اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات کتابی است درباره ‌ی **** که توسط آقا بن عابد دربندی شیروانی حائری نوشته شده و تحقیق آن را محمد جمعة بادی و عباس ملا عطیه جمری انجام داده است.
اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات کتابی است درباره ‌ی **** که توسط آقا بن عابد دربندی شیروانی حائری نوشته شده و تحقیق آن را محمد جمعة بادی و عباس ملا عطیه جمری انجام داده است.
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| عنوان          = اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات
| عنوان          = اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات
خط ۵۶: خط ۵۵:




==نویسنده==
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
==درباره‌ی نویسنده==
 
نویسندهٔ کتاب، آقا دربندی شیروانی، معروف به فاضل دربندی، از فقهای شیعه است. وی که خود را از صاحب جواهر و شیخ انصاری اعلم می‌دانست، سریع التأثّر و جدلگرا بود و با خبر ویّتی که در علوم و قدرتی که در جدل داشت، می‌توانست هر سخن نادرست را به اثبات برساند و به هر سخن درست خرده بگیرد. محمّد تنکابنی می‌گوید دربندی از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بود و در مجلس درس اشکال و اعتراض و جدل می‌کرد و گاه می‌گفت: «بر فلان مطلب چهل یا پنجاه ایراد دارم. مرحوم شریف العلماء می‎فرمود که تو یک ایراد کن که خوب باشد، همان کافی است.» قصص العلماء، به کوشش محمّدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی (چاپ اول: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383)، ص 13. بارها اتفاق می‌افتاد که مجلس درس به هم می‌خورد و «شریف العلماء می‌گفت: این را از مجلس بیرون کنید. پس بازوی او را می‌گرفتند و از مجلس بیرون می‌کردند. چون به دم در می‌رسید، می‌گفت: ای جماعت! من که رفتم، شما این سخن را قبول نکنید که این سخنش فاسد است» (همان، ص 130). در بندی «در اقامهٔ مصیبت حضرت سیدالشهداء مواظب و متصلب و راسخ بود؛ به نحوی که در بالای منبر از شدت گریه غش می‌کرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن می‌کند و لنگ می‌بست و خاک بر سر می‌ریخت و گل به بدن می‌مالید و به همان هیئت بر منبر می‌رفت» (همان، ص 132).
نویسندهٔ کتاب، آقا دربندی شیروانی، معروف به فاضل دربندی، از فقهای شیعه است. وی که خود را از صاحب جواهر و شیخ انصاری اعلم می‌دانست، سریع التأثّر و جدلگرا بود و با خبر ویّتی که در علوم و قدرتی که در جدل داشت، می‌توانست هر سخن نادرست را به اثبات برساند و به هر سخن درست خرده بگیرد. محمّد تنکابنی می‌گوید دربندی از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بود و در مجلس درس اشکال و اعتراض و جدل می‌کرد و گاه می‌گفت: «بر فلان مطلب چهل یا پنجاه ایراد دارم. مرحوم شریف العلماء می‎فرمود که تو یک ایراد کن که خوب باشد، همان کافی است.» قصص العلماء، به کوشش محمّدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی (چاپ اول: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383)، ص 13. بارها اتفاق می‌افتاد که مجلس درس به هم می‌خورد و «شریف العلماء می‌گفت: این را از مجلس بیرون کنید. پس بازوی او را می‌گرفتند و از مجلس بیرون می‌کردند. چون به دم در می‌رسید، می‌گفت: ای جماعت! من که رفتم، شما این سخن را قبول نکنید که این سخنش فاسد است» (همان، ص 130). در بندی «در اقامهٔ مصیبت حضرت سیدالشهداء مواظب و متصلب و راسخ بود؛ به نحوی که در بالای منبر از شدت گریه غش می‌کرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن می‌کند و لنگ می‌بست و خاک بر سر می‌ریخت و گل به بدن می‌مالید و به همان هیئت بر منبر می‌رفت» (همان، ص 132).


