حسن مخزومی
شیخ حسن، یکی از شاعران قرن هشتم است که لامیهی معروفی در مدح و رثای رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) سروده و شعرای دیگر نظیرهای بر لامیهی او سرودهاند، از جمله شیخ علی شفهینی که معاصر او بوده است.
حسن مخزومی | |
---|---|
زادروز | قرن هشتم |
پیشه | شاعر |
دیوان سرودهها | قصیده لامیهی معروفی در مدح و رثای رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) |
این نظیرهگویی، گویای شهرت شاعر و توانایی او در شعر است و میرساند که در میدان شعر و عرصهی مسابقه چگونه گوی سبقت ربوده است.
قصیدهی لامیهی او در سال 772 ه ق سروده شده اما تاریخ وفات شاعر به درستی مشخص نیست. [۱]
ابیاتی از قصیده لامیه را که در مدح اهل بیت و امام حسین (ع) سروده شده در اینجا میآوریم:
مدح رسول اللّه و اهل بیت او: [۲]
1- جعلت فدا من لا رضوا بنعیمهاو لا دنّست فیها لهنّ ذیول
2- و لا علقت کفّ لهم بحبالهاو لا غرّهم فیها خنا و وغول
3- لقد صحبوا فیها کفافا و عفّةو زهدا و تقوی و الجزاء جزیل
4- فهم أهل بیت شرّف اللّه قدرهمعلی الخلق طرّا ماجد و رذیل
5- هم الصّابرون المؤثرون بقوتهمهم فی النّدا قبل الندا سیول
6- هم الحامدون الشّاکرون لربّهمهم للوری یوم النّجاة سبیل
7- هم العالمون العاملون بلا مراعلومهم فی العالمین اصول
8- هم الرّاکعون السّاجدون إذا بداظلام و لیل العابدین یطول
9- هم التائبون العابدون اولو النهیهم لقلوب العارفین عقول
10- هم الزّاهدون الخاشعون و لم یکنلهم فی جمیع العالمین مثیل
11- هم العترة الأطهار آل محمّدنبیّ لسان الوحی عنه یقول
12- بشیر نذیر طاهر علم سماحبیب نجیب شاهد و رسول
13- و مدثّر مزمّل متوکّلعلی اللّه لا یثنیه عنه عذول
14- سراج منیر فاضل فاصل أتیبدین إله الذّکر المبین دلیل
15- له معجزات أعجزت کلّ واصفبها دحض الأشراک و هو مهول
16- تقاصر عنه المدح عن کلّ مادحفما ذا عسی فیما أقول اقول
17- لقد قال فیک اللّه جلّ جلالهمن الحمد مدحا لم ینله رسول
18- لأنت علی خلق عظیم کفی بهافماذا عسی بعد الإله نقول؟
19- مدینة علم بابها الصّنو حیدرو من غیر ذاک و لیس دخول
20- إمام بری زند الضّلال و قد وریزناد الهدی و المشرکون ذهول
21- و مولّی له من فوق غارب أحمدصعود له للحاسدین نزول
22- فمن کنت مولاه فمولاه حیدرعلیّ و عّن رب السّماء أقول
23- علی أمیر المؤمنین و من دعاسواه بهذا مبطل و جهول
24- و یا أسد اللّه الّذی مرّ بأسهلأعدائه مرّ المذاق و بیل
25- و یا من له قلب الحوادث خافقو یا من له صعب الامور ذلول
26- نعزّیک بالسّبط الشّهید فرزؤهعظیم علی أهل السّماء جلیل
27- دعته الی کوفان شرّ عصابةعصاة و عن نهج الصّواب عدول
28- فلمّا أتاهم واثقا بعهودهمفمالوا و طبع الغادرین یمیل
29- و أحقاد بدر أظهروا ثمّ أشهرواکتائب غدر بالطّفوف تجول
30- أحاطوا و حطّوا بالفرات فلم یکنلآل رسول اللّه منه نهول
31- فلمّا رأی المولی الحسین ضلالهمو قد حان حال لا یکاد یحول
32- فقام إلی اصحابه الغرّ فی الدّجایخاطبهم رفقا بهم و یقول
33- ألا فاذهبوا فاللیل قد مدّ سجفهو مدّت له فوق البسیط ذیول
34- کفیتم و وقّیتم بأن ترودا الرّدیفما قصدهم إلّا إلیّ یؤل
