امام شافعی
محمّد بن ادریس بن عباس شافعی قرشی، به سال 150 ه. ق. در غزّه یا عسقلان و یا یمن متولد شده و در مکّه و مدینه زندگی کرده و درس خوانده است.
امام شافعی | |
---|---|
زادروز | 150 ه. ق. غزّه یا عسقلان و یا یمن |
مرگ | روز جمعه و در ماه رجب سال 204 هجری فسطاط مصر |
محل زندگی | مکّه و مدینه |
در زمان حکومت | هارون الرّشید |
پیشه | شاعر |
کتابها | «کتاب الامم» در فقه در هفت مجلد، «المسند» در حدیث، «احکام القرآن السنن»، «الرسالة» در اصول فقه، «اختلاف الحدیث»، «فضایل قریش»، «القاضی»، «المواریث» و «دیوان اشعار» |
استاد | محمّد بن حسن شیبانی و سیّده نفیسه |
دلیل سرشناسی | وجه تسمیهی او به شافعی آن است که وی از فرزندزادگان شافع، نتیجهی هاشم (جدّ پیامبر اکرم) بوده است |
او یکی از ائمه مذاهب اربعهی فقه اهل سنت است که فقه او از دیگر مذاهب اهل سنت به فقه امامیه نزدیکتر است و حبّ او به اهل بیت رسالت از آنها آشکارتر است.
وجه تسمیهی او به شافعی آن است که وی از فرزندزادگان شافع، نتیجهی هاشم (جدّ پیامبر اکرم) بوده است. شافعی به تصریح خود در ناحیهی غزه و در همان روزی که امام ابو حنیفه از دنیا رفت متولد شد. بعدها اهل سنّت چون یاقوت حموی چنین تعبیر کردهاند که چون امامی از دست رفت، به جای او امامی دیگر از مادر زاده شد. [۱] در شعر خاقانی شروانی نیز چنین انعکاسی یافته است:
«اول شب، حنیفه درگذشتشافعی، آخر شب، از مادر بزاد» شافعی در کودکی پدر خود را از دست داد. مادرش که از قبیلهی ازد بود او را در مکّه برای خواندن قرآن و آموختن خط به مکتب سپرد. شافعی پس از فراغ از مکتب، برای فراگیری شعر و لغت نزد قبیلهی هذیل رفت و چون به مکه باز آمد، از سفیان بن عینیه و مسلم بن خالد زنجی، حدیث و فقه آموخت و سپس برای بهرهگیری از مالک بن انس به مدینه رفت پس از آن به یمن رفت و در آنجا با علویان مأنوس شد و علویان در آن زمان بر ضد عباسیان به فعالیت سیاسی و تبلیغ دینی مشغول بودند.
همین امر باعث شد که او نیز با گروهی از طرفداران آل علی (ع) از سوی والی یمن دستگیر شده و به بغداد اعزام شود. هارون الرّشید او را به پایمردی محمّد بن حسن شیبانی شاگرد ابو حنیفه، عفو کرد و بدینگونه شافعی از طریق او با مذهب ابو حنیفه آشنایی یافت و فقه را از او به روش عراقیان بیاموخت و بدینترتیب هر دو مذهب فقهی، اهل حدیث (مالک بن انس) و اهل رأی (ابو حنیفه) در او جمع شد. پس از آن در سالهای 188 و 195 هجری مسافرتهایی به مصر داشت و در آنجا از محضر سیّده نفیسه (م 208 ه.) از بانوان دانشمند سلالهی اهل بیت بهرههای شایان برد و به احتمال قوی تحت تأثیر علمی و قداست همین بانو که نفوذ فوقالعادهای در مصر داشت، در مکتب فقهی پیشین خود که جمع بین اهل حدیث و اهل رأی بود، تصرّفاتی کرد و قواعدی بهوجود آورد و در نهایت به تأسیس مذهب تازهای در فقه اهل سنّت به نام مذهب شافعی منجر شد که کثیری از اهل سنّت مخصوصا در نواحی غربی ایران از مذهب او تبعیت میکنند.
البته ربط شافعی و حبّ او به اهل بیت فقط از رهگذر اخذ حدیث از سیّده نفیسه نبود بلکه از کودکی وی به جهت تعلّقات هاشمی و مخصوصا از اوان جوانی که مدّتی در یمن به نفع علویان فعالیّت سیاسی کرده بود، سابقه داشت. احساسات متشیعانهی شافعی در یمن و ارادت وی به اهل بیت رسالت، در دیوان اشعار او نمایان است.
او ارادت خاص به خاندان رسالت داشت. شیخ عطار مینویسد: «یک روز شافعی در بین درس، دوبار برخاست و نشست.