خط ۹۲: خط ۱۱۴:
این حاصل فرمودهٔ ایشان است. به جهت طول زمان، عین الفاظ ایشان به خاطر نمانده و در آن کتاب نیز از آن تقویت کرده و از این فقره پی به سلیقهٔ ایشان باید برد» (ص 161. همچنین به صفحهٔ 168 - 169 و 184 - 186 رجوع شود).
این حاصل فرمودهٔ ایشان است. به جهت طول زمان، عین الفاظ ایشان به خاطر نمانده و در آن کتاب نیز از آن تقویت کرده و از این فقره پی به سلیقهٔ ایشان باید برد» (ص 161. همچنین به صفحهٔ 168 - 169 و 184 - 186 رجوع شود).


==درباره‌ی کتاب==


اکسیرالعبادات مشتمل بر دوازده مقدمه و 44 مجلس و خاتمه است و خاتمهٔ آن نیز شامل سه مجلس. این کتاب، با وجود مفصل بودنش، تاریخ زندگی سیدالشهدا (ع) نیست، بلکه مقتل است و به قیام و شهادت آن حضرت و رخدادهای بعد از آن اختصاص دارد. تألیف آن هجده ماه به درازا کشیده و در ذیقعدهٔ 1272 پایان یافته است (ج 3، ص 633). از آنجا که نویسنده، کتابش را در دورهٔ سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نوشته، از او یاد و بدو دعا کرده و با القابی متعدد او را ستوده است (ج 1، ص 47-48).  
اکسیرالعبادات مشتمل بر دوازده مقدمه و 44 مجلس و خاتمه است و خاتمهٔ آن نیز شامل سه مجلس. این کتاب، با وجود مفصل بودنش، تاریخ زندگی سیدالشهدا (ع) نیست، بلکه مقتل است و به قیام و شهادت آن حضرت و رخدادهای بعد از آن اختصاص دارد. تألیف آن هجده ماه به درازا کشیده و در ذیقعدهٔ 1272 پایان یافته است (ج 3، ص 633). از آنجا که نویسنده، کتابش را در دورهٔ سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نوشته، از او یاد و بدو دعا کرده و با القابی متعدد او را ستوده است (ج 1، ص 47-48).  
خط ۱۲۸: خط ۱۵۱:
اکسیرالعبادات حاصل جمع عقاید عالمان و عوام، از دورهٔ صفویه تا قاجاریه، دربارهٔ امام حسین (ع) است. به عبارت دیگر، حاصل آنچه در کتاب‌های مقتل آمده و در منابر و مجالس گفته می‌شده، کتاب اکسیرالعبادات شده است.
اکسیرالعبادات حاصل جمع عقاید عالمان و عوام، از دورهٔ صفویه تا قاجاریه، دربارهٔ امام حسین (ع) است. به عبارت دیگر، حاصل آنچه در کتاب‌های مقتل آمده و در منابر و مجالس گفته می‌شده، کتاب اکسیرالعبادات شده است.


