شیخ جعفر خطی
شیخ ابو البحر شرف الدّین جعفر بن محمّد بن حسن بن خطّی بحرانی، وی علامّهای فاضل و نویسنده و شاعر اوایل قرن یازدهم هجری بود. در اوایل مدّاح امرای بحرین و بزرگان آن دیار بود.
جعفربن محمدالخَطّی | |
---|---|
زادروز | بحرین؛ روستای خَطّ |
مرگ | 1028ق شیراز |
محل زندگی | شیراز |
رویدادهای مهم | دیدار با شیخ بهایی |
او در سفری که به ایران داشته با شیخ بهایی در اصفهان ملاقات کرد. و به سال 1028 ه. ق در فارس درگذشته است. [۱]
1- و لکن هلّم الخطب فی رزء سیدقضی ظمأ و الماء جار و راکد
2- کأنی به فی ثلّة من رجالهکما حفّ بالّلیث الأسود اللوابد
3- إذا اعتقلوا سمر الرّماح و جرّدواسیوفا أعارتها البطون الاساود
4- فلیس لها إلّا الصّدور مراکزاو لیس لها إلا الرؤس مغامد
5- یلاقون شدّات الکماة بأنفسإذا غضبت هانت علیها الشّدائد
6- إلی أن ثورا فی ألارض صرعی کأنهمنخیل أمالتهن أید عواضد [۲]
1- دربارهی مصیبت آقایی صحبت کن که با تشنگی شهید شد، در حالیکه آب جاری و راکد در آنجا وجود داشت.
2- او در میان افرادش چون شیری بزرگ بود که گروه شیران خشمگین او را احاطه کرده بودند.
3- وقتی نیزه به دست گرفتند و شمشیر برکشیدند، قلبهای سیاه (دشمنان) را به آنها بخشید.
4- برای نیزهها غیر از سینههای آنها قرارگاهی وجود نداشت و شمشیرها غیر از گردنهای آنها غلافی نداشتند.
5- با جانهای خود که در هنگام خشم همه چیز را آسان میشمرد، به قهرمانان سهمگین حمله میبردند.
6- هنگامیکه به خاک افتادند، گویی درختان نخل هستند که دستهای قوس و نیرومندی آنها را خم کرده است.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص: 434.