35- فقام إلیه کلّ لیث غضنفرکریم جواد بالوفاء فعول
36- فضجّعوا جمیعا ثمّ قالوا: نفوسنافداک و بذل النّفس فیک قلیل
37- إذا نحن أسلمناک فردا إلی العدیو انت لنا یوم النجاة سبیل
38- فما عذرنا عند النبیّ و صنوهعلیّ؟ و ما ذالبتول نقول
39- فقال: جزیتم کلّ خیر و إنّنیغدا لکم عند الآله و سیل
40- فبادر أصحاب الحسین کأنّهمجبال و لکن عند فی العطاء سیول
41- أسود الوغی غاباتهم اجم الفنالهم فی متون الصّافنات مقیل
42- کرام لهم بذل النّفوس مواهبسهام لهم زرق الرّماح نصول
43- لیوث لها الصّفاح مخاطبغیوث لها حمر الدّماء سیول
44- ثقال علی الأعداء فی حومة الوغیإذا جلّ خطب فی الزّمان ثقیل
45- فجالوا جلوا کرب الحسین و جاهدوابعزم له فوق السّماک حلول
46- و سمر القنا فی الدّار عین شوارعو للبیض فی بیض الکماة صلیل
47- و جادو فجدّ الضرب و الطعن فی العدیبفتک له شمّ الجبال تزول
48- للبیض شکل فی الشواکلّ مشکلو للسّمر نفذ فی الصّدور مهول
49- کأنّ غمام النقع غیم و برقهبریق المواضی و الدّماء سیول
50- و انصار مولای الحسین کأنّهماسود لهم دون العرین شبول
51- یجودون بالأرواح و هی عزیزةو کلّ بخیل بالحیاة ذلیل
52- جنوا ثمر العلیاء من دوحة المنیفتمّ لهم قصد بذاک و سؤل
53- و فازوا و حازوا سبق کلّ فضیلةو فضل منیل لم ینله منیل
54- رأو الحور کشفا أیقنوا ان وصلهمبدون المنایا ما إلیه وصول
55- فجادو بأرواح لها الموت راحةو ظلّ علیها فی الجنان ظلیل
56- قضوا إذ قضوا حقّ الحسین علیهموفاء و إخوان الوفاء قلیل
57- فلهفی لهم صرعی أمام إمامهمتجرّ علیهم للرّیاح ذیول
58- و أکفانهم نسج العجاج و غسلهمدم النحر عن ماء الفرات بدیل
59- و لم بیق إلّا السّبط فردا و رهطهلدیه و زین العابدین علیل
60- و منجدل من حوله و هو عافرو من جدل القوم اللئام ملول
61- وصال علیهم صولة حیدریّةلهیبتها شمّ الجبال تزول
62- بأدهم من صوب الدماء مجلّلله قمم الشّوس الکماة نعول
63- و سابغة تحکی الغدیر و أبیضیباریه مرهوب السنّان طویل
64- فجدّل من فوق الجیاد جیادهافخیل و قوم جفّل و قتیل
65- فکم جافل فی ظهره صدره ذابلو کم قاتل بالمشرفّی قتیل
66- فجاشت جیوش المشرکین وفوقتإلیهم نصول مالهنّ نصول
67- و یمّمهم یمنی و یسری و قلبهصبور و للخطب الجلیل حمول
68- و کرّ و فرّ القوم خیفة بأسهکأنّ علیّا فی الصّفوف یجول
69- فلمّا تناهی الأمر الرّدیو ذلّ عزیز و استعزّ ذلیل
70- فمال علیه الجیش حملة واحدفبیض و سمر ذّبل و نصول
71- ففرّقهم حتی توّلت جموعهمکسرب قطاة غار فیه صلیل
72- رموه بسهم من سهام کثیرةفلم بیق إلّا من قواه قلیل
73- فخرّ صریعا ظامیا عن جوادهفأضحت ربوع الخصب و هی محول
74- و راح إلی نحو الخیام جوادهخلیّا من النّدب الجواد یجول
75- برزن الیه الطّاهرات حواسرالهنّ علی المولی الحسین عویل
76- فلهفی و قد جاءت إلیه سکینةتقبّل منه النحر و هی تقول
77- أبی کنت بدرا یرشد الناس نورهفوافاه فی بدر الکمال افول
78- و کنت منارا للهدی غاله الرّدیفلم بیق للدّین الحنیف کفیل
79- أبی أنت نور اللّه اطفیء نورهو لکن إلی اللّه الامور تؤل
80- فیادوحة المجد الذی عند ماذوتتصوّح نیت العزّ و هو محیل
81- یعزّ علی إلاسلام رزؤک سیّدیو ذلک رزؤ فی الأنام جلیل
