عباس ابن علی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

۲۷٬۱۰۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اوت ۲۰۲۰
ادبیات عامه و جلوه های نمادین به نظرم باید حذف بشه خیلی توصیفی ست.
(ادبیات عامه و جلوه های نمادین به نظرم باید حذف بشه خیلی توصیفی ست.)
خط ۷: خط ۷:
  | کنیه        = ابوالفضل
  | کنیه        = ابوالفضل
  | لقب          = قمر بنی‌هاشم، سقّا، باب‌الحوائج
  | لقب          = قمر بنی‌هاشم، سقّا، باب‌الحوائج
  | زادروز      = 4 شعبان سال 26 ه.ق
  | زادروز      = ۴ شعبان سال ۲۶ ه.ق
  | زادگاه      = مدینه منوره
  | زادگاه      = مدینه منوره
  | درگذشت      = 10 محرم سال 61 ه.ق (عاشورا)
  | درگذشت      = ۱۰ محرم سال ۶۱ ه.ق (عاشورا)
  | علت مرگ      = حضور در نبرد عاشورا
  | علت مرگ      = حضور در نبرد عاشورا
  | قاتل        =
  | قاتل        =
خط ۱۸: خط ۱۸:
  | همسران      = لبابه بنت عبدالله
  | همسران      = لبابه بنت عبدالله
  | فرزندان      = فضل ابن‌ عباس، قاسم ابن‌ عباس، عبیدالله ابن‌ عباس
  | فرزندان      = فضل ابن‌ عباس، قاسم ابن‌ عباس، عبیدالله ابن‌ عباس
  | طول عمر      =35سال
  | طول عمر      =۳۵سال
}}
}}
'''ابوالفضل''' (عباس بن علی بن ابی طالب (ع)) و فرزند امام علی (ع) و [[ام البنین علیهاالسلام مادر علمدار|ام البنین]]، و برادر و همراه [[حسین بن على (ع)|امام حسین (ع)]] در واقعه [[کربلا]].
'''ابوالفضل،''' عباس بن علی بن ابی طالب(ع)، فرزند امام علی(ع) و [[ام البنین علیهاالسلام مادر علمدار|ام البنین]]، و برادر و همراه [[حسین بن على (ع)|امام حسین(ع)]] در واقعه [[کربلا]] است.


در فرهنگ دینی جامعه شیعی ایران بسیاری از رویدادهای تاریخی-مذهبی با روایت‌های اساطیری و افسانه‌ای در آمیخته است و قهرمانان تاریخی-دینی، شخصیت و جلوه‌ای اسطوره‌ای-افسانه‌ای یافته، و با نمونه‌های ازلی یا مثالی هم ذات شده‌اند. مقتل نامه‌ها، سوگ چامه‌ها، [[روضه|روضه‌]]<nowiki/>های [[شهادت]]، [[تعزیه نامه|تعزیه نامه‌ها]] و داستان‌های مذهبی، مانند حیدر نامه، خاوران نامه، حمزه نامه و جز آنها آکنده از سر گذشت‌های افسانه‌ای تخیلی شماری از قهرمانان حماسه ساز دینی اسلام‌اند.<ref>بلوکباشی، «تابوت گردانی»، 34.</ref> یکی از چهره‌های برجسته از گروه حماسه سازان مذهبی حضرت عباس بن علی (ع) است که واقعیت زندگی او در هاله‌ای از اندیشه‌های اسطوره‌ای-افسانه‌ای پوشیده شده است. حضرت عباس (ع) در جامعه و فرهنگ شیعه صورتی لاهوتی فرازمانی و فرامکانی یافته و در ذهنیت مردم، جلودای ملکوتی مجرد از هستی ناسوتی گرفته است. مردم او را همچون یک هستی حیات آفرین، رهایی بخش، برکت‌زا، یاری‌رسان، شفابخش و مصداق والای پهلوانی، جوانمردی، عشق، اخلاص، فداکاری و زداینده غم و محنت و برآورنده حاجات و آرزوها می‌پندارند.
