عبدالرحمن جامی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۱۶۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''نور الدّین عبد الرحمن بن احمد جامی''' مشهورترین شاعر آخر عهد تیموریان بود.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
'''عبدالرحمن جامی''' (۸۱۷ ه. ق-۸۸۳ ه. ق) از  شاعران اواخر عهد تیموریان است.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = عبدالرحمان جامی
| نام                    = عبدالرحمان جامی
| تصویر                  = عبدالرحمان جامی.jpg
| تصویر                  = عبدالرحمان جامی.jpg
خط ۶: خط ۶:
| زمینه فعالیت          =  
| زمینه فعالیت          =  
| ملیت                  =  
| ملیت                  =  
| تاریخ تولد            = سال 817 هجری قمری
| تاریخ تولد            = سال ۸۱۷ ه. ق
| محل تولد                = خرجروجام (خراسان)
| محل تولد                = خرجروجام (خراسان)
| والدین                =   
| والدین                =   
| تاریخ مرگ              = سال 883 هجری قمری
| تاریخ مرگ              = سال ۸۹۸ ه. ق
| محل مرگ                =  
| محل مرگ                =  
| علت مرگ                =  
| علت مرگ                =  
خط ۲۴: خط ۲۴:
| سال‌های نویسندگی        =  
| سال‌های نویسندگی        =  
|سبک نوشتاری            =
|سبک نوشتاری            =
|کتاب‌ها                =
|کتاب‌ها                =«نفخات‌الانس»، «لوایح»، «اشعةاللمعات»، «بهارستان»، «نفحات الانس»، «هفت اورنگ» و«دیوان جامی»
|مقاله‌ها                =
|مقاله‌ها                =
|نمایشنامه‌ها            =
|نمایشنامه‌ها            =
خط ۴۷: خط ۴۷:
}}
}}


== زندگینامه ==
==زندگینامه==
عبدالرحمن جامی را بزرگترین شاعر عهد تیموریان  و گوینده‌ی بنام ایران بعد از حافظ شمرده اند. وی در سال 817 ه ق. در خرجرد جام (خراسان) متولد شد. تحصیلاتش در هرات و سمرقند در علوم ادبی و دینی و عرفان با سیر و سلوک در مراحل تصوّف صورت گرفت، تا به مرتبه‌ی ارشاد رسید، و در سلک روسای طریقه‌ی نقشبندی درآمد و بعد از وفات سعد الدّین کاشغری خلافت نقشبندی‌ها بدو تعلّق گرفت.
نور الدّین عبد الرحمن بن احمد جامی را بزرگترین شاعر عهد تیموریان  و شاعر بنام ایران بعد از [[حافظ]] شمرده‌اند. وی در سال 817 ه. ق در خرجرد جام (خراسان) متولد شد. تحصیلاتش در هرات و سمرقند در علوم ادبی، دینی و عرفان با سیر و سلوک در مراحل تصوّف صورت گرفت تا به مرتبه‌ی ارشاد رسید و در سلک روسای طریقه‌ی نقشبندی درآمد و بعد از وفات سعدالدّین کاشغری خلافت نقشبندی‌ها بدو تعلّق گرفت.


جامی از سلاطین عهد خود مخصوصا به سلطان حسین بایقرا تقرّب یافته بود و ضمنا با سلاطین بزرگ دیگر عهد خود نیز ارتباط داشت.
جامی از سلاطین عهد خود مخصوصا به سلطان حسین بایقرا تقرّب یافته‌بود و ضمنا با سلاطین بزرگ دیگر عهد خود نیز ارتباط داشت.


جامی شاعر و عارف و ادیب و محقّق بزرگ عهد خود و صاحب نظم و نثر و کتب پارسی و تازی متعدّد است. از آثار معروف منثور او باید از «نفخات الانس»، «لوایح» و «اشعة اللمعات» و «بهارستان» را نام برد.
در اشعار جامی افکار صوفیانه و داستانها و حکمت و اندرز و تصوّرات غزلی و غنایی همه به وفور دیده می‌شود. وی در مثنوی‌های خود روش نظامی را تقلید می‌کرد. در غزل از سعدی و [[حافظ]] پیروی می‌نمود و در قصیده تابع سبک شاعران قصیده‌گوی عراق بود. با این حال نباید او را از ابتکار مضامین تازه و قدرت بیان و لطف معانی در اشعارش بی‌بهره دانست. و با آنکه به مرتبه استادان بزرگ پیش از خود کمتر می‌رسد لیکن از آن جهت که خاتم شعرای بزرگ پارسی زبان است دارای اهمیّت و مقام خاصّی است. وی در سال ۸۹۸ ه. ق از دنیا رفت. <ref>گنجینه نیاکان؛ ص ۶۶۳ و۶۶۴.</ref>