82- و وافت إلیه زینب و هی حاسرو دمعتها فوق الخدود تسیل
83- فلاقته من فوق الرّمال مرّملاسلیب الرّدی تسفی علیه رمول
84- فقبّلت الوجه التریب و أنشدتو من حولها للطّاهرات عویل
85- أخی! ضیعّت فینا وصایا محمّدو أرادک بغضا للنبیّ جهول
86- أخی! ظفرت فینا علوج امیّةو سادت علینا أعبد و نغول
87- فلو کان حیّا أحمد و وصیّهفأیّ ید کانت علیک تطول؟
88- فدافعها الشّمر اللّعین و قد جثابقلب قسی و الکفر فیه أصیل
89- و حزّ وریدا ظامیا دون وردهفحزّت فروع للعلی و اصول
90- و حلّ عری إلّاسلام و انهدم الهدیو طرف المعالی و الفخار کلیل
91- و ناحت له الأملاک و الجنّ و الملاو کادت به السّبع الشّداد تمیل
92- و زلزلت الأرض البسیط لفقدهو مالت جبال فوقها و سهول
93- و مزّقت الدّنیا جلابیب عزّهاعلیه و قلب الکائنات ملول
94- فلهفی له بالطفّ ملقی و رأسهسنان به فوق السّنان یجول
95- فللّه امر فادح شمل الوریو رزؤ علی الإسلام منه خمول
96- و خطب جلیل جلّ فی الأرض وقعهعظیم علی أهل السّماء ثقیل
97- بنو الوحی فی أرض الطفوف حواسرو أبناء حرب فی القصور نزول
98- و یصبح فی تخت الخلافة جالسایزید و فی الطفّ الحسین قتیل
99- و یقتل ظلما ظامیا سبط أحمدإمام لخیر الأنبیاء سلیل
100- حبیب النّبی المصطفی و ابن فاطمو أین لذین الوالدین مثیل
101- لقد صدق الشیخ السّعید أخو العلیعلیّ و حاز الفضل حیث یقول
102- فما کلّ جدّ فی الرّجال محمّدو لا کلّ امّ فی النّساء بتول
103- کفی السّبط فخرا والده و جدّهو هم للمعالی و الفخار اصول
104- أ مولای! دمعی لا یجفّ مسیلهو حزنی مقیم لا یخفّ ثقیل
105- فلا مدمعی یابن الوصیّ مبرّدعلیلا و لا حزنی المقیم یزول
106- جمیل بنا الصّبر الجمیل و إنّماعلیک جمیل الصّبر لیس جمیل
107- اعزّی بک الإسلام و المجد و العلیو حزنهم باق علیک طویل
108- قفوا یا حداة العیس باطفّ فی حمیالحسین و طوفو بالطّفوف و قولوا
109- أ ریحانة الهادی النّبیّ محمّدو من لعلیّ و البتول سلیل!
110- علیک سلام اللّه یا سیّد الوری!و یا خیر من سارت ألیه قفول!
111- لئن جهلت یوما علیک امیّةفقدرکم عند الآله جلیل
112- و إن حال منک الحال فی دار غربةفانّک فی دار الفخار أهیل
113- و إن بتّ مسلوب الرّداء ففی غدمن السّندس العالی رداک جمیل
114- و إن مسّکم حرّ الهجیر فانّمالکم فی جنان العالیات مقیل
115- و إن منعت ماء الفرات نفوسکملها من رحیق السّلسبیل نهول
116- أ مولای: آمالی تؤمّل نصرکمو قلبی إلی کم بالولاء یمیل
117- و قد طال دور الصّبر فی أخذ ثارکمأما آن للظلم المقیم رحیل؟
118- متی بنطفی حرّ الغلیل و یشتفیفؤاد بالام المصاب علیل؟
119- و یجبر هذا الکسر فی ظلّ دولةلها النصر جند و الأمان دلیل؟
120- و ینشر للمهدیّ عدل و ینطویبه الظّلم حتما و العناد یزول
121- هنالک یضحی دین آل محمّدعزیزا و یمسی الکفر و هو ذلیل
1- جانم فدای کسانی باد که به نعمتهای دنیا دل نبستهاند و ناپاکی جهان، دامنشان را نیالوده است.
2- کسانیکه به ریسمانهای این جهان چنگ نزده، و آفات و دشنام و نیکنامی دنیا، آنها را فریب نداده است.
3- کسانیکه در دنیا، عفاف و کفاف و زهد و تقوی و جزای خیر را برگزیدهاند.
4- این کسان، خاندانی هستند که خداوند آنها را بر همه طبقات مردم برتری داده است.
