شیخ صالح کواز
شیخ صالح کواز از شعرای قرن دوازدهم هجری است.
شیخ صالح کواز | |
---|---|
زادروز | 1233 ه. ق |
مرگ | 1290 ه. ق |
جایگاه خاکسپاری | نجف |
لقب | شیخ صالح کوّاز |
پیشه | شاعر |
زندگینامهویرایش
ابو المهدی بن حاج حمزه عربی محتد ملقّب به شیخ صالح کوّاز از قبیلهی «خضیرات» است. وی به سال 1233 ه. ق متولّد شده و در سال 1290 ه. ق درگذشته و در نجف دفن شده است. شیخ صالح عالمی بزرگوار و در ادب و نحو کمنظیر بود. اشعار رثایی او در مجالس عزا خوانده میشود. [۱]
نمونه اشعارویرایش
کأن جسمک موسی مذ هوی صعقاو أن رأسک روح اللّه مذ رفعا [۲]
گویی جسد تو مانند موسی بود که مدهوش افتاد و سر تو در بالای نیزه گویی عیسی روح اللّه بود.
قصیدهای در رثای حسین (ع) که ابیات آن تلمیحی است به داستان انبیاء در قرآن: [۳]
1- و معشر راودتهم عن نفوسهمبیض الضبا غیر بیض الخرد العرب
2- فانظر لاجسادهم قد قدّ من قبلاعضاؤها لا إلی القمصان و الأهب
3- فقل بهاجر اسماعیل احزنهامتی تشط عنه من بحر الظّما تؤب
4- و ما حکتها و لا أمّ الکلیم أسیغداة فی الیم القته من الطلب
5- هذی الیها ابنها قد عاد مرتضعاو هذه قد سقی بالبارد العذب
6- فایّن هاتان ممّن قد قضی عطشارضیعها و نأی عنها و لم یؤب
7- شارکنها فی عموم الجنس و انفردتعنهن فیما یخصّ النوع من نسب
1- آنان گروهی بودند که شمشیرها به دنبال جانهای آنان میدویدند، نه دختران سفیدروی جوان.
2- به اجساد آنان نگاه کن، این اعضای بدنشان است که از جلو دریده شده نه پیراهن و لباس آنها (زیرا هرگز پشت به دشمن نکردند).
3- هنگامیکه هاجر از تشنگی به هر طرف میدوید وجود اسماعیل ناراحتی او را کم میکرد.
4- داستان مادر موسی هم خیلی ناراحتکننده نیست در آنهنگام که فرزندش را که فرعون در طلب او بود، به دریا افکند.
5- این یکی، پسرش برای شیر خوردن به او برگشت و آن یکی، پسرش را از آب سرد گوارا سیراب کرد.
6- این دو زن کجا و آنکه کودک شیرخوارهاش تشنهلب شهید شد و از او دور شد و دیگر برنگشت کجا؟
7- این زن با آن دو نفر از یک جنسند، ولی از نظر نسب و نوع از آنها جدا و ممتاز است.
1- و لو رآک بأرض الطّف منفرداعیسی لما اختار أن ینجو و یرتفعا
2- و لا أحبّ حیاة بعد فقدکمو لا أراد بغیر الطّف مضطجعا
3- قوموا فقد عصفت بالطّف عاصفةمالت بأرجاء طود العزّ فانصدعا
4- لا أنتم أنتم ان لم تقم لکمشعواء مرهوبة مرأی و مستمعا
5- نهارها أسود بالنقع مرتکمو لیلها أبیض بالقضب قد نصعا
6- فلتلطم الخیل خدّ الارض عادیةفخدّ علیا نزار للثرّی ضرعا
7- و لتذهل الیوم منکم کلّ مرضعةفطفله من دما أوداجه رضعا [۴]
1- اگر عیسی (ع) میدید که تو در سرزمین طف تنها هستی، هیچگاه نجات خویش را برنمیگزید و به سوی آسمان بالا نمیرفت.
2- و بعد از رفتن شما زندگی را دوست نمیداشت و جز سرزمین طف آرامگاهی را نمیجست.
3- بپاخیزید که در اطراف کوه عزّت، طوفانی برخاسته که کوه را پارهپاره میکند.
4- اگر نبرد پرخونی که دیدن و شنیدن آن سهمناک است برای شما برپا نشود، شما به مراتب والای خود دست نمییابید.
5- جنگی که در آن از گردوغبار متراکم روزش سیاه و از درخشش شمشیرها شبش روشن گردیده است.
6- در آن جنگ باید اسبها بر گونه زمین لطمه زنند، چون بهترین فرد از نسل نزار بر خاک افتاده است.
7- در این روز هر شیردهندهای باید شیرخوار خود را رها کند (فراموش کند) چون فرزند او از خون گردن خویش شیر خورده است.
1- باسم الحسین دعا نعاء نعاءفنعمی الحیاة لسائر الاحیاء
2- قد کان موسی و المنیة اذ دنتجاءته ماشیة علی استحیاء
3- و له تجلی اللّه جل جلالهفی طور وادی الطّف لا سیناء
4- و هناک خر و کل عضو قد غدامنه الکلیم مکلم الاحشاء [۵]
1- به نام حسین (ع) که به تمامی زندگان، زندگی بخشید.
2- موسی (ع) و آرزوهایش در نزد حسین (ع) باید شرم داشته باشند.
3- و هنگامیکه خداوند در وادی طف بر او متجلّی شد نه در سینا.
4- در آنجا هر عضوی از اعضای کلیم (ع) در برابر او مدهوش شد و با همهی اعضا در مقابل او به سخن درآمد.