خسرو آقایارى
زادگاهش تهران و در سال 1337 به دنیا آمده است. کارشناس ادبیات فارسى است و تاکنون عهدهدار مسئولیتها و مشاغل زیر بوده است: کارشناس و مسئول فعالیتهاى ادبى و دبیر کانون شاعران و نویسندگان وزارت آموزش و پرورش (از سال 1362)، مدیر مرکز آفرینشهاى ادبى کانون پرورش فکرى، دبیر ماهنامۀ ادبیات کودک و نوجوان.
خسرو آقایارى | |
---|---|
زادروز | 1337 ه.ش تهران |
مدرک تحصیلی | کارشناس ادبیات فارسى |
او نویسندهاى است متعهد و دردآشنا و داراى آثارى چون: افسانۀ باغ آرزوها (داستان)، عاشیق محمد (داستان)، مردى دیگر (داستان)، دلقک و پهلوان (نمایشنامه)، حماسههاى پهلوانى (در چهار مجلّد) است.
در حاشیۀ کار نویسندگى، گاهى از سر تفنّن شعر مىگوید و به معیارهاى شعرى کاملا آشناست و در نقد شعر نیز دستى دارد. ازوست:
در عزاى گل
باز هم آفتاب مىتابد | بر عطشناک تربت یاران | |
شعر امَّن یُجیب مىخواند | تشنگىهاى خاطر باران | |
باز جوشنده از دل سنگست | آب از بهر تشنه کامى ما | |
آه مردم! مگر که تشنه شدید | بعدِ گلهاى پَرپر زهرا؟ | |
آسمان، داغدار مىگرید | در عزاى گلى که بىکفنست | |
کفن امّا کجا نشان دارید | بهر آن کس که پارهْ پاره تنست؟ | |
باد هم باز در رکاب آورد | پاى بیتابى و قرارش را | |
سوگوارست، نوحه مىخواند | تا زیارت کند مزارش را | |
آفتابست اینکه بیتابست | تشنگانى که در پى آبید! | |
روح کوثر فتاده بر صحرا | آه اى مردمان! مگر خوابید؟ | |
آفتابست اینکه مىتابد | هُرم داغىست آه پُر شررش | |
از خجالت تنش عرق کرده | اشک مىجوشد از دو چشم ترش | |
آفتاب، عاشقانه مىگرید | بر زمین، نعش شاه دین افتاد | |
آسمان تا زمین فرو غلتید | دیدۀ او چو بر زمین افتاد |
منابع
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 534-535.