5- اینان شکیبایان و ایثارگرانی هستند که هستی خود را میبخشند، و در بخشش همچون سیلی هستند، لکن سیلی که به باران و غطا سبقت میگیرد.
6- همواره خدا را حمد میکنند و شکر و سپاس پروردگار به جای میآورند و راه رستگاری مردم را در روز قیامت هموار میکنند.
7- بیهیچ تردید و گفتگویی دانشوران عامل و نکوکرداری هستند که دانششان بنیاد دانش عالمیان است.
8- آنگاه که تاریکی شب فرا رسد پیوسته در رکوع و سجده و عبادت به سر میبرند آری شب عبادتگران طولانی و پربرکت است.
9- توبهگزاران و ستایشگران راستین خدا و صاحبان عقل و خرد و در دل عارفان همچون عقل تابنده و رهنماینده هستند.
10- افراد این خاندان همگی اهل زهد و خشوع و عبادت و کسانی هستند که در میان عالمیان همتایی ندارند.
11- خاندانی که همگی عترت پاکان، خاندان محمد (ص) هستند. پیامبری که زبان وحی او را شناسانده است.
12- پیامبر بشیر و نذیر و پاک، که همچون پرچمی در جهان سربرافراشته است، حبیبی با نجابت و شاهد و دارندهی رسالت.
13- پیامبر جامه در سر کشیده، و گلیم بر خود پیچیدهای [۳] که حتی هیچ عیبجویی نمیتواند از او روی برتابد.
14- چراغ تابانی که از فضیلت برخوردار، و مایهی جدایی حق از باطل بود و آیینی هدایتگر را با آیات روشنگری بیاورد.
15- چنان معجزههایی آورد که زبان هر وصفکنندهای از توصیف آن ناتوان است، و بهوسیلهی این معجزهها، مشرکان را نابود و متوحّش ساخت.
16- زبان هر ستایشگر استادی در ستایش و نعت تو کوتاه و نارسا است، پس من در پهنهی مدح تو چه چیزی بگویم که سزاوار باشد؟
17- در ستایش و مدح تو، خدای جلّ جلاله چنان مدحی گفته. که بر هیچ پیامبری نفرموده است.
18- بالاتر از این توصیفی که خدا در باب تو فرموده یعنی: «تو خلق بزرگ و خوی بسیار پسندیدهای داری» [۴] چه میتوان گفت؟
19- تو شهر دانشی هستی که علی (ع) نیز در آن است و از غیر این در، کسی نمیتواند وارد آن شهر گردد. [۵]
20- پیشوایی که گمراهی را نابود کرده و شعلهی هدایت را برافراخته، و مشرکان را به باد نابودی و فراموشی سپرده است.
21- امامی که بر دوش پیامبر (ص) صعود کرده و حاسدانش از مقام شرف نزول کرده و ساقط شدهاند.
22- من از جانب پروردگار آسمانها پیام میدهم: «هرکه را من سرور و پیشوایم، علی هم پیشوای اوست.
23- علی پیشوای مؤمنان است؛ هرکه جز این ادّعا کند، تبهکار و نادان است.
24- ای شیر خدا، ای آن کسیکه دلاوری و شجاعت او کام دشمنان را تلخ کرده است.
25- ای کسیکه دل حوادث در پیش او فرومیریزد، و کارهای سخت پیش او آسان میشود.
26- تو را بر مصیبت فرزند شهیدت تسلیت میگوییم، این سوگ و ماتمی است که بر آسمانیان نیز گران و سنگین است.
27- فرزند گرانمایهی تو را بدترین مردم (کسانیکه از راه صواب، دور بوده و از تبهکاران محسوب میشدند) به کوفه دعوت کردند.
28- و هنگامی که روی این دعوت، پیش آنها رفت، پیمان دعوت را شکستند. آری، مکّاران، همواره از راه منحرف میشوند.
29- کینههای خود را از جنگ بدر، بدینگونه آشکار کردند، و آنچنان نمونههای حیله و تبهکاری نشان دادند، که همیشه در بلندیها به چشم میخورد.
30- در حالی او را محاصره کردند و همه در کنار فرات فرود آمدند. که خاندان رسول اللّه (ص) از آن نمیتوانستند سیراب شوند و رفع تشنگی کنند.
31- سرور ما حسین (ع) آنجا که دید اینان به ورطهی ضلالت افتادهاند، و موقعیتی فرا رسیده است که به کلّی اوضاع دگرگون میشود.
