حسینعلی رکن منظر

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۹ توسط Faraji (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

حسینعلی رکن منظر (۱۲۹۲ ه. ش) از شاعران معاصر فارسی است.

حسینعلی رکن منظر
حاج حسینعلی رکن منظر.jpg
نام اصلی حسینعلی رکن منظر
زادروز ۱۲۹۲ ه. ش
شیراز
تخلص پیروی

زندگینامهویرایش

حسینعلی رکن منظر فرزند محمود ، متخلص به «پیروی» ، شاعر متدین معاصر که در سال ۱۲۹۲ ه.ش در شیراز متولد شد. وی طبع خودجوش داشت و مکتب و مدرسه را ندید، اما از موهبت هوش سرشار ، به فیض خواندن و نوشتن تا حدودی که می‌توانست اشعار خود را بنویسد و بخواند، رسید.

وی ابتدا در کارگاه مبل‌سازی به کار مشغول شد، و از هیجده سالگی تا پیش از وفاتش کارگاه چوب‌بری داشت.

پیروی شاعر متدین بود و بیشتر اشعارش در مدح ائمه‌ی اطهار(ع) است. زبان شعرش فصیح و در بستن مضامین تازه از خود ابتکار نشان می‌داد. [۱]

اشعارویرایش

رمزویرایش

چه ریخت؟ ساقی بزم ازل به ساغر او که خواند آیه‌ی قرآن به نوک نی، سر او
چنان فتاد سر او به زیر چمبر عشق‌ که رفت هر سر عقلی به زیر چمبر او
برون ز خانه‌ی دل کرد ما سوی اللّه را کسی نماند در آن خانه غیر دلبر او
مگو فدائی امت شد آن وجود شریف‌ که جان خلق نیرزد به جسم اطهر او
چگونه کشته شود بی‌رضای خاطر خویش‌ کسی که عالم امکان بود مسخّر او
هنوز مضطرب و شرمسار می‌گذرد فرات پیش لب نوش‌تر، ز کوثر او
به هر کجا که رود گفتگوی صبر و ثبات‌ نخست در نظر آید خمیده خواهر او
خجسته بانوی عصمت که خود شیر دلان‌ فرو برد سر تعظیم پیش معجر او
مقام مادر او را چگونه شرح دهم‌ که هست مادر گیتی، کنیز دختر او
ز وصف اکبر او عاجزیم «پیرویا» که اکبر است زهر نامدار، اصغر او
سرش به نیزه فراز آمد و شئون و شرف‌ فرازتر بود از هفت آسمان سر او
سعادتی به زمین داد و دولتی به سما تن مطهّر پاک و سر منوّر او
ندید مهر و مهی و نیافت دسته گلی‌ سپهر چون سر او، زمین چو پیکر او [۲]

شعر دومویرایش

هر آنچه بیشترش خون ز تن به در می‌شد گل بهشت جمالش شکفته‌تر می‌شد
به پیش نیزه‌ی دشمن، به شوق حضرت دوست‌ ز شوق جان و تمنای دل سپر می‌شد
به پیش آن اثری کش به سینه بود ز عشق‌ خدنگ و نیزه و شمشیر، بی‌اثر می‌شد
سرم فدای قدوم شهید زنده دلی‌ که از نگون شدن از زین، ز عرش بر می‌شد
ز کشته پشته همی ساخت بر فراز زمین‌ زهر طرف که هژیرانه حمله‌ور می‌شد
چنان صلابت مردانه داشت در میدان‌ که از مشاهده‌اش، شیر بر حذر می‌شد
به راه عشق و ارادت دمی درنگ نکرد گهی به پای همی رفت و گه به سر می‌شد
قسم به دوست که جای کلیم خالی بود دمی که نور سرش جاری از شجر می‌شد
نه این درخت که خود سدره آرزو می‌کرد که میوه‌ی دل صدّیقه‌اش ثمر می‌شد
سر شریف ورا تشت چه حاجت بود ز کیمیاگری‌اش هر چه بود زر می‌شد



منابعویرایش

پی‌نوشتویرایش

  1. سیمای شاعران فارس در هزار سال؛ ج ۲، ص ۸۲۸.
  2. شب شعر عاشورا؛ ص ۶۹.