== نسب و خانواده ==
امام علی (ع) با برادرش عقیل که در نسب‌شناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل فاطمه دختر حزام بن خالد را پیشنهاد کرد و گفت: در میان عرب دلیرتر از مردان بنی‌ کلاب دیده نشده‌اند. پدر اُمّ‌البنین، ابو المجل حزام بن خالد، از قبیله بنی‌ کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>- عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ ش.، ۳۵۶.</ref> حزام از چهره‌های شاخص و ممتاز عرب بود که به شجاعت، سخاوت، شرافت و کرامت مشهور بود. جدّ دوم مادری اُمّ‌ البنین، عامر بن مالک نیز جنگاوری توانا و سوارکاری دلاور بود و اُمّ‌ البنین سجایای رفتاری و وجودی پدر و جدش را به ارث برد و به فرزندانش منتقل کرد. امام علی (ع) در سال ۲۵ هجری با وی ازدواج کرد.<ref>- همان، ص۳۵۷.</ref> نتیجه این ازدواج چهار پسر بود به نام‌های عباس، عبدالله، عثمان و جعفر.


==نام و توصیفات==
عباس ‌بن‌ علی ‌بن‌ ابی‌ طالب‌(ع) در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در عصر خلافت عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد.
برخی نام «عباس» را با «اصلان» و «اسد»، برابر گرفته‌اند و آن حضرت را با تعبیراتی چون «شیرغازی»<ref>کاشفی، روضة...، 335.</ref>، «شیراوژن» و «هژبر پیشه دین»<ref>شهیدی، 447، 449.</ref> وصف کرده‌اند. عباس را چون شیری مظهر شجاعت و نگهبان<ref>فتح هراتی، 39.</ref> و مبارزی نامدار و دلاوری به غایت عالی قدر در جنگ وصف کرده‌اند که جرئت و قوت را از پدرش حیدر کرار، علی (ع)، به ارث برده بود و پیوسته در میدان جنگ «رایت نصرت» برمی افراشت.<ref>کاشفی، همان، 333، 335.</ref>
در فرهنگ و ادب ایران حضرت عباس (ع) را به داشتن قامتی راست و بلند و سیمایی زیبا و شکوهمند وصف کرده، و به او لقب«قمر بنی هاشم» داده‌اند و هلال فلزی بر سر گنبد و علم و علامت را مظهری از او، یعنی «ماه بنی هاشم»، دانسته‌اند. در روایت‌های مکتوب مذهبی، به شکوه و زیبایی رخسار حضرت عباس (ع) و قامت بلند او اشاره شده است و نوشته‌اند که چون بر اسب می‌نشست، پاهایش به زمین می‌سایید.<ref>ابوالفرج، 84؛ قمی، 163؛ ربانی، 142/1.</ref> چنین تصویری در نقاشی‌های مذهبی به ویژه نقاشی «مکتب قهوه خانه» از چهره آن حضرت جلوه یافته است؛ از جمله، نقش ابروان کشیده هلالی شکل به هم پیوسته که در دوره قاجار به «ابروی قمر بنی هاشمی» شهرت داشت.<ref>شاملو، 48/1.</ref>


== نامگذاری ==
بنا بر روایات شیعی، امام علی (ع) او را عباس نامید و فرمود: من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او می‌گریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان می‌افتاد و چهره‌شان از ترس او در هم گرفته می‌شد. نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۱۳۶۳ ﻫ ق.</ref> می‌نویسد: «امیرالمؤمنین علی(ع) او را از این‌رو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. او قهرمانی بود که شجاعت را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده می‌شد.»<ref>- معانی السبطین، حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۱۳۶۳ ﻫ ق. ، ج۱، ص۴۳۷.</ref>
در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترش‌روی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و شجاعت در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانی‌اش چین می‌اندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمی‌انگیزاند.
<br />
==القاب==
معمولاً القاب ویژگی‌های آدمی را مشخص می‌سازد. به عباس ‌بن‌ علی (ع) به سبب داشتن صفات والا لقب‌هایی داده‌اند از آن‌جمله: قمر بنی‌ هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>- تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ ﻫ.. ق، ج۲، ص۱۲۸؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، ۱۳۹۰ ه ق.، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref> لقب قمر بنی‌هاشم را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب.<ref>- بحارالانوارالجامعه لدرر الائمه‌الاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبه‌الاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۵، ص۳۹.</ref> اصولاً خاندان بنی‌هاشم زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود.