32- در میان یاران دلاور خویش بهپا خاست و با نرمی و مهر خطاب به آنان چنین فرمود:
33- «هان ای یاران»! اکنون که شب دامن خود را بر زمین گسترده و همهجا را فراگرفته است، شما بروید.
34- شما انجام وظیفه کردید، و از اینکه قبول پستی و مذلّت کنید، سرباز زدید. اینک اینان فقط قصد جان مرا دارند».
35- در اینهنگام، هر کدام از یاران که شیری دلاور و بزرگواری فداکار بودند، برپا خاسته و داد سخن دادند.
36 و 37- همگی، از این سخن مولا، گریه و فغان سر دادند، و اظهار داشتند:
«جان ما فدای تو باد، و جان ما در راه تو بهایی ندارد، و کمتر چیزی است که فدا میکنیم. هرگاه ما، تو را که در روز قیامت راه نجات ما هستی، در میان این دشمنان تنها بگذاریم و تو را به دشمن تسلیم کنیم،
38- در آن روز در پیشگاه پیغمبر و دامادش علی و دخترش زهرای بتول، چه عذری خواهیم داشت؟»
39- پس آن بزرگوار فرمود: «خدا بر شما پاداش نیک دهد، من در روز قیامت وسیلهی نجات شما خواهم شد.»
40- یاران حسین (ع) چنان استوار ایستادند که گویی کوههای بلند بودند و در نثار جان همچون سیل روان جود میورزیدند و میخروشیدند.
41- شیران دلاوری، که بیشههای مرگ، میدان جولانشان بود، و بر روی اسبان تیزرو و آرام میگرفتند.
42- بزرگواران و بخشندگانی که بذل جان، بخشش و هدیهی آنها محسوب میشد، و تیرهایی بودند نوک نیزههای تیز آرامگاهشان بود.
43- شیرانی که از تیغهای برّاق چنگال داشتند، بارانهایی بودند که از خون سرخ سیل میساختند.
44- آنگاه که در روزگار، حادثهای بزرگ و ناگوار روی میداد، وجودشان بر دشمنان خیلی سنگین و تحمّلناپذیر میبود.
45- اینان خروشیدند و حمله بردند و اندوه دل از خاطر حسین زدودند، و با چنان عزمی بلند به جهاد برخاستند، که بر بالای ستارهی سمّاک مکان دارد.
46- صف نیزههای بلند این مردان زرهدار، همچون کوچهها نمایان است. و شمشیرهای این پهلوانان همه کشیده و آماده است.
47- و چنان جانبازی میکردند که ضربهی تیغها و نیزههاشان بر دشمنان سخت فرود آمد و دلاوریشان کوههای بلند را متلاشی ساخت.
48- شمشیرهای برقزننده در بین تیغهای دیگر پهلوانان بیهمتا و بینظیر و نیزههاشان در شکافتن سینهی دشمنان هولناک است.
49- گرد و غبار میدان کارزار، همچون ابر آسمانی، و درخشیدن تیغها، همانند برق و رعد به چشم میرسد، و سیل خود در این میان جاری است.
50- یاران حسین (ع) که اطراف آن بزرگوار حلقه زدهاند، گویی جوانان و بچههای شیرند که پیرامون شیر فراهم گشتهاند.
51- جانهای گرامی خود را در کف اخلاص نهاده و آمادهی جانبازی هستند و هر آن کسیکه از جان خود مضایقه کند، خوار و ذلیل است.
52- اینان میوهی کرامت و بزرگواری را، در کشتزار آرزو چیدهاند، و آرمان و آرزوشان بدینواسطه به کمال رسیده است.
53- اینان به درجهای رسیدهاند که در هر فضیلتی پیشگام گشته، و به درجات ارزندهای رسیدهاند، که هیچ آرزومندی بدان پایه نرسیده است.
54- اینان با دیدهی بصیرت و به نیروی ایمان، حوران بهشتی را دیده و در پهنهی آرزو و امید، بدانان واصل گشتهاند.
55- ارواح پاکباختهای را نثار راه حق کردهاند، که مرگ را عین سعادت و آسایش میدانند، و در سایهی گستردهی پهن بهشت مسکن گزیدهاند.
56- آنجا که اقتضا داشت، حقّ حسین (ع) را بر خودشان به راستی ادا کردند، و چنین یاران وفاداری اندکند.
57- آوخ که بدنهای بیجان این پاکان، در پیشگاه امامشان بر زمین افتاده و بادهای سخت بر آنها دامن گسترده بود.
58- این تنهای برهنه، از گرد و خاک نبرد، کفنپوش بودند، و خون سینهشان، به عوض آب فرات اندامشان را غسل میداد.