گفتند اینچه حالت است؟ گفت: علویزادهای بر در بازی میکند. هربار که او در برابر من میآید، حرمت او را است که برخیزم که روا نبود فرزند رسول فراز آید و برنخیزم. [۲] »
و یا زمانی که هارون الرّشید او را احضار کرد تا فتوای او را در باب طلاق زبیده بشنود، شافعی گفت: حاجت تراست به من؟ یا من را به تو؟ هارون گفت: مرا به تو. شافعی گفت: پس از تخت فرود آی! [۳]
شافعی تألیفات بسیار دارد از جمله «کتاب الامم» در فقه در هفت مجلد، «المسند» در حدیث، «احکام القرآن السنن»، «الرسالة» در اصول فقه، «اختلاف الحدیث»، «فضایل قریش»، «القاضی»، «المواریث» و «دیوان اشعار».
شافعی در روز جمعه و در ماه رجب سال 204 هجری در فسطاط مصر درگذشت. [۴]
او اشعار بسیاری در مدح اهل بیت (ع) و حضرت سیّد الشّهداء دارد که بسیار مشهور است. ابیاتی از دیوان او را انتخاب کرده و میآوریم:
1- یا آل بیت رسول اللّه حبّکموافرض من اللّه فی القرآن انزله [۵]
2- یکفیکم من عظیم الذکر انکموامن لم یصلّ علیکم لا صلاة له [۶]
1- ای خاندان پیامبر! محبت شما دستوری است که از طرف خداوند در قرآن نازل شده است.
2- شما را همین افتخار کفایت میکند که اگر کسی در نماز بر شما درود نفرستد، نمازش درست نیست.
حبّ شافعی نسبت به اهل بیت در همان دورهی حیات خود او به حدی بوده است که جمعی او را «رافضی» (شیعی) گمان کردهاند و او خود در مقام دفاع از موضع خویش گفته است:
1- یا راکبا قف بالمحصّب من منیو اهتف بساکن خیفها و الناهض
2- سحرا اذا فاض الحجیج إلی منیفیضا کملتطم الفرات الفائض
3- إن کان رفضا حبّ آل محمدفلیشهد الثقلان انی رافضی [۷]
1 و 2- ای آنکه بر سنگلاخهای منی روان شدهای! بامدادان آنگاه که حاجیان مانند امواج خروشان دریای متلاطم فرات روان شدند، بر کسانیکه در خیف و ناهض نشستهاند، بانگ بزن و بگوی:
3- اگر دوستی خاندان محمد نشانهی «رفض» (برگشتن از دین) است، پس باید جن و انس گواهی دهند به اینکه من رافضیام!
1- اذا فی مجلس ذکروا علیاو سبطیه و فاطمة الزکیه
2- و قال تجاوزوا یا قوم عنهفهذا من حدیث الرافضیه
3- برأت الی المهمین من اناسیرون الرفض حبّ الفاطمیه
4- علی آل الرسول صلاة ربیو لعنته لتلک الجاهلیه
1- هرگاه در مجلسی از علی و دو فرزندش و فاطمه زهرا یاد کنم.
2- میگویند که: ای مردم! از این فرد دوری کنید، چون این سخنها، از اقوال رافضیان است.
3- من از دست مردمی که محبّت فاطمه و فرزندان او را رفض مینامند، به خداوند بزرگ پناه میبرم.
4- صلوات خداوند بر خاندان رسول خدا (ص) باد و لعنت او بر جاهلان به آن خاندان باد.
1- تزلزلت الدنیا لآل محمدو کادت لهم صمّ الجبال تذوب
2- و غارت نجوم و اقشعرّت کواکبو هتّک أستار و شقّ جیوب
3- یصلّی علی المبعوث من آل هاشمو یغزی بنوه إنّ ذا لعجیب
4- لئن کان ذنبی حبّ آل محمدفذلک ذنب لست عنه أتوب
1- دنیا بر آل محمد (ص) متزلزل شد، تا حدّی که نزدیک بود کوههای خارا آب گردد.
2- ستارگان فرو مردند و کواکب بر خود لرزیدند و حجابها کنار رفته و گریبانها چاک شد.
3- بر پیامبر خدا درود میفرستند و فرزندان او را غارت میکنند. این خیلی شگفت است.
4- اگر گناه من دوستی آل محمد (ص) است، گناهی است که هرگز از آن توبه نخواهم کرد.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:92-94.
پی نوشت
- ↑ معجم الادبا؛ ج 6، ص 367.
- ↑ تذکرة الاولیا؛ ص 139.
- ↑ همان؛ ص 135.
- ↑ ادب الطف؛ ج 1، ص 215. معجم الادبا؛ ج 6، ص 367 به بعد.
- ↑ اشاره به آیه 23 سوره شوری: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی». بگو: من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودّت و محبّت مرا در حق خویشاوندانم منظور دارید.
- ↑ ادب الطف؛ ج 1، ص 217. دیوان شافعی؛ ص 111.
- ↑ دیوان شافعی؛ ص 85. ادب الطف؛ ج 1، ص 218.