سوره فجر، در روایت امام صادق(ع) به سورۀ امام حسین(ع) مشهور است و توصیه شده که در نمازهاى واجب و مستحب،خوانده شود:«اقرءوا سورة الفجر فى فرائضکم و نوافلکم،فانها سورة الحسین(ع)و ارغبوا فیها». [۱]

تفسیر آیات

در آغاز این سوره به سوگندهای بیدارگر برمی‌خوریم که ضمن آنکه اهمیت قسم را می‌رساند، فرجام عبرت انگیز جامعه های استبداد زده پیشین را در آیان بعدی بیان میکند. این از سنتهای الهی است که وقتی قومی طقیان و ستم را به اوج خود می‌رساند، خداوند زمینه هلاک و نابودی آنها را فراهم می‌سازد. چنانکه موسای نجات بخش را مامور رهایی قوم بنی اسرائیل و ویران کردن سلطه فرعونیان کرد. در بخشهای دیگر سوره به آزمایش انسان و سرنوشت او، ملاک برتری و فروتری در بارگاه خدا، اصلاح پذیری و بیداری دیر هنگام و ... اشاره شده است. در پایان سوره سخن از عروج ملکوتی انسانی والامقام است که به درجه اطمینان و رضای الهی رسیده است.

آیت الله طالقانی در تفسیر این سوره می‌نویسد:"از این جهت این سوره را سوره حسین نامیده‌اند که قیام و شهادت آن حضرت در آن تاریکی طغیان مانند طلوع نور فجر بود. از نو منشا حیات و حرکت گردید."[۲]

مصداق آیات

با توجه به محتوا معلوم می‌شود که برجسته ترین مصداق این سوره، امام حسین(ع) است که حکومت بنی امیه برای نابودی اسلام کمر بسته بودند با عاشورای خونین خود در هم کوبید. و این نامگذارى،جالب است، «چرا که قیام کربلاى حسین(ع)، خود انفجار فجرى از ایمان و جهاد بود،در ظلمت شب جور و شرک بنى امیه،و همچنان که با فجر و آغاز روز، حرکت و حیات مردم شروع مى‌شود،با خون حسین(ع) و یارانش در عاشورا، اسلام جانى تازه گرفت و حیاتى مجدد یافت.» [۳] در ذیل روایتى از امام صادق(ع)،علت نامگذارى این سوره به سورۀ فجر،این بیان شده که سیدالشهدا نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه است و یارانش نیز اینگونه‌اند:«فهو ذو النفس المطمئنة الراضیة المرضیة و اصحابه من آل محمد هم الراضون عن الله یوم القیامة و هو راض عنهم». [۴]

«و الفجر»که سوگند خداى ازلى است روشنگر حقى است که با آل على است
این سوره به گفتۀ امام صادق(ع) مشهور به سورۀ«حسین بن على»است [۵]

منبع

پی‌نوشت

  1. سفینة البحار،ج۲،ص ۳۴۶،عوالم(امام حسین)،ص ۹۷.
  2. پرتوی از قرآن، ج 4 ص 82
  3. آشنایى با سوره‌ها،جواد محدثى،ص ۹۲.در این باره مقالۀ ادبى-تحلیلى«سورۀ فجر،سورۀ امام حسین»را در «روایت انقلاب»ص ۱۳۸بخوانید.
  4. عوالم(امام حسین)،ص ۹۸.
  5. از جواد محدثی