«نفحات الانس» که به سال 883 هجری تألیف شد در شرح حال مشایخ صوفیه و حاوی اطلاعات ذی قیمت درین بابست. از آثار منظوم او نخست «هفت اورنگ» یا سبعه است که شامل هفت مثنوی «سلسلة الذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفة الاحرار»، «سبحة الابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلی و مجنون» و «خردنامه‌ی اسکندری» است، و دیگر دیوان قصاید، ترجیعات، غزلها، مراثی، ترکیب‌بند، و ترانه‌ها و قطعات است که جامی آن را به سه بخش کرده و «فاتحه الشباب» و «واسطة العقد» و «خاتمة الحیات» نام نهاده است.
== آثار ==
جامی شاعر، عارف، ادیب و محقّق بزرگ عهد خود و صاحب نظم، نثر، کتب پارسی و تازی متعدّد است. از آثار معروف منثور او باید از                  «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3931131&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author نفخات‌الانس]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=816277&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author لوایح]» و «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=1543618&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author اشعةاللمعات]» و «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=815757&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author بهارستان]» را نام برد.


در اشعار جامی افکار صوفیانه و داستانها و حکمت و اندرز و تصوّرات غزلی و غنایی همه به وفور دیده می‌شود. وی در مثنوی‌های خود روش نظامی را تقلید می‌کرد. در غزل از سعدی و حافظ پیروی می‌نمود و در قصیده تابع سبک شاعران قصیده‌گوی عراق بود. با این حال نباید او را از ابتکار مضامین تازه و قدرت بیان و لطف معانی در اشعارش بی‌بهره دانست. و با آنکه به مرتبه استادان بزرگ پیش از خود کمتر می‌رسد لیکن از آن جهت که خاتم شعرای بزرگ پارسی زبان است دارای اهمیّت و مقام خاصّی است. وی در سال 898 هجری از دنیا رفت. <ref>گنجینه نیاکان؛ ص 663 و 664.</ref>
«نفحات الانس» که به سال ۸۸۳ ه. ق تألیف شد. در شرح حال مشایخ صوفیه و حاوی اطلاعات ذی‌قیمت در این بابست.  


== اشعار ==
از آثار منظوم او نخست «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=569998&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author هفت اورنگ]» یا سبعه است که شامل هفت مثنوی «سلسلةالذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفةالاحرار»، «سبحةالابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلی و مجنون» و «خردنامه‌ی اسکندری» است، و دیگر [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=563284&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دیوان] قصاید، ترجیعات، غزل‌ها، مراثی، ترکیب‌بند، و ترانه‌ها و قطعات است که جامی آن را به سه بخش کرده و «فاتحةالشباب» و «واسطةالعقد» و «خاتمةالحیات» نام نهاده است.


=== شعر 1 ===
==اشعار==
در جلالت قدر و منقبت امام سجاد «ع»:
 
===شعر ۱===
در جلالت قدر و منقبت امام سجاد «ع»