سقا، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از عاشورا صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت.
قهرمان علقمه، به سبب آن که علقمه نام رودی بود که حضرت در کنار آن با لب تشنه به شهادت رسید.
صاحب لواء، حامل اللواء، پرچمدار، از این سبب که امام حسین (ع) در روز عاشورا پرچم سپاه را به او سپرد.
حامی الظعینه، پاسدار و نگاهبان خیام، به دلیل نقش حساس آن حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت رسالت، چنین لقبی به او داده شد. در کربلا صدای پایش به خیمه‌ها آرامش و صدای شیهه اسبش به دل‌ها اطمینان می‌داد.
باب الحوائج، از این جهت که دو تن در کربلا باب الحوائج نامیده شده‌اند: عباس ‌بن‌ علی و علی اصغر (ع)، به معنی گره‌گشایی، او در همه صحنه‌ها به ویژه کربلا و استجابت دعا با توسل به نام او.
عبد صالح، بدین جهت که در عبودیت و بندگی او هیچ‌گونه شائبه‌ای نبود.
شهید، که مقام والای شهادت برازنده او بود.
ساعی، از آن جهت که او نهایت سعی و تلاش را برای تحقق نهضت امام حسین (ع) نمود.
== کنیه ==
کنیه او به واسطه فرزندانش فضل و قاسم، اباالفضل و اباالقاسم بود. کنیه ابوالفضل چنان با حقیقت وجودی حضرت هماهنگ بود و در زندگی خود با تمام هستی به دفاع از فضائل و ارزش‌ها پرداخت که به‌راستی منبع فضائل بود.
== ازدواج ==
به سال 45 هجری با لُبابه دختر عبیدالله بن عباس، عموزاده پدرش که از بانوان ارجمند و بزرگوار بود، ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج سه پسر و یک دختر بود: قاسم، فضل، عبیدالله و حمیده. قاسم و فضل در کودکی از دنیا رفتند. نسل حضرت عباس (ع) از فرزندش عبیدالله است که در این نسل رادمردان بزرگ، عالمان و فقیهان برجسته وجود دارند. عبیدالله دارای مقام بسیار ارجمند است. وی از یاران امام سجاد (ع) به شمار می‌آمد. امام سجاد (ع) هر گاه او را می‌دید به یاد عمویش عباس اشک می‌ریخت.
<br />
==نقش در واقعه کربلا==
نقش اصلی عباس ‌بن‌ علی (ع) در همراهی امام حسین (ع) و در نهضت آن حضرت هویدا است و اوج آن را در روز عاشورا می‌بینیم. عباس (ع) عمر کوتاهی داشته و در مدت عمرش نه سخنان بسیاری از وی به یادگار مانده و نه حوادث انبوهی از زندگی او به ثبت رسیده است. اما حادثه‌ای که او را در چشم همگان بسیار بزرگ کرده است، واقعه کربلا و در رأس آن روز عاشورا است. سخنانی که از عباس ‌بن‌ علی (ع) در تاریخ به ثبت رسیده، مربوط به چند روز آخر عمر او، طی واقعه کربلا است.
