارالاماره رفت و همین امر باعث شد تا عبیدالله بن زیاد بتواند بین او و مسلم بن عقیل جدایی اندازد که این جدایی در شکست مسلم بن عقیل تاثیر بسیاری داشت. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۱: | ||
شیخ مفید مینویسد: | شیخ مفید مینویسد: | ||
«چون عمرو بن حجاج دید که با هانی بن عروه چنان رفتار ناپسندی کردند، ناراحت شد و طایفه مذحج را خبر کرد. <ref>ارشاد، | «چون عمرو بن حجاج دید که با هانی بن عروه چنان رفتار ناپسندی کردند، ناراحت شد و طایفه مذحج را خبر کرد.<ref>ارشاد، ج۲، ص۴۷.</ref> گروهی از قبیله مذحج با دریافت خبر قتل هانی بن عروه بر در دارالاماره اجتماع کردند و گرد قصر او را گرفتند.»<ref>الاخبار الطول، ص۲۳۸؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۷؛ الفتوح، ج۵، ص۴۸.</ref> عبیدالله بن زیاد، [[شریح قاضى|شریح قاضی]]<nowiki/> را طلبید و گفت: «برو و هانی را ببین که زنده است، سپس ماجرا را به این مردم بگو! شریح قاضی به زندان رفت و هانی را مجروح و خونآلود دید.» | ||
ولی وقتی که با مردم روبهرو شد، به آنان گفت: «هانی بن عروه زنده است. به خانههای خود برگردید.» آنان نیز متفرق شدند.<ref>الاخبار الطول، | ولی وقتی که با مردم روبهرو شد، به آنان گفت: «هانی بن عروه زنده است. به خانههای خود برگردید.» آنان نیز متفرق شدند.<ref>الاخبار الطول، ص۲۳۸؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۷؛ الفتوح، ج۵، ص۴۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸.</ref> | ||
بدین ترتیب با شهادت ناقصی که قاضی داد، فرصتی دیگر از دست هواداران مسلم بن عقیل و هانی بن عروه رفت. آن روز که این مردم اطراف قصر را گرفته بودند، جز تعدادی از ماموران عبیدالله بن زیاد، کسی با او نبود. اگر مختصر تدبیری داشتند کار عبیدالله بن زیاد به پایان میرسید. | بدین ترتیب با [[شهادت|شهادت]] ناقصی که قاضی داد، فرصتی دیگر از دست هواداران مسلم بن عقیل و هانی بن عروه رفت. آن روز که این مردم اطراف قصر را گرفته بودند، جز تعدادی از ماموران عبیدالله بن زیاد، کسی با او نبود. اگر مختصر تدبیری داشتند کار عبیدالله بن زیاد به پایان میرسید. | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
همین که خبر دستگیری و زندانی شدن هانی بن عروه در شهر منتشر شد، مسلم دست به قیام زد. اما بنا به دلایلی شکست خورد و به شهادت رسید.<ref>ر.ک : مسلم بن عقیل.</ref> | همین که خبر دستگیری و زندانی شدن هانی بن عروه در شهر منتشر شد، مسلم دست به قیام زد. اما بنا به دلایلی شکست خورد و به شهادت رسید.<ref>ر.ک: [[مسلم بن عقیل]].</ref> | ||
پس از شهادت مسلم بن عقیل، عبیدالله بن زیاد دستور داد که هانی بن عروه را دست بسته به بازار قصابان برند تا بدین وسیله در دل مردم ترس افکندند. هانی بن عروه پیوسته فریاد میزد و افراد قبیله مذحج را به کمک میطلبید که: «آل مراد کجایند؟ افراد قبیله مذحج کجایند؟ چرا به یاری من نمیآیند؟»<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۹؛ الفتوح، ج۵، ص۴۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۴۴.</ref> | |||
سپس با قوت بسیار بندها را از دست باز کرد و در جستجوی ابزاری بود که با دشمنان ستیز کند، ولی مزدوران عبیدالله بن زیاد به وی امان ندادند و او را گرفتند. یکی از غلامان عبیدالله بن زیاد به نام رشید ترکی، هانی بن عروه را به قتل رساند و سرش را از تن جدا کرد.<ref>الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۲۲؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۹؛ الفتوح، ج۵، ص۶۱؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۴۴.</ref> در آن روز مردم قبیله مذحج تن به خواری و سستی دادند و از یاری هانی بن عروه دست برداشتند. هانی بن عروه در روز نهم ماه ذیالحجه به شهادت رسید. در هنگام شهادت هشتاد و نه سال سن داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۹.</ref> | |||
بنا به نقل مسعودی، هانی بن عروه هرگاه قبیله بنی مراد را به یاری میخواند، چهار هزار مرد زرهپوش سواره و هشت هزار نظامی پیاده با او حرکت میکردند و اگر قبایل همپیمان خود را دعوت میکرد، سی هزار زرهپوش نظامی در رکابش بود و اما هنگامی که به سوی قتلگاه رفت، از آن همه مردان جنگی که از آنان استمداد کرد، هیچکس اجابت نکرد.<ref>مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۵۵؛ الفتوح، ج۵، ص۶۱؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۹۳.</ref> | |||
