علی اصغر شیری

علی اصغر شیری (١٣٦٤ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.

علی اصغر شیری
علی اصغر شیری.jpg
زادروز ١٣٦٤ ه.ش
زنجان
پدر و مادر محمد علی شیری
آثار «به زبان مادری»

زندگینامهویرایش

علی اصغر شیری فرزند محمد علی در شهریور ماه ١٣٦٤ شمسی در زنجان متولد شد. وی کارشناس زبان و ادبیات فارسی است. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی مسئول روابط عمومی دبیرخانه دائمی شعر آئینی کشور و چهارمین کنگره ملی شعر فاطمی و همچنین مسئول اجرایی نخستین جشنواره شعر اشراق بوده است.

ایشان با بعضی مراکز فرهنگی مثل بنیاد حفظ آثار و ارزش‌‏های دفاع مقدس و دفتر تبلیغات اسلامی به عنوان ویراستار همکاری داشته است. از ایشان مقالات متعددی در نقد ادبی در نشریات مختلف به چاپ رسیده است. همچنین کتابی با عنوان «به زبان مادری» منتشر کرده است و در چندین کنگره و جشنواره مانند شعر عاشورایی، شعر دفاع مقدس، شعر جوان کشور و... برگزیده شده است. ‏‌[۱]

اشعارویرایش

این اشک‌های سرخ که نم‌نم نشسته‌اند بر چهره‌ها به گونه‌ شبنم نشسته‌اند
آئینه‌ها از آه دل من مکدّرند آئینه‏‌ها به آه دمادم نشسته‌اند
اینجا مدینه نیست، ولی مانده‌ام چرا دیوارهای کوچه به ماتم نشسته‌اند؟
اینجا نسیم کرب و بلا می‌وزد هنوز مردم به زیر سایه پرچم نشسته‌اند
در هر کجا که شام غریبان گرفته‌اند زهرا و ساره،‌ هاجر و مریم نشسته‌اند
بر گرد شمع شام غریبان نگاه کن! پروانه‌ها چگونه به ماتم نشسته‌اند؟

برای امام محمد باقر (ع)ویرایش

خطبه‌ها بغض‌های کودکی‌ات، قصه را باز هم روایت کن کربلا گوشه گوشه نی‌نامه است، یک‌سر از نینوا حکایت کن
پنجمین خطبه‌خوان آتش و خون، پدر و مادرم فدایت باد واژه‌ها را به قتلگاه ببر، شعر گمراه را هدایت کن
علقمه روبرویت آماده است، با دواتی مرکب از خوناب چشم در چشم، التماس دعا! همه را راهی زیارت کن
خط به خط شعر خطبه خون است، شاعر! این خطبه اوج مضمون است واژه‌هایت اگر چه مجنون است، نظم نی‌نامه را رعایت کن
بغض مانده است در گلوی امام، بنشین باز روبه‌روی امام علقمه! از زیارتت بنویس، باز هم خطبه را روایت کن

اصحاب امام حسین (ع)ویرایش

آماده‌اند -گوش به فرمان- یکی یکی تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
بعد از حبیب و حرّ و زهیر و غلام ترک آماده می‌شوند جوانان یکی یکی
پا در رکاب رخصت میدان گرفته‌اند با التماس -دست به دامان- یکی یکی
دیشب در آسمان دو انگشت معجزه بودند محو روضه رضوان یکی یکی
پیغمبرانه غزوه به پا کرده‌ای که باز غوغا کنند حمزه و سلمان یکی یکی
روح تغزّلند، شکوه قصیده‌اند شمشیر می‌کشند -غزل‌خوان- یکی یکی
از دست می‌روند عزیزان و خیمه‌ها کم‌کم شدست کلبه احزان یکی یکی
بر نیزه‌ها در اوج رجز آیه‌های کهف تفسیر شد حماسه قرآن یکی یکی
بالای نیزه‌ها چه غریبانه می‌وزند انبوه گیسوان پریشان یکی یکی...

برای علی اکبر (ع)ویرایش

در نای نی خروش و نوایی نمانده است یک دشت کفر مانده، خدایی نمانده است
اینجا قیامت است، مؤذن اذان بگو ظهر شهادت است، مؤذن اذان بگو
آن‌گاه دشت نغمه داوود را شنید آیات نور مصحف معبود را شنید
گل‌ نغمه اذان علی‌اکبر است این شور و نوای حنجر پیغمبر است این
با واژه‌های سرخ اذانش غزل سرود با واژه‌ها به سوی خدا بال و پر گشود
روح تغزل است و شکوه قصیده است او را خدا شبیه نبی آفریده است
در جنگ او تمامی لشکر مردّدن او اکبر است یا که پیمبر... مردّدند
آیینه تمام‌نمای نبی شده است اول شهید کوی منای نبی شدست
صیاد دشت دام بلا را که پهن کرد ... آمد حسین کهنه عبا را که پهن کرد ...
صوت اذان عشق بریده بریده بود خون از عبای کهنه به میدان چکیده بود
آیینه تمام‌نمای نبی شکست چشمان گر گرفته صحرا به خون نشست
روح تغزل است و شکوه قصیده است او را خدا شبیه نبی آفریده است

منابعویرایش

پی نوشتویرایش

  1. گفت‏‌وگوی مؤلف با شاعر.‏