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| پور عبد الملک به نام هشام‌|در حرم بود با اهالی شام <ref>این اشعار مربوط است به مدیحه‌ی فرزدق شاعر (ابو فراس) که خلاصه‌ی آن چنین است: سالی هشام پسر عبد الملک به حج رفت و گروهی از بزرگان شام همراه او بودند. روزی در طواف به خاطر انبوهی مردم نتوانست دست خود را به حجر الاسود برساند. در این هنگام امام علی بن حسین (ع) به طواف آمد. چون نزدیک رکن رسید مردم به کنار رفتند تا او به آسانی دست خود را بر رکن بساید. حرمتی که مردم بدان حضرت نهادند در دیده‌ی شامیان بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: این مرد کیست که مردم این چنین او را رعایت می‌کنند!؟ هشام گفت: نمی‌دانم!- فرزق شاعر که در آن جمع بود گفت: امّا من او را می‌شناسم. و در همان حال بیت‌هایی را در شناساندن وی و ستایش او سرود که زیباترین سروده‌ی فرزدق می‌باشد. هذا الذی تعرف البطحاء و طاته‌و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم این کسی است که بطحا، جای پایش را می‌شناسد و حرم و پیرامون حرم بدو آشناست الی آخر. (ر. ک زندگانی علی بن الحسین (ع) دکتر سید جعفر شهیدی؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1365 ه. ش، تهران ص 113 به بعد.)</ref> }}
{{ب| پور عبد الملک به نام هشام‌|در حرم بود با اهالی شام <ref>این اشعار مربوط است به مدیحه‌ی فرزدق شاعر (ابو فراس) که خلاصه‌ی آن چنین است: سالی هشام پسر عبد الملک به حج رفت و گروهی از بزرگان شام همراه او بودند. روزی در طواف به خاطر انبوهی مردم نتوانست دست خود را به حجر الاسود برساند. در این هنگام امام علی بن حسین(ع) به طواف آمد. چون نزدیک رکن رسید مردم به کنار رفتند تا او به آسانی دست خود را بر رکن بساید. حرمتی که مردم بدان حضرت نهادند در دیده‌ی شامیان بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: این مرد کیست که مردم این چنین او را رعایت می‌کنند!؟ هشام گفت: نمی‌دانم!- فرزق شاعر که در آن جمع بود گفت: امّا من او را می‌شناسم. و در همان حال بیت‌هایی را در شناساندن وی و ستایش او سرود که زیباترین سروده‌ی فرزدق می‌باشد. هذا الذی تعرف البطحاء و طاته‌و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم این کسی است که بطحا، جای پایش را می‌شناسد و حرم و پیرامون حرم بدو آشناست الی آخر. (ر. ک زندگانی علی بن الحسین(ع) دکتر سید جعفر شهیدی؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ه. ش، تهران ص ۱۱۳ به بعد.)</ref> }}


{{ب| می‌زد اندر طواف کعبه قدم‌|لیکن از ازدحام اهل حرم }}
{{ب| می‌زد اندر طواف کعبه قدم‌|لیکن از ازدحام اهل حرم }}
خط ۱۵۰: خط ۱۵۳:
{{ب| سر هر نامه را رواج افزای‌|نامشان هست بعد نام خدای }}
{{ب| سر هر نامه را رواج افزای‌|نامشان هست بعد نام خدای }}


{{ب| ختم هر نظم و نثر را الحق‌|باشد از یمن نامشان رونق <ref>مثنوی هفت اورنگ جامی؛ اورنگ اول (سلسلة الذهب)، ص 141.</ref> }}
{{ب| ختم هر نظم و نثر را الحق‌|باشد از یمن نامشان رونق <ref>مثنوی هفت اورنگ جامی؛ اورنگ اول (سلسلة الذهب)، ص ۱۴۱.</ref> }}


{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


=== شعر 2 ===
===شعر ۲===
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| کردم ز دیده پای سوی مشهد حسین‌|هست این سفر به مذهب عشاق فرض عین }}
{{ب| کردم ز دیده پای سوی مشهد حسین‌|هست این سفر به مذهب عشاق فرض عین }}
خط ۱۶۰: خط ۱۶۳:
{{ب| کعبه به گرد روضه‌ی او می‌کند طواف‌|رکب الحجیج این تروحون این این <ref>حج گزاران کجایند؟ مغمومین کجایند؟</ref> }}
{{ب| کعبه به گرد روضه‌ی او می‌کند طواف‌|رکب الحجیج این تروحون این این <ref>حج گزاران کجایند؟ مغمومین کجایند؟</ref> }}


{{ب| از قاف تا به قاف پرست از کرامتش‌|آن به که حیله جوی کند ترک شید و شین <ref>مجالس المؤمنین؛ ج ص 58.</ref> }}
{{ب| از قاف تا به قاف پرست از کرامتش‌|آن به که حیله جوی کند ترک شید و شین <ref>مجالس المؤمنین؛ ج ۱، ص ۵۸.</ref> }}


{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
خط ۱۶۷: خط ۱۷۰:
==منابع==
==منابع==


* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ ص: 787-790.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ ۲، ص: ۷۸۷-۷۹۰.]


==پی نوشت==
==پی نوشت==
checkuser
۲٬۳۶۳

ویرایش