ایرج میرزا
ایرج میرزا (۱۲۹۱ ه.ق-۱۳۰۴ ه. ش) از شاعران برجستهی ایرانی در عصر مشروطیت و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود.
زندگینامهویرایش
جلالالممالک، ایرج میرزا پسر صدرالشعرا غلامحسین میرزا از نوادگان فتحعلیشاه قاجار بود. وی در سال ۱۲۹۱ ه. ق در تبریز متولّد شد. وی به زبانهای فارسی و عربی و فرانسوی تسلط داشت، و روسی و ترکی را نیز میدانست. در خوشنویسی هم دستی داشت. تحصیلاتش در مدرسهی دارالفنون تبریز صورت گرفت و در نوزده سالگی هنگام ولیعهدی مظفرالدین شاه (۱۳۱۴ ه. ق-۱۳۲۴ ه. ق) لقب «صدرالشعرا» گرفت. لیکن به زودی از شاعری در دربار کناره گرفت و به خدمات دولتی مختلفی پراخت.
وی علاوه بر شاعری، دبیری توانا و کاتبی چیره دست بود.[۱] در سال ۱۳۳۷ ه. ق به پیشکاری مالیه خراسان فرستادهشد. دوران اقامت او در خراسان بارورترین دوران فعالیت ادبی اوست. وی به انتقاد اجتماعی و عیبجویی از عادتهای زشت و رسمهای نامناسب و اشتباهات سیاسی رجال ایران میپرداخت و آنچه را که موجب تیره بختی مردم میدانست، بازگو میکرد.
آثارویرایش
دیوان شعری از وی به یادگار ماندهاست که بیشتر مضامین آن اشعار وطنی است. ایرج در کنار ملکالشعرای بهار یکی از مهمترین شعرای دورۀ مشروطه بود. اشعار او بیشتر شامل انتقادات اجتماعی است. ایرج میرزا با اینکه از طبقۀ اشراف بود، ولی در شعرش با تهیدستان همراه بود و روح اعتراض اجتماعی در اشعارش به چشم میخورد. او منتقد اوضاع زمانۀ خود بود و در اشعارش از عقب ماندگی فکری مردم بسیار سخن میگفت.
شعر ایرج میرزا ساده و روان و مشتمل بر تعبیرات عامیانه است و بدون تصنع سخن میگوید. او از نخستین کسانی است که برای کودکان شعر گفتهاست. شعرهایی مانند شوق درس خواندن، کلاغ و روباه، مهر مادر، نصیحت به فرزند، خرس و صیادن و... در زمرۀ این اشعار هستند که مطالب جذاب را برای کودکان با زبانی ساده مطرح میکنند. بعضی از این اشعار ترجمۀ قصههای «ژان لافونتن» فرانسوی هستند که ایرج میرزا به دلیل تسلط به زبان فرانسه مستقیما آنها را به شعر ترجمه کردهاست.
اشعارویرایش
در دیوان ایرج میرزا دو شعر عاشورایی وجود دارد. یکی دربارۀ شهادت حضرت علیاکبر(ع) و دیگری دربارۀ شام غریبان. نگاه او به حوادث عاشورا احساسی و عاطفی است. علاوه بر این، چند شعر هم در مدح امیرالمومنین علی(ع) در دیوان او به چشم میخورد.
رسم است هر که داغ جوان دیده، دوستان | رافت برند حالت آن داغدیده را | |
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا | وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را | |
آن دیگری برو بفشاند گلاب و شهد | تا تقویت کند دل محنت چشیده را | |
یک جمع دعوتش به گل و بوستان کنند | تا بر کنندش از دل خار خلیده را | |
القصه هر کسی به طریقی ز روی مهر | تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را | |
آیا که داد تسلیت خاطر حسین(ع) | چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟ | |
آیا که غمگساری و اندوه بری نمود | لیلای داغ دیدهی زحمت کشیده را | |
بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد | آتش زدند لانهی مرغ پریده را |
سر گشته بانوان وسط آتش خیام | چون در میان آب، نقوش ستارهها | |
اطفال خردسال ز اطراف خمیهها | هر سو دوان چو از دل آتش شرارهها | |
غیر از جگر که دسترس اشقیا نبود | چیزی نماند در بر ایشان ز پارهها | |
انگشت رفت در سر انگشتری به باد | شد گوشها دریده پی گوشوارهها | |
سبط شهی که نام همایون او برند | هر صبح و ظهر و شام فراز منارهها | |
در خاک و خون فتاده و تازند بر تنش | با نعلها که ناله برآرد ز خارهها[۲] |
کتاب شناسیویرایش
دیوان اشعار شاهزاده ایرج میرزا ملقب به جلالالممالک: مشتمل بر مقدمه و قصائد و غزلیات و مثنویات. تهران: کتابخانۀ مظفری، ۱۳۱۱.