حجار بن‌ ابجر عجلی: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۸۴۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:


==زندگینامه==
==زندگینامه==
حجّار بن‌ ابجر بن جابر بن بجیر بن عائذ بن شریط‌ بن عمرو بن مالک‌ بن ربیعه از طایفه عجل است.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص250؛ تاریخ طبری، ج11، ص66. </ref> پدرش ابجر نصرانی بود. حجار مسلمان شد و سالار قبیله بکر بن وائل گردید. کنیه‌اش ابواُسید بود.<ref>- تاریخ طبری، ج11، ص66. </ref>
حجّار بن‌ ابجر بن جابر بن بجیر بن عائذ بن شریط‌ بن عمرو بن مالک‌ بن ربیعه از طایفه عجل است.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1405 قمری.، ج6، ص250؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج11، ص66. </ref> پدرش ابجر نصرانی بود. حجار مسلمان شد و سالار قبیله بکر بن وائل گردید. کنیه‌اش ابواُسید بود.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج11، ص66. </ref>
===در مراسم تدفین پدر===
===در مراسم تدفین پدر===
اولین بار که از او سخن به میان آمده است زمانی است که در مراسم تدفین پدرش شرکت داشت. بنا به نقل طبری قبل از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع)، ابجر درگذشت و در مراسم تدفین او مسلمانان و مسیحیان با هم شرکت داشتند. عبدالرحمن‌ بن ملجم مرادی از این امر در شگفت شد و گفت اگر مقصودی که برای آن آمده‌ام نبود، جمعشان را با شمشیر پراکنده می‌کردم.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج3، ص255؛ الاخبار الطوال، ص214؛ تاریخ طبری، ج5، ص146؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج2، ص143. </ref>
اولین بار که از او سخن به میان آمده است زمانی است که در مراسم تدفین پدرش شرکت داشت. بنا به نقل طبری قبل از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع)، ابجر درگذشت و در مراسم تدفین او مسلمانان و مسیحیان با هم شرکت داشتند. عبدالرحمن‌ بن ملجم مرادی از این امر در شگفت شد و گفت اگر مقصودی که برای آن آمده‌ام نبود، جمعشان را با شمشیر پراکنده می‌کردم.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص255؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص214؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص146؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، 1328 قمری.، ج2، ص143. </ref>
==در زمان زیاد بن ابیه==
==در زمان زیاد بن ابیه==
زمانی که زیاد بن ابیه بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، حجّار نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص263؛ تاریخ طبری، ج5، ص270.</ref>
زمانی که زیاد بن ابیه بر ضد حُجر بن عَدی از سران قریش شهادت گرفت، حجّار نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص263؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص270.</ref>
==در دوران حکومت یزید==
==در دوران حکومت یزید==
در دوران حکومت یزید، حجار بن‌ ابجر جزء افراد فرصت‌طلب‌ و سودجویی‌ بود که‌ با سنجیدن‌ توازن‌ قوا موضع‌ خود را مشخص‌ می‌کردند. چون‌ دید مسلم‌ بن‌ عقیل‌ در کوفه‌ پیشرفت‌ خوبی‌ دارد، او جزء کسانی بود که به امام‌ حسین‌ (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص370؛الاخبار الطوال، ص 229؛ تاریخ طبری، ج5، ص353؛ الفتوح، ج5، ص30؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص20-21؛ البدایه و النهایه، ج8، ص151؛ تجارب الامم، ج2، ص40.</ref> و چون عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست.
در دوران حکومت یزید، حجار بن‌ ابجر جزء افراد فرصت‌طلب‌ و سودجویی‌ بود که‌ با سنجیدن‌ توازن‌ قوا موضع‌ خود را مشخص‌ می‌کردند. چون‌ دید مسلم‌ بن‌ عقیل‌ در کوفه‌ پیشرفت‌ خوبی‌ دارد، او جزء کسانی بود که به امام‌ حسین‌ (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص370؛الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص 229؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص353؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص30؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص20-21؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: 1932 میلادی. ، ج8، ص151؛ تجارب الامم و تعاقب الهمم، مسکویه الرازی، ابوعلی، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران: دارسروش للطباعة و النشر، 1366 شمسی.، ج2، ص40.</ref> و چون عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست.
==هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل==
==هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل==
هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل، پسر زیاد چون‌ خود را گرفتار دید، از بیست‌ تن‌ بزرگان‌ کوفه‌ که‌ گرد او را گرفته‌ بودند، تنی‌ چند را میان‌ مردم‌ فرستاد تا به ‌وسیله‌ زر و زور و تزویر جمعیت‌ را پراکنده‌ سازند. آنان‌ که‌ مردانی‌ کار آزموده‌ بودند، می‌دانستند مردم‌ بی‌تدبیر و آشوب‌گر را چگونه‌ می‌توان‌ از هیجان‌ باز داشت‌. حجّار بن‌ ابجر یکی از آن افراد بود.<ref>- الاخبار الطوال، ص238-239؛ تاریخ طبری، ج5، ص348-350؛ مروج الذهب، ج2، ص252.</ref> به این ترتیب در طی یک روز مردمی‌ که‌ بر سر جان‌ خود با مسلم‌ پیمان‌ بسته‌ بودند، از گرد او پراکنده شدند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج2، ص336-338؛ الاخبار الطوال، ص238-239؛ تاریخ طبری، ج5، ص348-350؛ الفتوح، ج5، ص49-50.</ref>
هنگام قیام مسلم‌ بن عقیل، پسر زیاد چون‌ خود را گرفتار دید، از بیست‌ تن‌ بزرگان‌ کوفه‌ که‌ گرد او را گرفته‌ بودند، تنی‌ چند را میان‌ مردم‌ فرستاد تا به ‌وسیله‌ زر و زور و تزویر جمعیت‌ را پراکنده‌ سازند. آنان‌ که‌ مردانی‌ کار آزموده‌ بودند، می‌دانستند مردم‌ بی‌تدبیر و آشوب‌گر را چگونه‌ می‌توان‌ از هیجان‌ باز داشت‌. حجّار بن‌ ابجر یکی از آن افراد بود.<ref>- الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص238-239؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص348-350؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: 1861-1877 میلادی.، ج2، ص252.</ref> به این ترتیب در طی یک روز مردمی‌ که‌ بر سر جان‌ خود با مسلم‌ پیمان‌ بسته‌ بودند، از گرد او پراکنده شدند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج2، ص336-338؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص238-239؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص348-350؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص49-50.</ref>
==نقش حجار بن ابجر در واقعه کربلا==
==نقش حجار بن ابجر در واقعه کربلا==
به گفته دینوری، عبیدالله او را به همراه شمر بن ذی‌الجوشن، حُصَین‌ بن نُمَیر و شبث‌ بن ربعی به یاری عمر بن سعد فرستاد.<ref>-  انساب الاشراف، ج3، ص387؛ الاخبار الطوال، ص254. </ref>
به گفته دینوری، عبیدالله او را به همراه شمر بن ذی‌الجوشن، حُصَین‌ بن نُمَیر و شبث‌ بن ربعی به یاری عمر بن سعد فرستاد.<ref>-  انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص387؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص254. </ref>
روز عاشورا هزار جنگجو تحت فرماندهی حجار بن ابجر بود.<ref>-  الاخبار الطوال، ص302-303؛ تاریخ طبری، ج4، ص334؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص59-60. </ref>
روز عاشورا هزار جنگجو تحت فرماندهی حجار بن ابجر بود.<ref>-  الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص302-303؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج4، ص334؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص59-60. </ref>
===روز عاشورا===
===روز عاشورا===
صبح روز عاشورا، امام‌ حسین‌ (ع) سران‌ سپاه‌ عمر بن‌ سعد از جمله او را مورد خطاب‌ قرار داد و فرمود: ای‌ شبث‌ بن‌ ربعی‌، ای‌ حجار بن‌ ابجر، ای‌ قیس‌ بن‌ اشعث‌، ای‌ یزید بن‌ حارث‌! آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌: به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.<ref>-  انساب الاشراف، ج3، ص396؛ تاریخ طبری، ج5، ص425؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص62؛ البدایه و النهایه، ج8، ص179.</ref>
صبح روز عاشورا، امام‌ حسین‌ (ع) سران‌ سپاه‌ عمر بن‌ سعد از جمله او را مورد خطاب‌ قرار داد و فرمود: ای‌ شبث‌ بن‌ ربعی‌، ای‌ حجار بن‌ ابجر، ای‌ قیس‌ بن‌ اشعث‌، ای‌ یزید بن‌ حارث‌! آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌: به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.<ref>-  انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج3، ص396؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص425؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص62؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: 1932 میلادی. ، ج8، ص179.</ref>
===پس از شهادت امام‌ حسین‌ (ع)===
===پس از شهادت امام‌ حسین‌ (ع)===
پس از شهادت امام‌ حسین‌ (ع)، او در کوفه می‌زیست و در هنگام تسلط زبیریان بر کوفه، به آنان پیوست.
پس از شهادت امام‌ حسین‌ (ع)، او در کوفه می‌زیست و در هنگام تسلط زبیریان بر کوفه، به آنان پیوست.