==نکته های قابل تامل کتاب==


بعضی نکته‌های قابل تأمل این کتاب به شرح زیر است: امام حسین (ع) مسلم را به کوفه فرستاد تا اولاً با مردم اتمام حجت کند و ثانیاً عدّه‌ای به او بپیوندند و به درجهٔ شهادت برسند (ج 1، ص 55). بکاء و زیارت از همهٔ عبادات واجب و مستحب، بدون استثنا، افضل است (ج 1، ص 122 و ج 2، ص 391). غنا در مراثی جایز است و بلکه مستحب (ج 1، ص 149 - 153). خودکشی در عزاداری بی‌اشکال است (ج 1، ص 165 - 167). شماری از اهل بیت امام حسین (ع) مانند حضرت عباس و علی اکبر و قاسم و زینب و ام‌کلثوم، واجد درجهٔ عصمت و علم لدنی بودند، و اصحاب و شهدا هم در شب عاشورا به درجهٔ عصمت رسیدند (ج 1، ص 274 و ج 2، ص 289 و 423 و 520 - 521 و 546-545). از امام حسین (ع) در روز عاشورا بیش از هزار معجزه صادر شد (ج 1، ص 473). قمه‌زنی جایز است و بلکه مستحب (ج 2، صں 209 و ج 3، ص 247- 249). روز عاشورا 72 ساعت بود (ج 2، ص 243 و 286 و ج 3، ص 36-39). زبیده، دختر امام حسین از همسرش شاه زنان و همسر قاسم بن حسن بود و مقبره‌اش در شهر ری است (ج 2، ص 317- 319). مدفن سر قاسم بن حسن در شمیران است و مدفن فرزند او، قاسم بن قاسم، در همانجاست. وی در دزآشوب به شهادت رسید (ج 2، ص 317- 319). حضرت ابوالفضل پس از جدا شدن دو دستش، باز هم جنگید و چنین چیزی، با اینکه خون بسیاری از انسان جاری می‌شود و حتی نمی‌تواند بنشیند، چه رسد به اینکه بایستد، و چه رسد به اینکه بجنگد، ممکن است (ج 2، ص 450-453). گرمای هوا در روز عاشورا هفتاد درجه بیشتر از اندازهٔ معمول بود، اما فقط امام حسین (ع) و ابلیس آن را احساس می‌کردند (ج 2، ص 606-607). زعفر جنّی، پادشاه جنّیان، در کربلا حاضر شد (ج 2، ص 631 - 634 و ج 3، ص 12- 13). بکاء و توحید قرین یکدیگرند. زیرا روایت شده است: من بکی علی الحسین وجبت له الجنة، و نیز روایت شده است: من قال لا اله الاالله وجبت له الجنة (ج 3، ص 75). هدف از آفرینش این جهان، تشکیل مجلس عزا و مصیبت برای سید الشهدا (ع) است (ج 3، ص 93). اسب امام حسین، چهل نفر را کشت و پس از شهادت آن حضرت، سرش را بر زمین کوبید تا مُرد و می‌گفت: الظلیمة الظلیمة من امّة قتلت ابن بنت نبیّها (ج 3، ص 101). شهربانو، پس از شهادت امام حسین (ع) سوار بر اسب آن حضرت شد و آن اسب، او را به شهر ری آورد (ج 3، ص ه 11 - 111). از انگشت ابهام امام در کربلا آب جاری شد و یکایک اصحاب از آن نوشیدند (ج 3 ص 113). پس از اینکه امام حسین (ع) در عاشورا کشته شد، در هنگام مغرب، برخاست و یکایک شهدا را به اسم صدا زد و آنان برخاستند. آنگاه مائده و شراب بهشتی حاضر شد و همگی بخوردند و سپس به حال نخست خود بازگشتند و اهل کوفه این رویداد را بالعیان دیدند (ج 3، ص 113). پانصد نفر از طرف ابن زیاد برای کشتن عبدالله بن عفیف، که نابینا بود، بسیج شدند و او در جنگ با ایشان، 73 نفر را کشت (ج 3، ص 270). هیچکس نمی‌توانست با نظر ریبه به اسیران اهل بیت نگاه کند (ج 3، ص 334-335). در عاشورا، لشکری از شام و حجاز نیز آمده بودند (ج 3، ص 447-449). ورود اهل بیت به کربلا در روز اربعین، معقول نیست و در روایات نیامده است (ج 3، ص 458 - 459). در روستای زرآباد قزوین درخت چناری است که روز عاشورا از آن خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515-514). در دمشق، سنگی به شکل شیر است که روز عاشورا از چشم‌هایش خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515).
