قادر طهماسبی
قادر طهماسبی فرزند علی متخلص به «فرید» به سال 1331 ه. ش در شهرستان «میانه» دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی تا قسمتی از متوسطه را در زادگاه خود و دنباله آن را تا سطح دیپلم در استان سیستان و بلوچستان گذراند و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی ادامه داد. وی فعالیتهای شعری خود را از دوران دبیرستان آغاز کرد.
از قادر طهماسبی تاکنون سه مجموعه شعر به چاپ رسیده است: «عشق بیغروب» که مجموعه غزلیات وی است، «گزیده ادبیات معاصر شماره 94» و «روزی به رنگ خون» که مجموعه اشعار عاشورایی ایشان است دو کتاب غیر منظوم نیز از ایشان آماده چاپ است: «شعر و زیبا شناختی» و «اخلاق هنری، مباحث نظری و عملی در شعر».
وی شاعری است که در تمام قوالب شعری طبع آزمایی کرده است در کلاسیک تمایلش بیشتر به غزل و غزل مثنوی و چهار پاره است ولی در شعر نو در قالب نیمایی و سپید نیز بخوبی شعر میسراید قادر طهماسبی فعالیتهای مختلف فرهنگی و ادبی و مطبوعاتی را در شکل همکاری با سازمانها، کانونها و مراکز دانشگاهی بویژه در جهاد دانشگاهی اصفهان را در کارنامه خود دارد و هم اکنون همکاری نزدیکی با حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی دارد.
طفیل سیرهی عشق است داغداری ما | به باغبانی درد است لاله کاری ما | |
تنور لاله درین فصل آن چنان داغ است | که میچکد عرق از روی شرمساری ما | |
به راه خیزش ما گرچه نیزه کاشتهاند | جوی نکاسته از شور تک سواری ما | |
به رود خستهی تاریخ داده درس شتاب | در آبراه هدف، موج بیقراری ما | |
صفی ز لشکر عشقند باد و باران هم | غریب نیست شتابند اگر به یاری ما | |
دهان به نغمهی شادی دریده دشمن را | بگو درآمد جنگ است سوگواری ما | |
شروع زندگی جاودانه با یار است | درین غریب کشی، مرگ اختیاری ما | |
به زیر سایهی طوبی قدان عاشورا | نرسته سرو بلندی به استواری ما | |
صلا زدی که: کسی هست یاریام بدهد؟ | بلی حسین من، آنک خروش آری ما | |
اگر چه دیر صلایت شنیدهایم، اما | بگیر هر چه غرامت ز خون جاری ما | |
بگو به دشمن مغلوب ما که در راه است | هنوز حادثهی زخمهای کاری ما | |
گره ز جعد خم سر به مهر بگشایید | که سر نهاده به شوریدگی خماری ما | |
امید منتظران، با ظهور خود بزد | ایغبار اشک، ز چشم امیدواری ما | |
«فرید» خط شهادت همیشه هایل باد | میان خستگی و پای پایداری ما [۱] | |
سرّ نی در نینوا میماند، اگر زینب نبود | کربلا در کربلا میماند، اگر زینب نبود | |
چهره سرخ حقیقت، بعد از آن طوفان رنگ | پشت ابری از ریا میماند، اگر زینب نبود | |
چشمهی فریاد مظلومیّت لب تشنگان | در کویر تفته جا میماند، اگر زینب نبود | |
زخمهی زخمیترین فریاد، در چنگ سکوت | از طراز نغمه وا میماند، اگر زینب نبود | |
در طلوع ذاغ اصغر، استخوان اشک سرخ | در گلوی چشمها میماند، اگر زینب نبود | |
ذو الجناح دادخواهی، بیسوار و بیلگام | در بیابانها رها میماند، اگر زینب نبود | |
در هجوم لشکر شمشیرها، تیغ زبان | در نیام ادّعا میماند اگر زینب نبود | |
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب | پشت کوه فتنهها میماند، اگر زینب نبود |
ای بهترین بهانه برای گریستن | وی داغ جاودانه برای گریستن | |
با نام داغدار تو ای لالهی بهشت | زیباست هر ترانه برای گریستن | |
نام تو در گشایش دلهای داغدار | رمزیست عاشقانه برای گریستن | |
در راه بازگشت به خود، عشق کاشتهست | داغ تو را نشانه برای گریستن | |
بیدار کرد داغ تو وجدان خفته را | با موج تازیانه برای گریستن | |
شش سوی لاله میدمد ای چشم! باز کن | راهی از این میانه برای گریستن |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1479-1480.
پی نوشت
- ↑ حدیث باب عشق؛ ص 176 و 177.