امیر خاکسار

نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۲ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «عبد المحمد سلمان خاکسار مشهور به امیر خاکسار فرزند حسین در سال 1332 ه. ش در شهرس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عبد المحمد سلمان خاکسار مشهور به امیر خاکسار فرزند حسین در سال 1332 ه. ش در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در زادگاهش گذراند و ادامه آن را در دانشگاه تربیت معلم تهران در رشته شیمی تا سطح لیسانس پی گرفت. وی فعالیتهای شعری خود را از سال 1360 شمسی و با همکاری مطبوعات آغاز کرد. از خاکسار مجموعه شعر عاشورایی با نام «کوثر خون» چاپ و منتشر شده است. وی برای سرودن اشعارش قالب غزل را برگزیده است.

گرچه در سایر قالبها نیز طبع آزمایی نموده است. امیر خاکسار مسئولیتهای مختلف دولتی را در استان خوزستان بر عهده داشته است ولی فعلا به کار آزاد روی آورده است.


سلام بر حسین:

سلام ای سرو سرسبز سرافراز سلام ای مرغِ حقِّ عرش پرواز
سلام ای نازنینِ دامن وحی‌ سلام ای حجمِ قرآن را تو ایجاز
سلام ای وسعتِ باغِ محمد سلام ای چون کلام اللّه اعجاز
سلام ای حاملِ هر آنچه نیکوست‌ سلام ای راز خلقت کرده ابراز
سلام ای جبهه‌ی حق را تو سردار سلام ای افتخار خیل سرباز
زبان خشک و رأس خون چکانت‌ همی تفسیر قرآن می‌کند باز
ترا در کف قرار آفرینش‌ سرت چوگانِ قوم فتنه پرداز
حسین ای سرِّ مستور خداوند چه می‌گویم چه می‌دانم ترا راز
مرا پایاب در بحر غمت نیست‌ دل ریشِ مرا درد تو دمساز
مرا بس این شرف از داشتن‌ها که دارم در هوایت شوق پرواز
چه می‌شد گر که می‌شد خاک کویت‌ به دیده توتیایم ای سبب ساز
که گویم با سکوتم شرح هجران‌ دمی بگذاردم گر اشک غمّاز


کوثر خون:

کوثر خون تو می‌جوشد هنوز کام جان زین باده می‌نوشد هنوز
در تجلی نور تو در طور جان‌ کربلایت هر زمان و هر مکان
قامتت تکیه‌گه عرش خدا اوج خلقِ خالق ارض و سما
ای نجات آدم از هجران یار ای به توفان نوح را صبر و قرار
ای تبر اندر کف جدّت خلیل‌ نور موسی در عبور از رود نیل
ای ید بیضای موسی یا حسین‌ ای دم پاک مسیحا یا حسین
از تو پیغمبر تو از پیغمبری‌ پاسدار دین حق تا محشری
ای حسین ای سرو بستان وجود پیش تو خیل ملایک در سجود
عشق را مفهوم و معنا نام تو حُسن مستِ قطره‌ای از جام تو
ای گلِ گلدان آغوش رسول‌ ای دُر مکتوم زهرای بتول
هر فضیلت را تو حرف آخری‌ در صدف عرش خدا را گوهری
گر ستون بر خیمه‌ی دین شد نماز تو نمازی را ستون ای سرو ناز
عقل حیران در تو و در کار تو دل غریق ماتم خونبار تو
ای میان امت جدّت غریب‌ ای عزیز بی‌شکست بی‌شکیب
ای وجودت مظهر ایثار و درد حق به مظلومیتت خون گریه کرد
بر لب دریا لبت خشکیده بود آب از خجلت به خود پیچیده بود
تن مشبک، خشک لب، گرمای ظهر بین رحمان با تو راز سر به مهر
بهر پرواز تو هفتاد و دو بال‌ مقصدت قرب خدای ذو الجلال
ای رضای حق رضایت یا حسین‌ مشتری باشد خدایت یا حسین
یا حسین شرمنده‌ام از این سخن‌ من غلام تو، تویی آقای من




منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1489-1490.

پی نوشت