==قیام مختار ثقفی==
==قیام مختار ثقفی==
به هنگام قیام مختار ثقفی به سال 66 هجری، حجّار جزو سرداران عبدالله‌ بن مطیع والی کوفه بود و ابن‌مطیع او را با حدود سه هزار سپاهی به جنگ مختار فرستاد. مختار، احمر بن شمیط را به مقابله او فرستاد. سپاه حجار که مختار را در محاصره گرفته بودند، هنگام حمله ابراهیم‌ بن مالک اشتر فرمانده سپاه مختار، عقب‌نشینی کردند و تا کوچه‌ها و گذرهای کوفه متواری شد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج6، ص391؛ تاریخ طبری، ج6، ص22؛ الفتوح، ج6، ص234-235؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص219.  </ref>
به هنگام قیام مختار ثقفی به سال 66 هجری، حجّار جزو سرداران عبدالله‌ بن مطیع والی کوفه بود و ابن‌مطیع او را با حدود سه هزار سپاهی به جنگ مختار فرستاد. مختار، احمر بن شمیط را به مقابله او فرستاد. سپاه حجار که مختار را در محاصره گرفته بودند، هنگام حمله ابراهیم‌ بن مالک اشتر فرمانده سپاه مختار، عقب‌نشینی کردند و تا کوچه‌ها و گذرهای کوفه متواری شد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج6، ص391؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج6، ص22؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج6، ص234-235؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص219.  </ref>
در  روز ”جبّانة السبیع“ هنگام نبرد با مختار او و گروهش بین تمارین و شوره‌زارها جای گرفتند و چون از سپاه مختار شکست خوردند، از کوفه فرار کردند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج6، ص398؛ تاریخ طبری، ج6، ص52-56؛ الفتوح، ج6، ص238.  </ref>
در  روز ”جبّانة السبیع“ هنگام نبرد با مختار او و گروهش بین تمارین و شوره‌زارها جای گرفتند و چون از سپاه مختار شکست خوردند، از کوفه فرار کردند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج6، ص398؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج6، ص52-56؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج6، ص238.  </ref>
پس از آنکه بزرگان کوفه از جمله حجار بن‌ ابجر از مختار شکست خوردند، به بصره گریختند و به مصعب‌ بن زبیر که از طرف برادرش عبدالله‌ حکمران بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند.  
پس از آنکه بزرگان کوفه از جمله حجار بن‌ ابجر از مختار شکست خوردند، به بصره گریختند و به مصعب‌ بن زبیر که از طرف برادرش عبدالله‌ حکمران بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند.  
===پس از قتل مختار===
===پس از قتل مختار===
پس از قتل مختار او در کنار مصعب قرار داشت و از طرف او به جنگ با عبیدالله‌ بن حُرّ جعفی مأمور شد، اما از عبیدالله‌ شکست خورد و مجبور به هزیمت گردید. به همین علت مصعب به او ناسزا گفت. <ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج7، ص37؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص293.</ref>
پس از قتل مختار او در کنار مصعب قرار داشت و از طرف او به جنگ با عبیدالله‌ بن حُرّ جعفی مأمور شد، اما از عبیدالله‌ شکست خورد و مجبور به هزیمت گردید. به همین علت مصعب به او ناسزا گفت. <ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج7، ص37؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص293.</ref>
پس از آنکه جنگ مصعب با عبدالملک‌ بن مروان شدت گرفت، او و دیگر سران کوفه از جمله زحر بن قیس، عتاب‌ بن ورقاء و محمد بن عمیر به عبدالملک پیوستند و از او خواستند تا ولایت اصفهان را به آنان بدهد. عبدالملک نیز قول آنجا را به همه آنان داد،<ref>-  انساب الاشراف، ج7، ص68؛ تاریخ طبری، ج6، ص134؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص293؛ تجارب الامم، ج2، ص235.</ref> اما بالاخره اصفهان را به عتاب‌ بن ورقاء داد.<ref>-  الکامل فی التاریخ، ج4، ص293. </ref>
پس از آنکه جنگ مصعب با عبدالملک‌ بن مروان شدت گرفت، او و دیگر سران کوفه از جمله زحر بن قیس، عتاب‌ بن ورقاء و محمد بن عمیر به عبدالملک پیوستند و از او خواستند تا ولایت اصفهان را به آنان بدهد. عبدالملک نیز قول آنجا را به همه آنان داد،<ref>-  انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج7، ص68؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج6، ص134؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص293؛ تجارب الامم و تعاقب الهمم، مسکویه الرازی، ابوعلی، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران: دارسروش للطباعة و النشر، 1366 شمسی.، ج2، ص235.</ref> اما بالاخره اصفهان را به عتاب‌ بن ورقاء داد.<ref>-  الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری.، ج4، ص293. </ref>
در کتب تاریخی، دیگر از او نامی برده نشده و مشخص نیست که در کجا و چگونه از دنیا رفت.
در کتب تاریخی، دیگر از او نامی برده نشده و مشخص نیست که در کجا و چگونه از دنیا رفت.
==منبع==
==منبع==
۵۵۵

ویرایش