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا می‌شود، نقش عباس (ع) بسیار درخشان است:
1- در شبی که والی مدینه، امام حسین (ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی ‏هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی ‏سفیان همراهی نمود و همان‌جا به پاسداری از جان امام حسین (ع) پرداخت.<ref>- مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه.  آل ابی‌طالب، ج۳، ص۸۸.</ref>
2- آنگاه که امام حسین (ع) از بیعت با یزید امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، عباس ‌بن‌ علی (ع) بر همراهی با امام حسین (ع) و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمان‌‏های والای آن حضرت لحظه‌ای کوتاهی نکرد.<ref>- الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : ۱۹۶۰ م.، ص۲۲۰ ؛ الفتوح، ج۵، ص۴۵.</ref>
3- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۱۶۰ ؛ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تحقیق علامه شیخ باقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی، ۱۳۹۸ ﻫ ق.، ص۶۷.</ref>حضرت عباس همواره مراقب کاروان و برآوردن خواسته‌های بانوان و فرزندان برادرش بود و با کوشش‌های خود سختی‌های راه را آسان می‌کرد و مشکلات آنان را برآورده می‌ساخت به اندازه‌ای که محبت و توجه او را وصف‌ناپذیر یافتند.<ref>- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، ۱۳۸۱ ش.ص۴۳.</ref>
4- هنگامی که امام حسین (ع) شبانه با عمر بن سعد دیدار داشت، برادرش عباس نیز همراهش بود.<ref>- زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ص۱۵۴.</ref>
5- از فعالیت‌های مهم عباس ‌بن‌ علی (ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه آب بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین (ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین (ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست مشک فرستاد تا آب بیاورند. عباس (ع) در کنار شریعه به پیادگان گفت مشک‌ها را پر کنید. عمرو بن حجاج و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس (ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشک‌ها را پر از آب کرده و به خیمه‌ها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد.
6- عصر روز‌ نهم‌ محرم‌، شمر به‌ سوی ‌خیمه‌گاه‌ امام‌ حسین (ع) آمد و بانگ‌ زد: فرزندان‌ خواهر من‌ کجایند؟ عباس‌ و برادران‌ او (جعفر، عبدالله و عثمان‌) کجایند؟ (امّ‏‌ البنین‌ مادر بزرگوار آنان از قبیله‌ بنی‌ کلاب‌ بود که شمر و عبدالله بن‌ ابی ‏محل‌ که‌ نزد عمر بن‌ سعد بودند، از این‌ قبیله‌ بودند. آنان از ابن‌ زیاد امان‌نامه‌ای‌ برای‌ پسران‌ امّ‌ البنین‌ گرفتند).<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۶؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> کسی‌ به‌ شمر پاسخ‌ نداد. امام ‌حسین (ع) فرمود: ”اَجیبوه‌ُ وَ اِن‌ْ کان‌َ فاسِقاً“<ref>- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص۴۳۴.</ref> گر چه‌ انسان‌ تبه‌کاری‌ است‌، اما پاسخش‌ گویید! پاسخ‌ دادند: چه‌ می‌گویی‌ و چه‌ می‌خواهی‌؟ شمر گفت‌: شماها در امان‌ هستید! خودتان‌ را با حسین به‌ کشتن‌ ندهید. از امیرالمؤمنین‌ یزید اطاعت‌ کنید! عباس (ع) فرمود: خداوند تو و امان‌نامه‌ات‌ را لعنت‌ کند. به‌ ما امان‌ می‌دهی ‌در حالی‏ که‌ فرزند پیامبر خدا در امان‌ نیست‌؟ از ما می‌خواهی‌ که‌ در حلقه‌ اطاعت‌ لعنت‌ شدگان‌ و فرزندان ‌لعنت‌ شدگان‌ درآییم‌؟ نیازی‌ به‌ امان‌ تو نیست‌. امان‌ خدا بهترین‌ و برترین‌ امان‌هاست‌. شمر خشمگین‌ بازگشت‌.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۱۸۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۶۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۳۲۴؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ ه ق.، ج۴، ص۵۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۳؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ص ۲۴۹.</ref>
