محمد بن حسام خوسفی‌

شمس الدّین محمّد بن حسام الدّین، از شاعران معروف شیعی سده‌ی نهم هجری است. وی در حدود 782 ه ق. در خوسف قهستان [۱] زاده شد و در همانجا به تحصیل مقدمات علوم پرداخت. به گفته‌ی مولانا حسامی واعظ در مزار نامه، پدران وی اهل علم و ارشاد بوده و در آن ناحیه به زهد و تقوا شهرت داشته‌اند. از دوران جوانی و چگونگی تحصیلات او اطلاعی در دست نیست، تنها حسامی واعظ گوید که وی نزد امیر سیّد محمّد شیرازی که از دانشمندان آن روزگار بوده است به تحصیل علوم پرداخت و از او «رخصت حدیث» یافت.

وی مردی آزاده و آراسته بود و زندگانی را به زراعت می‌گذرانیده است. [۲] وی با آنکه در قصیده‌سرایی بسیار توانا بوده به مدح سلاطین و حکام زمان نپرداخته و قصایدش کلّا در ستایش بزرگان دین و مدح و ثنای خاندان نبوت است. وی در سن 92 سالگی و به سال 875 هجری در قصبه‌ی خوسف درگذشت و در سال 920 هجری در زمان حکومت مقصود بیک مهردار، بقعه و صحنی برای او ساخته‌اند.

آثار او عبارتند از: 1- «دیوان اشعار» شامل قصاید، غزلیات و انواع دیگر نظم. موضوع اشعار او غالبا حمد خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و منقبت علی بن ابی طالب (ع) و فرزندان اوست و در قصیده، بسیار به شرح واقعه‌ی کربلا، شهادت حسین بن علی (ع)، قساوت دشمنان اهل بیت و موضوعات مشابه پرداخته است. در قصیده‌سرایی از شیوه‌ی سخن‌سرایان بزرگی چون انوری و خاقانی و کمال الدّین اسماعیل و ظهیر فاریابی و سلمان ساوجی پیروی کرده است. 2- «خاورنامه» یا «خاوران نامه»، منظومه‌ای است به وزن متقارب و به تقلید از شاهنامه‌ی فردوسی که نظم آن در 830 هجری به پایان رسیده است و موضوع آن شرح غزوات علی بن ابی طالب (ع) و دلاوری‌های او و اصحاب اوست. این منظومه از بهترین نمونه‌های حماسه‌ی دینی است و به سبب سرودن این منظومه او را «فردوسی ثانی» لقب داده‌اند. 3- «نظم نثر اللّالی»، ترجمه‌ی منظوم شماری از کلمات قصار حضرت علی (ع) است. 4- «دلایل النبوه و نسب نامه»، منظومه‌ای است در ذکر دلایل نبوت پیامبر اکرم که در پی آن نسب نامه‌ی آن حضرت تا حضرت آدم (ع) به نظم درآمده است. [۳]


در رثای امام حسین (ع):

دلم شکسته و مجروح و مبتلای حسین‌ طواف کرد شبی گِرد بلای حسین
شکفته نرگس و نسرین و سنبل‌تر، دید ز چشم و جبهه و جعد گره‌گشای حسین
طراز طرّه‌ی مشکین عنبر افشانش‌ خضاب کرد به خون، خصم بی‌وفای حسین
ز حلق تشنه او رسته لاله‌ی سیراب‌ ز خون که موج زد از جانب قفای حسین
قدر چو واقعه‌ی کربلا مشاهده کرد ز چشم چشمه‌ی خون راند بر قضای حسین
نشسته بر سر خاکستر آفتاب مقیم‌ کبود پوش به سوگ از پی عزای حسین
جمال روش خورشید را غبار گرفت‌ که در غبار نهان شد مه لقای حسین
در آن محل که ز بیداد داد، داده شود سزای خود ببرد خصم ناسزای حسین
به روز واقعه ای ظالم خداناترس‌ بیا ببین که چه‌ها کرده‌ای به جای حسین
خدای قاضی و پیغمبر از تو ناخشنود چگونه می‌دهی انصاف ماجرای حسین
حسین، جان گرامی فدای امّت کرد سزاست امّت اگر جان کند فدای حسین
به روز محشر ببینی به دست پیغمبر کلید گنج شفاعت به خون بهای حسین
حسین را تو ندانی خدای می‌داند کمال منزلت و عزّت و علای حسین
نکاح مادر او زیر سایه‌ی طوبی‌ ببست با پدرش در ازل، خدای حسین
غبار گرد مناهی به دامنش نرسید ز عصمت گهر پاک پارسای حسین
سحاب، قطره‌ی باران، حسین سر بخشد عطای ابر کجا و کجا عطای حسین
اگر رضای خدا و رسول می‌طلبی‌ متاب روی ارادت تو از رضای حسین
به باغ منقبت آل مصطفی امروز منم چو بلبل خوشخوان، سخن سرای حسین
خموش ابن حسام این سخن نه لایق تست‌ ستایش تو کجا و کجا ثنای حسین؟!
مهیمنا، به دعایی که خواند پیغمبر که یاد کرد درو صفوت و صفای حسین
کز آفتاب قیامت، مرا پناهی ده‌ به زیر سایه‌ی، دامن‌کش لوای حسین [۴]


منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 785-786.

پی نوشت

  1. قهستان: اکنون از نواحی بیرجند است.
  2. بهارستان در تاریخ و تراجم رجال قاینات و قهستان؛ ص 251- 254.
  3. دیوان ابن حسام خوسفی؛ ص 474- 548.
  4. همانجا.