بعضی نکته‌های قابل تأمل این کتاب به شرح زیر است:
امام حسین (ع) مسلم را به کوفه فرستاد تا اولاً با مردم اتمام حجت کند و ثانیاً عدّه‌ای به او بپیوندند و به درجهٔ شهادت برسند (ج 1، ص 55). بکاء و زیارت از همهٔ عبادات واجب و مستحب، بدون استثنا، افضل است (ج 1، ص 122 و ج 2، ص 391). غنا در مراثی جایز است و بلکه مستحب (ج 1، ص 149 - 153). خودکشی در عزاداری بی‌اشکال است (ج 1، ص 165 - 167). شماری از اهل بیت امام حسین (ع) مانند حضرت عباس و علی اکبر و قاسم و زینب و ام‌کلثوم، واجد درجهٔ عصمت و علم لدنی بودند، و اصحاب و شهدا هم در شب عاشورا به درجهٔ عصمت رسیدند (ج 1، ص 274 و ج 2، ص 289 و 423 و 520 - 521 و 546-545). از امام حسین (ع) در روز عاشورا بیش از هزار معجزه صادر شد (ج 1، ص 473). قمه‌زنی جایز است و بلکه مستحب (ج 2، صں 209 و ج 3، ص 247- 249). روز عاشورا 72 ساعت بود (ج 2، ص 243 و 286 و ج 3، ص 36-39). زبیده، دختر امام حسین از همسرش شاه زنان و همسر قاسم بن حسن بود و مقبره‌اش در شهر ری است (ج 2، ص 317- 319). مدفن سر قاسم بن حسن در شمیران است و مدفن فرزند او، قاسم بن قاسم، در همانجاست. وی در دزآشوب به شهادت رسید (ج 2، ص 317- 319). حضرت ابوالفضل پس از جدا شدن دو دستش، باز هم جنگید و چنین چیزی، با اینکه خون بسیاری از انسان جاری می‌شود و حتی نمی‌تواند بنشیند، چه رسد به اینکه بایستد، و چه رسد به اینکه بجنگد، ممکن است (ج 2، ص 450-453). گرمای هوا در روز عاشورا هفتاد درجه بیشتر از اندازهٔ معمول بود، اما فقط امام حسین (ع) و ابلیس آن را احساس می‌کردند (ج 2، ص 606-607). زعفر جنّی، پادشاه جنّیان، در کربلا حاضر شد (ج 2، ص 631 - 634 و ج 3، ص 12- 13). بکاء و توحید قرین یکدیگرند. زیرا روایت شده است: من بکی علی الحسین وجبت له الجنة، و نیز روایت شده است: من قال لا اله الاالله وجبت له الجنة (ج 3، ص 75). هدف از آفرینش این جهان، تشکیل مجلس عزا و مصیبت برای سید الشهدا (ع) است (ج 3، ص 93). اسب امام حسین، چهل نفر را کشت و پس از شهادت آن حضرت، سرش را بر زمین کوبید تا مُرد و می‌گفت: الظلیمة الظلیمة من امّة قتلت ابن بنت نبیّها (ج 3، ص 101). شهربانو، پس از شهادت امام حسین (ع) سوار بر اسب آن حضرت شد و آن اسب، او را به شهر ری آورد (ج 3، ص ه 11 - 111). از انگشت ابهام امام در کربلا آب جاری شد و یکایک اصحاب از آن نوشیدند (ج 3 ص 113). پس از اینکه امام حسین (ع) در عاشورا کشته شد، در هنگام مغرب، برخاست و یکایک شهدا را به اسم صدا زد و آنان برخاستند. آنگاه مائده و شراب بهشتی حاضر شد و همگی بخوردند و سپس به حال نخست خود بازگشتند و اهل کوفه این رویداد را بالعیان دیدند (ج 3، ص 113). پانصد نفر از طرف ابن زیاد برای کشتن عبدالله بن عفیف، که نابینا بود، بسیج شدند و او در جنگ با ایشان، 73 نفر را کشت (ج 3، ص 270). هیچکس نمی‌توانست با نظر ریبه به اسیران اهل بیت نگاه کند (ج 3، ص 334-335). در عاشورا، لشکری از شام و حجاز نیز آمده بودند (ج 3، ص 447-449). ورود اهل بیت به کربلا در روز اربعین، معقول نیست و در روایات نیامده است (ج 3، ص 458 - 459). در روستای زرآباد قزوین درخت چناری است که روز عاشورا از آن خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515-514). در دمشق، سنگی به شکل شیر است که روز عاشورا از چشم‌هایش خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515).




۱۰٬۰۷۲

ویرایش