7- ابن‌ سعد عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: یا‌ لشکر خداوند سوار شوید که‌ شما را بشارت‌ به‌ بهشت‌ می‌دهم‌.<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۳؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> این‌ سخن‌، یاران‌ عمر بن‌ سعد را تحت‌ تأثیر قرار داد. آفتاب‌ تازه‌ داشت‌ غروب‌ می‌کرد که‌ هجوم‌ به‌ طرف‌ خیام‌ آغاز شد و دشمنان ‌بدون‌ اطلاع‌ قبلی‌ حمله‌‏ور شدند.<ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> امام‌ حسین (ع) در برابر خیمه‌ خود شمشیر را برگرفته‌ و سر بر زانو گذارده‌ و به‌ خواب ‌رفته‌ بود. زینب‌ (س) که‌ صدای‌ همهمه‌ اسبان‌ و لشکریان‌ را شنید، به‌ خیمه‌ امام‌ حسین (ع) نزدیک‌ شد و به‌ برادرش‌ عرض‌ کرد: برادرم‌! آیا این‌ صداها را نمی‌شنوی‌ که‌ هر آن ‌نزدیک‌تر می‌شوند؟ امام‌ حسین (ع) هم‏چنان‌ که‌ شمشیرش‌ را بررسی‌ می‌کرد و قبضه‌اش‌ را در دست‌ می‌فشرد، فرمود: هم‌ اکنون‌ پیامبر اکرم (ص) را در خواب‌ دیدم‌. به‌ من‌ می‌گفت‌: به‌ سوی‌ ما می‌آیی‌. زینب‌ (س) از شنیدن‌ سخن‌ برادر سراسیمه‌ شد و به‌ گریه‌ افتاد و فریاد زد: واحسینا! وای‌ بر من‌! امام‌ حسین (ع) فرمود: آرام‌ باش‌ خواهرم‌! خدا بر تو رحمت‌ فرستد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ ارشاد لقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> حضرت عباس (ع) از طرف امام حسین (ع) برای گفتگو با دشمنان مأمور شد. همراه با ایشان بیست نفر برگزیده شدند. آنان با سپاه عمر بن سعد سخن گفتند و علت آمدنشان را پرسیدند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۷.</ref> گفتند: آمده‌ایم‌ فرمان‌ امیر را به‌ شما ابلاغ‌ کنیم‌ یا تسلیم‌ شوید و یا با شما خواهیم‌ جنگید. عباس (ع) جواب‌ سپاه‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ حسین (ع) رساند. امام حسین (ع) فرمود: به‌ آنان‌ بگو اگر موافقت می‌کنند‌ امشب‌ را به‌ ما فرصت‌ دهند، باشد که‌ برای‌ خدای‌ خود نماز بگزاریم‌ و با او راز و نیاز کرده‌ و به‌ درگاهش‌ استغفار نماییم‌. خدا می‌داند که‌ من‌ تا چه‌ اندازه‌، نماز گزاردن‌، قرآن‌ خواندن‌، نیایش‌ و استغفار را دوست‌ می‌دارم. عباس‌ پیام ‌امام‌ حسین (ع) را رساند و توانست یک شب را مهلت بگیرد. <ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۵-۱۹۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ ارشادالقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> بدین‌گونه‌ امام‌ حسین (ع) شب‌ دهم‌ محرم‌ را مهلت‌ یافت‌ تا با خدای‌ خود به‌ راز و نیاز بپردازد. با یاران‌ و خانواده‌اش‌ صحبت‌ کند و وصیت‌ نماید و تاکتیک‌های‌ نظامی‌ و جنگی‌ را بررسی‌ نمایند.
8- در شب عاشورا هم‌صدا با دیگر بنی‏ هاشم و اصحاب امام حسین (ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین‌ کسی‌ بود که‌ سخن‌ گفت‌: ”ما نَفْعَل‌؟ اَنَبقی‌ بَعدَک‌؟ لااَرَنا الله ذلِک‌َ اَبَداً“ <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۳۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۳۵؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۴، ص۳۹۴.</ref> چه‌ کنیم‌؟ بعد از تو بمانیم‌؟ خداوند ما را در چنان‌ حالی‌ نبیند. سخن‌ عباس‌ این‌ بود که‌ حیات‌ آنان وابسته‌ به‌ حیات‌ امام‌ حسین (ع) است‌. مگر می‌شود آنان پس‌ از امام‌شان‌ زنده‌ باشند؟ زندگی‌ پس‌ از امام‌ حسین (ع) برای‌ آنان بی‌تفسیر و بی‌معناست‌. او در روز عاشورا با عمل شجاعانه خویش این آمادگی را اثبات نمود.
9- صبح عاشورا امام حسین (ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد. <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۶۰.</ref>
10- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار می‌گرفتند، او با حمله‌ای محاصره را می‌شکست و آنان را نجات می‌داد.