59- از آن گروه یاران، جز خود امام (ع) و حضرت زین العابدین (ع) که بیمار بود. کسی بر جای نمانده بودند.
60- و سرانجام، در حالیکه خود امام به خاک و خون غلطیده بود و همهی اطرافیان و کسانش نیز پیرامون او نقش زمین شده بودند. آری آن کسیکه با فرومایگان درآویزد، به ظاهر اینچنین گزند میبیند.
61- این امامی است که بر دشمنان، چنان حملهی علیوار میکرد، که از آتش آن، کوههای بلند متلاشی میشد.
62- سوار بر مرکبی که از جامهی خود شکوهی داشت و نگاه بلند دلاوران، نعل پای آن مرکب محسوب میشد و خاک پای او را توتیای چشم میکردند.
63- او زرهی همچون صفحهی آبدانها بر تن، و تیغی که نیزههای بلند را میمانست بر کف داشت.
64- این شخصیت بزرگ- که سر و گردنی بالاتر و بلندتر از دیگر پهلوانان داشت- همه دلاوران را بر زمین کوبید، اسبان و گروه لشکریان کشته و بر زمین افتاده بودند.
65- بسا از این پیکرها، از پشت، نیزههای باریک خورده بودند، و بسا کشتگان که با شمشیر کشته شده بودند.
66- اینها پیکر دلاورانی بودند، که بر لشکر مشرکان تاخته، و نیزههاشان بر نیزهی آنها برتری پیدا کرده بود.
67- امام که با دلی شکیبا، و با بردباری شگفت در برابر شداید، از راست و چپ سراغ این کشتگان را میگرفت.
68- در این هنگام بود که امام حمله میکرد، و دشمنان از ترس پای به فرار میگذاشتند، گوئیا که این علی (ع) است که در قلب صفوف دشمنان به حرکت آمده است.
69- زمانیکه دشمنان، پستی را به مرحلهی آخر رساندند، و هر عزیزی ذلیل و هر ذلیلی عزیز میشد.
70- در اینموقع، لشکر دشمن یک حملهی همگانی بر او انجام داد، و شمشیرها و نیزههای کوچک و بزرگ، از هرسو باریدن گرفت.
71- امام، چنان حملهای کرد که جمع دشمنان را (همچون گربهها که از صدای برخورد تیغها فرار کنند) پراکنده ساخت.
72- در اینجا بود که امام را آنچنان تیرباران کردند، که از قوای امام، جز اندکی چیزی نماند.
73- پس به حال تشنه، از اسب به زمین افتاد، و بر روی تلهای خاک مسکن گزید.
74- اسبش به سوی خیمهها روانه شد، در حالیکه این اسب، دیگر آن بزرگمرد حملهکننده را بر روی خود نداشت.
75- بانوان مطهّر از خیمهها حسرتکنان بیرون آمدند و بر مولا و سرورشان حسین (ع) گریه سر دادند.
76- پس وااسفا، که سکینه پیش اسب آمد، در حالیکه بر سینهی او بوسه میزد چنین میگفت:
77- «ای پدر من، تو ماهی بودی که به نورت همه مردم را ارشاد میکردی، لکن ماهی که در نهایت کمال، افول کردی و ناپدید شدی.
78- تو بر جهان هدایت همچون چراغی پرتوافکن بودی، لکن هواداران پستی و ذلّت تو را خاموش کردند.
79- ای پدر! تو نوری بودی الهی که تو را خاموش کردند، اما باید دانست که همه کارها به خدا بازمیگردد.
80- ای باغ و گلستان مجد و شکوه، تو که رفتی همه گیاهان عزّت و بزرگواری که طراوتی داشتند، پرپر شدند و خشکیدند.
81- سرورا! این داغ تو بر اسلام خیلی سخت است. برای مردم این داغ و سوکی بس بزرگ و شگرف است.
82- آنگاه زینب پیش اسب آمد. در حالیکه سرگشته و پریشان و اشک بر رخسارش جاری بود.
83- زینب اسب را که خونآلود دید و دید که پوشش خود را برافکنده و آغشته به خاک و خونین است.
84- رخ خاکآلود را بوسهای زد، و آنگاه از زنان پاکسیرت که پیرامون او بودند ناله بلند شد:
85- «ای برادر!» سفارشهایی که محمّد (ص) کرده بود، در میان ما کنار گذاشته شد، و مردم نادان تو را به دشمنی پیغمبر و کینهی او هلاک کردند.
86- ای برادر! وحشیان خاندان امیّه بر ما چیره شدند و بندگان و حرامزادگان بر ما سیادت یافتند.