بنا به نقل مسعودی، هانی بن عروه هرگاه قبیله بنی مراد را به یاری میخواند، چهار هزار مرد زرهپوش سواره و هشت هزار نظامی پیاده با او حرکت میکردند و اگر قبایل همپیمان خود را دعوت میکرد، سی هزار زرهپوش نظامی در رکابش بود و اما هنگامی که به سوی قتلگاه رفت، از آن همه مردان جنگی که از آنان استمداد کرد، هیچکس اجابت نکرد. <ref>مروج الذهب و معادن الجوهر، | |||
عبیدالله بن زیاد سپس دستور داد تا طناب به پای هر دو نعش ببندند و در بازارهای کوفه بر زمین بکشند. <ref> البدایه و النهایه، | عبیدالله بن زیاد سپس دستور داد تا طناب به پای هر دو نعش ببندند و در بازارهای کوفه بر زمین بکشند.<ref> البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۷.</ref> آنگاه جسد مطهر این دو شهید را در محله [[کناسه|کناسِه]] به دار بیاویزند.<ref>العبر و دیوان المبتدأ و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۳، ص۲۹.</ref> سپس سر این دو شهید را توسط هانی بن ابی حیه همدانی و زبیر بن اَروَج (اروح) تمیمی به نزد یزید فرستاد<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲؛ الاخبار الطول، ص۲۴۰-۲۴۱؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸۰.</ref> و گزارش کار را ارائه نمود.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹؛ الاخبار الطول، ص۲۴۱؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶؛الفتوح، ج۵، ص۵۶.</ref> | ||
یزید سر این دو شهید را بر دروازه دمشق آویخت <ref>انساب الاشراف، | |||
یزید سر این دو شهید را بر دروازه دمشق آویخت<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.</ref> و از قهر و غلبه عبیدالله بن زیاد، خرسند شد و در نامهای از او سپاسگزاری نمود.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۲؛ الاخبار الطول، ص۲۴۱-۲۴۲؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶-۳۸۱؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۰۳-۱۰۸.</ref> | |||
==پس از شهادت== | ==پس از شهادت== | ||
خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه در میانه راه کوفه به امام حسین (ع) رسید. <ref>ر.ک : الاخبار الطول، | خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه در میانه راه کوفه به امام حسین(ع) رسید.<ref>ر.ک: الاخبار الطول، ج۲، ص۲۴۳؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۵۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۲.</ref> امام حسین(ع) بر مرگ آن دو گریست و آیه استرجاع را خواند و چندین مرتبه از خداوند برای آنان طلب رحمت کرد.<ref>الاخبار الطول، ص۲۴۱؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۹.</ref> | ||
سه روز پس از شهادت هانی بن عروه، روعه همسرش به کمک همسر میثم تمار، تن بی سر هانی بن عروه را در کنار دارالاماره کوفه به خاک سپرد. اکنون مزارش به مسجد معروف کوفه متصل است و پشت قبر مسلم بن عقیل و در جهت شمال آن قرار دارد. <ref>تاریخ الکوفه، | |||
پسرش یحیی، محدث و از راویان اصح و ثقه شمرده میشود. <ref>الطبقات الکبری، | سه روز پس از شهادت هانی بن عروه، روعه همسرش به کمک همسر میثم تمار، تن بی سر هانی بن عروه را در کنار دارالاماره کوفه به خاک سپرد. اکنون مزارش به مسجد معروف کوفه متصل است و پشت قبر مسلم بن عقیل و در جهت شمال آن قرار دارد.<ref>تاریخ الکوفه، ص۸۴.</ref> آستانه هانی بن عروه هم اکنون یکی از مراکز مهم و زیارتگاههای مشهور شیعیان جهان است. | ||
پسرش یحیی، محدث و از راویان اصح و ثقه شمرده میشود.<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۰؛ حوادث و وفیات، ج۸، ص۳۰۲، اسدالغابه، ج۲، ص۱۵؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۸۸.</ref> | |||
==زیارتنامه== | ==زیارتنامه== | ||
هانی بن عروه دارای زیارت مخصوصی است که در آن زیارت او را عبد صالح و از اصحاب امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میدانند: | هانی بن عروه دارای زیارت مخصوصی است که در آن زیارت او را عبد صالح و از اصحاب امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میدانند: | ||
