محمد حسین جعفریان‌

نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۰۲ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «محمد حسین جعفریان فرزند محمد کاظم در سال 1346 ه. ش در شهر مقدس مشهد دیده به جهان...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

محمد حسین جعفریان فرزند محمد کاظم در سال 1346 ه. ش در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به اتمام رساند. سپس در رشته‌ی اقتصاد بازرگانی در مقطع کارشناسی در دانشگاه مازندران لیسانس گرفت و فوق لیسانس خود را در همان رشته در دانشگاه شهید بهشتی تهران اخذ نمود، در حال حاضر نیز در رشته‌ی ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد اسلامی تهران در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل است که در مراحل انتهایی تحصیل خود می‌باشد.

جعفریان از سال 1327 به طور جدی به کار سرودن شعر پرداخت. وی در شعر کلاسیک در قالب مثنوی و در شعر آزاد قالب شعری سپید را از سایر قوالب بهتر می‌سراید.

از جعفریان کتاب‌های متعددی در نظم و نثر به چاپ رسیده که مجموعه شعر «پنجره‌های رو به دریا»، «گزیده ادبیات معاصر شماره 12»، و سفرنامه افغانستان به نام «شانه‌های زخمی پامیر» از جمله آنهاست. ضمنا چند مجموعه شعر گردآوری شده در کارنامه شعر وی وجود دارد که از آنها می‌توان «فریاد پشت پنجره جهان» را نام برد.

جعفریان از سال 1376 به مدت دو سال رایزن فرهنگی ایران در افغانستان بوده است. وی علاوه بر سرودن شعر، روزنامه‌نگار و مستند ساز خوبی نیز هست که تاکنون مستندهای متعددی از وی در سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است. وی هم چنین با جراید و مطبوعات همکاری نزدیک دارد.


بهانه‌ی وجود:

ابتدای کربلا غدیر نیست، کربلا بهانه‌ی وجود بود ابرهای خون فشان نینوا، اشک‌های حضرت ودود بود
پیش از مسیح و نوح و دانیال، این حکایتی است دور، کربلا آن سپیده‌دم که چاه کینه‌ها، بر برادران دهان گشود، بود
گرچه ماتم است و آتش و عطش، این همه پلی برای گریه نیست‌ از شعور عاشقی در این جهان، کربلا هر آنچه هست و بود، بود
کربلا خجالتی است پر گناه، در شبی که ما سکوت، ما نگاه‌ در شبی که از دریغ و خشم و شرم، صورت ستارگان کبود، بود
سیلی همیشه‌ای است کربلا، تازیانه‌ای عمیق و دردناک‌ آنچه را که زمانه‌ی پلشت، در وجود آدمی نبود بود
کربلا پس هبوط آدمی، از غرور آسمان به این مغاک‌ بخت تا خدای خود گریختن، بخت با شکوه یک صعود بود
بعد از آن روح کودکی، در شبانه‌ی فرات دیده شد این همان کبوتری که با حسین، تیر در گلو به خون غنود بود
بعد از آن در آن دیار بی‌صفت، عقده و حقارت و رکود بود معنی سپیدها سیاهی و معنی فرازها فرود بود
ابتدای کربلا غدیر نیست، ابتدا همان شروع خلقت است‌ کربلا ستیز با خود و جهان، کربلا هر آنچه هست و بود بود




منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1626.

پی نوشت