87- هرگاه پیغمبر و وصیش علی (ع) حاضر بودند، چه دستی جرأت داشت که به سوی تو دراز شود؟
88- آنگاه شمر ملعون، او را- که زانو زده بود، به کنار زد، آن سنگدلی که کفر سراپایش را گرفته و در وجودش ریشه دوانیده بود.
89- و رگ آن تشنهی بزرگوار را برید، و اینجا بود که ریشهها و شاخههای مکارم و بزرگواری قطع گردید.
90- رشتههای استوار اسلام، سست شد، و هدایت نابود گردید، و بزرگمرد جهان معانی و افتخار، زبان از گفتن بربست.
91- فرشتگان و جن و انس، همه بر او نوحه سرودند. نزدیک بود که دریاهای هفتگانه به رسم اشک بر وی سرازیر شوند.
92- پهنهی زمین گسترده را زلزله گرفت، و کوهها و بیابانها به جنبش آمدند.
93- جهان پست، پردههای عزّت را بدرید و دل کاینات به درد آمد.
94- فسوس بر آن دیاری که آن تن پاک بر خاک افتاد. و سرش بإلّای نیزهها به حرکت آمد.
95- خدا میداند که چه مصیبت بزرگی دامن مردم را گرفت. و چه سوک عظیمی جهان اسلام را در خاموشی و بیقدری فرو برد.
96- و این مصیبتی چنان بزرگ است که بر زمینیان، سخت بزرگ و بر آسمانیان سنگین و غیر قابل تحمل است.
97- فرزندان پیامبر و خاندان وحی، در خاک کربلا برهنه و داغدیدهاند، لکن خاندان «حرب» د[۶] در کاخها آرمیدهاند.
98- و شگفتا که یزید بر تخت خلافت تکیه زده، و حسین بر خاک کربلا کشته شده است.
99- فرزند پیامبر- پیشوای امت و سرور همه انبیا- با لب تشنه، مظلومانه به قتل رسیده است.
100- او سلالهی پیامبر برگزیده و حبیب خدا و فرزند فاطمه (س) است، و کجا چنین بزرگانی همانند دارند؟
101- به راستی که چه نیکو گفته است شیخ بزرگوار و صاحب معالی «علی حلّی»؛ و با این شعر خود، فضیلت بزرگ به دست آورده است. آنجا که گوید:
102- (در میان مردان بزرگ، هیچ جدّی به کمال محمد (ص) نیست؛ و در میان بانوان هیچ زنی به پایگاه حضرت فاطمه (س) نیست.) [۷]
103- بر حسین (ع)، این افتخار بس که چنان جدّی و چنان پدر و مادری دارد، که بنیاد و ریشهی هر بزرگواری و افتخار هستند.
104- ای مولا و پیشوای حق! سیل اشک از دیدگانم خشک نخواهد شد، و اندوه، و سوگم مدام سنگینی خواهد کرد و هرگز تخفیف نخواهد یافت.
105- نه حلقهی دیدگانم از سرشک غم خشک خواهد شد، و نه آتش اندوه هم لحظهای کاستی خواهد گرفت.
106- اگرچه «صبر جمیل» در نظر ما زیبا و جمیل است، اما همین صبر جمیل، بر مصیبت تو، جمیل و زیبنده نیست.
107- من در عزای تو، بر اسلام و هرچه مجدد و بزرگواری است، تسلیت میگویم. اندوه اسلام و بزرگواران عالم دربارهی تو اندوه جاودانه است.
108- ای شترسواران و ای کاروانیانی که از کربلا گذر میکنید، در این دیار درنگ کنید و طوافی به جای آورید و بگویید:
109- «ای فرزند پاک پیامبر هدایت محمد (ص)! ای کسی که سلالهی علی و فاطمهی بتولی!
110- ای سرور همه آفریدگان، ای کسیکه همهی درفشها به سوی زیارت او برمیگردند.
111- هرگاه روزی بنی امیه مقام تو را ندانست، چه باک که قدر و مقام تو پیش آفریدگار، بزرگ است.
112- هرگاه احوال روزگار، تو را در دیار غربت افکند، چه باک که در سرای افتخار جاوانه آرمیدهای.
113- هرگاه جامه از تن پاک تو کندند، فردا است که از لباس دیبا و حریر بهشتی بر تن خواهی داشت.
114- هرگاه شما خاندان را سختی گرمای نیمروز از پای درآورد، اهمیّتی ندارد، زیرا شما در بهترین مساکن بهشت خواهید آرمید.
