ابن هانی اندلسی
ابو القاسم یا ابو الحسن، محمّد بن هانی بن محمّد بن سعدون اندلسی از اعقاب مهلب بن ابی صفره،[۱] شاعر بزرگ شیعی مغرب است. پدرش اهل یکی از دهات مهدیه در تونس و مردی شاعر و اهل علم بود. او به اندلس منتقل شد. ابن هانی در شهر قرطبه یا اشبیلیه به سال 320 یا 326 هجری متولد شد و کودکی و سنین تحصیل را در قرطبه گذراند. آنگاه به اشبیلیه رفت و نزد حاکم آن شهر تقرب و محبوبیت بسیار یافت. اما به علت سخنان بیپروایش مردم او را ملحد خواندند و حاکم دوستانه او را بیرون کرد.
ابن هانی اندلسی | |
---|---|
زادروز | 320 یا 326 هجری قرطبه یا اشبیلیه |
مرگ | 24 رجب سال 362 هجری |
علت مرگ | به علت نامعلومی در سن 36 سالگی به قتل رسید |
پیشه | شاعر |
ابن هانی آنگاه به الجزایر و مصر سفر کرد و به درخواست المعز لدین اللّه خلیفه فاطمی به دربار او راه یافت و همراه او به سال 361 هجری که بنای شهر قاهره پایان یافت، به آن شهر رفت. آنگاه از خلیفه اجازه خواست که به اشبیلیه رود و زن و فرزندان خود را به قاهره بیاورد، که مورد موافقت قرار گرفت. لیکن در راه بازگشت از اشبیلیه در شهر «برقه» به علت نامعلومی در 24 رجب سال 362 هجری در سن 36 سالگی به قتل رسید.
بعضی فقهای اسلام ابن هانی را به سبب اشعار غلوآمیزی که در مدح المعز لدین اللّه سروده بود تکفیر کردند. اما او با قصاید مدحی خود سرمشق مناقبسرایان شیعی عرب و عجم شد. او با شعر خود در مصر و شمال و مغرب آفریقا شهرتی به دست آورد که هیچ شاعر دیگر بدو نرسید. او در اشعار خود یک شیعی اسماعیلی متعصّب است. روانی و بلاغت و نظم منطقی و فلسفی او، شعرش را خیلی زود در جهان اسلام منتشر کرد و در محافل مذهبی اسماعیلیّه برای تبرّک خوانده میشد.
دیوان ابن هانی به ترتیب حروف تهجّی مرتّب شده و نخستین بار در «بولاق» به سال 1274 ه. ق. و بعد در بیروت به سال 1326 ه. ق. انتشار یافته است. این دیوان دارای 246 صفحه و شامل قصاید مدح المعز لدین اللّه و جمعی دیگر از رجال و یک قصیدهی هجایی و دو مرثیه است. [۲]
او در ملامت و هجو بنی امیه و اعمال قبیحشان، کسانیکه حق فرزندان پیامبر (ص) را از آغاز غصب نمودند، سزاوارتر به ملامت میبیند، آنانیکه افراد غیر لایق را مقدّم داشتند و در خلافت امری را محکم کردند که بعد از آن به عنوان لغزش از آن یاد نمودند.
او پس از نوحهسرایی بر حسین (ع) به قاتلان و مسببان اصلی این فاجعه هجوم میبرد.
1- و أولی بلوم من أمیّة کلّهاو إن جلّ امر عن ملام و لوّم
2- أناس هم الدّاء الدّفین الّذی سریالی رمم بالطّف منکم و اعظم
3- هم قدحوا تلک الزّناد الّتی روتو لو لم تشبّ النّار لم تتضرّم
4- و هم رشحوا تیما لأرث نبیّهمو ما کان تیمیّ الیه بمنتمی
5- علی أیّ حکم اللّه إذ یأفکونهأحلّ لهم تقدیم غیر المقدّم؟!
6- و فی ایّ دین الوحی و المصطفی لهسقوا آله ممزوج صاب بعلقم؟!
7- و لکنّ أمرا کان أبرم بینهمو إن قال قوم فلّته غیر مبرم [۳]
1 و 2- بیشترین و بزرگترین ملامتها که بر بنی امیه و اعمال قبیحشان میشود به کسانی برمیگردد که در آغاز حقّ فرزندان پیامبر را غصب نمودند. بنی امیه حقوق کسانی را غصب کردند که ستارههای پنهانی بود که به سوی دشت نینوا حرکت میکردند.
3- آنها چوبهای زیرینی را افروختند که اگر آنها را نیفروخته بودند آتش بعدی شعلهور نمیگشت.
4- کسی را جانشین پیامبر خدا (ص) کردند و او را مقدّم داشتند که از قبیلهی «تیم» بود و لیاقت این کار را نداشت.
5- آنان براساس چه حکمی از خدا چنین کاری را انجام دادند و کسی را مقدّم نمودند که حقش مقدم شدن نبود.
6- این در کجای دین وحی و مصطفی جا داشت که با افکندن شکاف بین آنان و علقمه، آنان را اینگونه سیراب کنند؟! (آنان تشنه به شهادت رسیدند).
7- آنان در خلافت امری را محکم کردند که بعد از آن به عنوان لغزش از آن یاد نمودند.
1- بأسیاف ذاک البغی اول سلهاأصیب علی لا بسیف ابن ملجم
2- و بالحقد حقد الجاهلیه انهالی الآن لم یظعن و لم یتصرم
3- و بالثار فی بدر أریقت دماؤکمو قید الیکم کل أجرد صلدم
4- اذا ما بناء شاده اللّه وحدهتهدمت الدنیا و لم یتهدم
5- بکم عزّ ما بین البقیع و یثربو نسّک ما بین الحطیم و زمزم
6- فلا برحت تتری علیکم من الوریصلاة مصّل أو سلام مسلّم
7- و اقسم انی فیک وحدی لشیعةو کنت ابرّ القائلین بمقسم [۴]
1- علی (ع) اولینبار بهوسیلهی ستمکارانی کشته شد که در سقیفه بر او ضربه زدند نه با شمشیر ابن ملجم مرادی.
2- این کینه و حقد جاهلیتی بود که تا هماکنون هم ادامه دارد.
3- و به خونخواهی کشتگان بدر خون فرزندان علی (ع) را ریختند و دخترانش را به اسارت درآوردند.
4- در مصیبت شما میبایست دنیا زیرورو شود امّا خداوند چنین نخواست.
5- به خاطر وجود شما بقیع و یثرب (مدینه) عزّت داده شد و حطیم و زمزم مورد ستایش واقع شد.
6- و به خاطر وجود شماست که نماز نمازگزار و سلام سلامدهنده بالا میرود.
7- و من سوگند یاد میکنم که شیعهی شما هستم و به نام مقدّس شما سوگند میخورم.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:158-159.