11-  عصر عاشورا عباس به‌ برادرانش‌ گفت‌: ”اینک‌ وارد کارزار شوید و مخلصانه‌ در راه‌ یاری‌ دین‌ خدا با دشمنان‌ او نبرد کنید.“ <ref>- همان، ص۲۶۹.</ref>
12- پس از شهادت همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی‌ به‌ حرم‌ فشار ‌آورد، ابوالفضل‌ از امام‌ حسین (ع) اذن‌ جهاد خواست و گفت: برادر! سینه‌ام تنگ شده و از زندگی سیر شده‌ام و می‌خواهم از این منافقان انتقام بگیرم‌. امام حسین (ع) فرمود: بچه‌ها تشنه‌اند. با هم‌ به‌ طرف‌ شط‌ فرات‌ برویم، شاید بتوانیم‌ مقداری‌ آب‌ به‌ خیمه‌ها برسانیم‌. آنگاه به میدان برو. این سخن در موقعیتی گفته شد که صدای العطش، العطش کودکان بلند بود. امام حسین (ع) بر اسب‌ خود سوار شد و با ابوالفضل‌ که‌ پیشاپیش‌ او حرکت‌ می‌کرد، به‌ جانب‌ فرات‌ رهسپار شدند.<ref>- همانجا.</ref> هر دو برادر با قلب‌های‌ شکسته‌ و پریشان‌ و آغشته‌ به‌ خونِ‌ عزیزان‌ بر دشمن‌ زبون‌ حمله‌ور شدند. عباس‌ که‌ مردی‌ رشید و بلند‌ قامت‌ بود، با خشم‌ صف‌های‌ دشمنان‌ را می‌شکافت‌ و با تار و مار کردن‌ آنان، خود را به‌ فرات‌ رساند و از امام حسین (ع) جدا شد. لشکر پسر سعد راه‌ را بر امام حسین (ع) گرفتند. امام‌ حسین (ع) از روی‌ مسناة‌<ref>- به معنی سیل‌بند و خاکریز است که جلوی آب را می‌گیرد و گاهی قسمتی از زمین به‌طور طبیعی برجسته است و سدی خاکی در جلوی آب محسوب می‌شد. معمولاً عبور و مرور از روی سیل‌بندِ طبیعی یا مصنوعی آسان‌تر از عبور از دشت ناهموار است که دارای گودال یا خار و خاشاک و یا نیزار و یا باتلاق است. در کناره‌های فرات احیاناً نیزار یا باتلاق وجود داشته است و گمان می‌رود که امام حسین (ع) برای اینکه در سر راهش به گودال یا خار و خاشاک یا نیزار و یا باتلاق برخورد نکند، از روی سیل‌بندی که در آنجا بود، به سوی فرات حرکت کرده است.</ref> به‌طرف‌ فرات‌ حرکت‌ کرد، ولی‌ سواره‌ نظام‌ ابن ‌سعد جلوی‌ امام‌ حسین (ع) را گرفتند. مردی‌ از بنی‌ دارم‌ لشکر را مخاطب‌ ساخته‌ و گفت‌: وای‌ بر شما! میان‌ حسین‌ و آب‌ فرات‌ حائل‌ شوید و نگذارید به‌ آب‌ دسترسی‌ پیدا کند. امام حسین (ع) رو به‌ آسمان‌ کرد و گفت‌: پروردگارا! اورا تشنه‌ بدار. وی‌ امام حسین (ع) را هدف‌ تیر قرار داد و تیرش‌ به‌ دهان‌ مبارک‌ امام حسین (ع) اصابت‌ کرد. امام حسین (ع) تیر را بیرون‌ کشید و دستش‌ را زیر زخم‌ گرفت‌، چون‌ از خون‌ پر شد، آن را به‌ طرف‌ آسمان‌ پاشید و فرمود: پروردگارا! از کار ناپسندی‌ که‌ با فرزند دختر پیامبرت‌ انجام‌ می‌دهند، به‌ درگاه‌ تو می‌نالم‌. خدایا شمارشان‌ را کم‌ کن‌ و به‌ پراکندگی،‌ جان‌شان‌ رابگیر!<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج5، ص۴۲۰؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۶۳؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: ۱۴۰۵ ﻫ ق / ۱۹۸۴ م. ، ج۷، ص۱۹۴.</ref> گویند قطره‌ای‌ از آن‌ خون‌ به‌ زمین‌ برنگشت‌. سپس‌ امام‌ حسین (ع) به‌ جای‌ خود برگشت‌، در حالی‌ که‌ به‌ شدت ‌تشنه‌ بود.