سَلامُ اللهِ العَظیمِ وَ صَلَواتُهُ عَلَیکَ یا هانِی بنَ عُروَةَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَا العَبدُ الصّالِحُ النّاصِحُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِاَمیرِالمُؤمِنینَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ عَلَیهِمُ السَّلامُ اَشهَدُ اَنَّکَ قُتِلتَ مَظلُوماً فَلَعَنَ اللهُ مَن قَتَلَکَ وَ استَحَلَّ دَمَکَ وَ حَشی قُبُورَهُم ناراً اَشهَدُ اَنَّکَ لَقیتَ اللهَ وَ هُو راضٍ عَنُکَ بِما فَعَلتَ وَ نَصَحتَ وَ اَشهَدُ اَنَّکَ قَد بَلَغتَ دَرَجَةَ الشُّهَداءِ وَ جُعِلَ رُوحُکَ اَرواحِ السُّعَداءِ بِما نَصَحتَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ مُجتَهِداً وَ بَذَلتَ نَفسَکَ فی ذاتِ اللهِ وَ مَرضاتِهِ فَرَحَمِکَ اللهُ وَ رَضِی عَنکَ وَ حَشَرَکَ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرینَ وَ جَمَعَنا وَ اِیاکُم مَعَهُم فی دارِ النَّعیمِ وَ سَلامٌ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ<ref>کلیات مفاتیح الجنان، زیارت نامه هانی بن عروه.</ref> | |||
درود و رحمت خداوند بر تو ای هانی بن عروه. درود بر تو ای بنده شایسته و خیرخواه برای خدا و پیامبر(ص) و امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بر آنان درود باد. گواهی میدهم به اینکه تو به ستم کشته شدی. پس لعنت خداوند بر آنکه تو را کشت و خون تو را حلال شمرد. پس خداوند قبرهای آنان را از آتش پر کند. گواهی میدهم که تو خداوند را ملاقات کردی درحالیکه او از تو به واسطه کردارت و خیرخواهیات خشنود بود؛ و گواهی میدهم که تو به مرتبه شهیدان رسیدی و روحت با روح شهدا سعادتمندانه قرار داده شد به واسطه اینکه خیرخواه نسبت به خداوند و رسولش بودی و در این راه تلاش کردی و جانت را در راه خدا و خشنودیاش بخشیدی. پس رحمت خداوند بر تو باد و از تو راضی است و تو را با پیامبر (ص) و خاندان پاکیزهاش محشور کند و ما و شما را با آنان در خانه نعمت محشور کند و درود و رحمت و برکات خداوند بر تو باد. | |||
==شعر عبدالله بن زبیر اسدی== | ==شعر عبدالله بن زبیر اسدی== | ||
عبدالله بن زبیر اسدی در قطعه شعری شهادت مظلومانه آن دو را به تصویر کشیده است: <ref>الطبقات الکبری، | عبدالله بن زبیر اسدی در قطعه شعری شهادت مظلومانه آن دو را به تصویر کشیده است: <ref>الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۲؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۳۴۰؛ البدء و التاریخ، مقدسی، ج۶، ص۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۰۸؛ ابن حبیب (المحبر، ص۲۴۵) او را عبدالرحمن بن زبیر اسدی و ابن طقطقی (الفخری، ص۱۱۴) او را فرزدق ذکر کرده است.</ref>{{شعر}} | ||
{{ب| فَاِنْ کنتِ لا تَدْرینَ مَا الْمَوْتُ فَانْظُری | اِلی بَطَلٍ قَدْ هَشَّمَ السَّیفُ وَجْهَهُ }} | {{ب| فَاِنْ کنتِ لا تَدْرینَ مَا الْمَوْتُ فَانْظُری | اِلی بَطَلٍ قَدْ هَشَّمَ السَّیفُ وَجْهَهُ }} | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۱۴: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| class="" style="margin: 0 auto; " | {| class="" style="margin: 0 auto; " | ||
| class="b" |<span class="beyt"> فَاِنْ کنتِ لا تَدْرینَ مَا الْمَوْتُ فَانْظُری </span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt"> اِلی بَطَلٍ قَدْ هَشَّمَ السَّیفُ وَجْهَهُ </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> اَصابَهُما فَرخُ البغی فَاصبَحا</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">تَری جَسَداً قد غیر الموت لونه</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> اِلی هانِیءٍ فِی السُّوقِ وَ ابْنِ عَقیلٍ</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">وَ آخَرُ یهْوِی مِنْ طَمارِ، قَتیلِ</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> احادیث من یسری بکل سبیل</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">و نضح دم قد سال کل مسیل</span> | |||
|} | |||
<br /> | |||
{| style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> فَاِنْ کنتِ لا تَدْرینَ مَا الْمَوْتُ فَانْظُری </span> | | class="b" |<span class="beyt"> فَاِنْ کنتِ لا تَدْرینَ مَا الْمَوْتُ فَانْظُری </span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۴۹: | ||
|} | |} | ||
اگر نمیدانی مرگ چیست به هانی و پسر عقیل در بازار بنگر. | اگر نمیدانی مرگ چیست به هانی و پسر عقیل در بازار بنگر. | ||
به دلاورمردی که شمشیر بینی او را در هم شکسته و به دلیری دیگر که از بلندی، مقتول و شهید بر خاک افتاد. | به دلاورمردی که شمشیر بینی او را در هم شکسته و به دلیری دیگر که از بلندی، مقتول و شهید بر خاک افتاد. | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۵۹: | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص ۲۵۴-۲۶۲.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص ۲۵۴-۲۶۲.] | ||
= جستارهای وابسته = | =جستارهای وابسته= | ||
[[مسلم بن عقیل]] | [[مسلم بن عقیل]] | ||