حبیب یغمایی
حبیب یغمایی فرزند میرزا اسد اللّه مجتهد، در سال 1280 ه. ش. دیده به جهان گشود. او از دیر باز از ادبا و شعرا و نویسندگان مشهور معاصر است.
حبیب شاعری است خوش سلیقه و نکته سنج و صاحب ذوق، که آثاری چند از او نیز به چاپ رسیده است. [۱]
به پا به گودی از آن شد خیام اطهر او | که چشم خصم نیفتد به روی دختر او | |
ولی دریغ، که بعد از قتل او دشمن | ز روی دختر او بر گرفت مِعجر او | |
نبود قطرهای از آب بهر طفلش و، بود | فرات موج زنان جاری از برابر او | |
بداد دستش و نامد به دستش آب، وز شرم | به خیمهگاه نیامد دگر برادر او | |
ببین وفا و مروّت، کز اهل بیت رسول | فدا شد از همه اوّل، علیّ اکبر او | |
ز کهنه پیرهن پارهپاره از پیکان | نکرد صرف نظر خصم و کند از بر او | |
همه بپرسم از پستی عدو، که چرا | بتاخت اسب پس از مرگ او به پیکر او؟ | |
به گوش دل شنوی چون به کربلا گذری | ز قتلگاه برادر، خروش خواهر او | |
هنوز سر ز تن آن بزرگوار جداست | به کربلا تن او، تا کجا بود سر او؟ | |
غلام همّت آن مردمم که جا دادند | به پاس یاری او در حریم بستر او [۲] |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1114.