عباس (ع) که‌ خود را به‌ فرات‌ رسانده‌ بود، مشک‌ را پر از آب‌ نمود و بدون‌ اینکه‌ قطره‌ای‌ از آن‌ آب‌ را بنوشد، به‌ طرف‌ خیمه‌ها رهسپار شد.
<br />
==شهادت==
عباس در بازگشت‌ به‌ خیمه‌ها با سپاه‌ دشمن‌ که‌ فرات‌ را در محاصره‌ داشتند، درگیر شد و در حمله‌ای‌ دست ‌راست‌ و سپس‌ دست‌ چپ‌ او را قطع‌ کردند و با ضربه‌ای‌ که‌ بر فرقش‌ وارد شد، از اسب‌ به زمین افتاد و پس‌ از جراحت‌های‌ بسیار و ضعف‌ عجیبی‌ که‌ بر او عارض‌ شده‌ بود، به‌ دست‌ زید بن‌ ورقاء حنفی‌ و حکیم ‌بن‌ طفیل ‌سِنبسی‌ به شهادت‌ رسید.<ref>- مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص۹۰.</ref>
شهادت‌ عباس (ع)‌، برای امام حسین (ع) و بازماندگان خاندان رسالت و یاران آنان فاجعه دردناکی بود. آنگاه که امام حسین (ع) از شهادت عباس آگاه گردید، ناله برآورد و جمله‌ پرسوزی‌ فرمود: ”اَلان‌َ اِنْکسَرَ ظَهْری‌ وَ قَلَّت‌ حِیلَتی‌ وَ شَمَّت‌َ بی‌عَدُوّی“<ref>- الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۰.</ref> اکنون‌ کمرم‌ شکست‌ و چاره‌ام اندک‌ و دشمنم زیاد شد.
عباس‌ در فاصله‌ای‌ دورتر از خیام به‌ شهادت‌ رسید. <ref>- اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ ﻫ ق. ، ص۴۸.</ref> او در هنگام‌ شهادت‌ برادرش‌ را صدا زد. امام‌ حسین (ع) بر بالین‌ او حضور یافت‌ و‌ او را در حالی که هنوز جانی در بدن داشت، در آغوش گرفت و فرمود: برادرم خداوند بالاترین پاداش‌ها را به تو عنایت فرماید. به‌ راستی تو در راه خدا جهاد کردی و حق جهاد را به خوبی به جای آوردی. آنگاه در شهادت‌ برادرش بسیار گریست‌.
==جلوه‌های نمادین==
==جلوه‌های نمادین==
هر یک از اشیاء یا صورت‌ها و نقش‌ها که به گونه‌ای با حضرت ابوالفضل عباس (ع) ارتباط دارند، جلوه‌ای نمادین از وجود او در باور‌ها و آرمان‌های جمعی مردم شیعه هستند که در فرهنگ مذهبی شیعیان شکوفیده‌اند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را می‌توان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشت‌های آیینی-اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان می‌کنند.
هر یک از اشیاء یا صورت‌ها و نقش‌ها که به گونه‌ای با حضرت ابوالفضل عباس (ع) ارتباط دارند، جلوه‌ای نمادین از وجود او در باور‌ها و آرمان‌های جمعی مردم شیعه هستند که در فرهنگ مذهبی شیعیان شکوفیده‌اند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را می‌توان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشت‌های آیینی-اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان می‌کنند.
خط ۱۶۱: خط ۲۲۷:
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/576908 همو، حسینیه مشیر، تهران، 1371ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/576908 همو، حسینیه مشیر، تهران، 1371ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/553308 همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/553308 همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 448-462.]
{{چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}}
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2222404 And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2222404 And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.]
checkuser
۲٬۳۶۳

ویرایش