115- و هرگاه شما را از آشامیدن آب فرات بازداشتند، در بهشت از شراب سلسبیل سیراب خواهید شد».
116- ای مولای من! همه آرزوهای من بر امید پیروزی و نصرت شما بسته و دل من بر مهر و ولای شما اهل بیت گرویده است.
117- مدتی که برای گرفتن انتقام خون شما گذشته، بسی طول کشیده است؛ آیا وقت آن نرسیده که این ستم بزرگ، از زمین برداشته شود؟
118- این آتش تفتهی دل، کی فرو خواهد نشست؟ و این دل رنجور داغدیده و سوگوار کی بهبود خواهد یافت.
119- چهوقت این شکستها، در سایهی دولت پیروزمند عدلوداد، جبران خواهد شد، دولتی پیروزنشان که به امن و سعادت رهنمون است.
120- چه هنگام بساط عدل مهدی «عج» گسترده و بساط ظلم و بیداد به کلی برچیده خواهد شد، و کینه و دشمنی نابود خواهد گردید؟
121- آن هنگام است که دین آل محمّد (ص) پیروز و کفر خوار و سرنگون خواهد شد.
1- فروع قریضی فی البدیع أصوللها فی المعانی و البیان أصول
2- و صارم فکری لا یفلّ غرارهو من دونه العضب الصّقیل کلیل
3- سجیّة نفسی انّها لسخیّةتمیل إلی العلیاء حیث أمیل
4- فلا تعدلی یا نفس! عن طلب العلاو یا قلب لا یثنیک عنه عذول
5- ففی ذروة العلیاء فخر و سؤددو عزّ و مجد فی الأنام و سول
6- خلیلیّ ظهر المجد صعب رکوبهو لکنّه للعارفین ذلول
7- جمیل صفات المرء زهد و عفّةو أجمل منها أن یقال فضیل
8- فلا رتبة إلّا و للفضل فوقهامقام منیف فی الفخار أثیل
9- فللّه عمر ینقضی و قرینهعلوم و ذکر فی الزّمان جمیل
10- تزول بنو الدّنیا و إن طال مکثهاو حسن ثناء الذّکر لیس یزول
11- فلا تترکنّ النفس تتبّع الهویتمیل و عن سبل الرّشاد تمیل [۸]
1- فروغ چکامهی من، در بدیع، اصول شمرده میشود. و سخن من، ریشه در معانی و بیان دارد.
2- لبهی تیز شمشیر فکرتم، هرگز کند نمیشود و دگر تیغها، در کنار تیغ اندیشهام کند هستند.
3- خویی که در جانم ریشه دارد، داد و دهش است، و جانم را به هرسو که خواهد میکشد.
4- ای نفس! هرگز از طلب معانی باز نایست، و ای دل! مبادا که ملامتگر، تو را از این آرمان به بیراهه بکشاند.
5- در این اوج کرامت، میتوان احساس افتخار و سروری کرد، و به عزّ و مجد و بزرگواری نایل شد.
6- ای دوست! سوار شدن بر پشت مجد و بزرگواری سخت دشوار است، لکن این مرکبی است که بر عارفان راه، رام میشود.
7- زهد و عفت، زیباترین اوصاف آدمی است؛ و زیباتر از آن اینکه بگویند صاحب فضل است.
8- هیچ مرتبهای نیست، جز اینکه در میان مفاخر، فضل در آن میان مقام شامخی دارد.
9- چه خوش است آن زندگانی که در کنار آن، دانش و نام نیک در صفحهی روزگار جلوهگری کند.
10- شیفتگان دنیا، اگرچه روزگار درازی کامرانی کنند، سرانجام از بین میروند، لکن نام نیک از جریدهی روزگار سترده نمیشود.
11- هرگز پیروی از نفس و هوای نفس مکن، چراکه تو را از راههای هدایت منحرف میسازد.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:359-369.
پی نوشت
- ↑ الغدیر؛ ج 11، ص 209 و 210.
- ↑ همان؛ ص 203- 209.
- ↑ اشاره به القاب «مزمّل» و «مدثّر»
- ↑ اشاره به آیه 4، سورهی قلم، «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ».
- ↑ اشاره به روایت مشهور نبوی: «انا مدینة العلم و علیّ بابها»: من شهر علمم و علی دروازه آن است.
- ↑ خاندان حرب: بنی امیّه، حرب بن امیّه جدّ اعلای بنی امیه و پدر ابو سفیان است.
- ↑ این بیت از لامیهی شیخ علاء الدّین علی حلّی است.
- ↑ ادب الطف؛ ج 4، ص 224.