عوف بن عبد اللّه بن احمر ازدی یکی از توّابین است که پس از شهادت حسین بن علی (ع) ندامت در اشعارش به اوج می‌رسد تا آنجاکه به دعوت برای اقدامی چاره‌ساز و جبران‌کننده منتهی می‌گردد و به همراه سلیمان بن صرد خزاعی دست به قیام می‌زند و در این راه به‌شهادت می‌رسد.

عوف ازدی‌
پیشه شاعر


1- صحوت و قد صحّ الصبا و العوادیاو قلت لاصحابی أجیبوا المنادیا

2- و قولوا له إذ قام یدعوا الی الهدی‌و قبل الدّعا: لبّیک لبّیک داعیا

3- ألا وانع خیر النّاس جدّا و والداحسینا لأهل الدّین: ان کنت داعیا

4- فیالیتنی إذ ذاک کنت شهدته‌فضاربت عنه الشّانئین الأ عادیا

5- و دافعت عنه ما استطعت مجاهداو أعملت سیفی فیهم و سنانیا [۱]


1- من بیدار شدم در حالی‌که اعمال نیکم صحیح شد و به یارانم گفتم که دعوت منادی را اجابت کنید.

2- و به او هنگامی که بلند شد و آنها را به هدایت دعوت می‌کرد؛ گفتند: ای دعوت‌کننده! لبیک!

3- به ندای کسی لبیک گوئید که شما را به سوی حسین می‌خواند که پدر و جدّش برای اهل دین بهترین مردم بودند.

4- ای کاش که من هنگامی‌که او را درک کرده بودم، با او علیه دشمنان کینه توزش نبرد می‌کردم.

5- و تا جایی‌که می‌توانستم مجاهده می‌کردم و از او دفاع می‌کردم و شمشیرم را در راه او به کار می‌انداختم.


منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌1،ص:64.


پی نوشت

  1. ادب الطف؛ ج 1، ص 130.