شیخ بهایی
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی، ملقب به بهاءالدین و معروف به شیخ بهایی از چهره های برجسته تاریخ اسلام، از مشاهیر و علمای تاثیرگذار اسلام در قرن چهارم هجری است.
شناسنامه | ||
---|---|---|
نام کامل | بهاءالدین محمد بن حسین عاملی | |
لقب | شیخ بهایی | |
نسب | از نوادگان حارث همدانی، صحابی معروف علی بن ابیطالب | |
زادروز | 26 ذیحجه 953 ق (8 اسفند 925 ش) | |
زادگاه | بعلبک، امپراتوری عثمانی (لبنان کنونی) | |
تاریخ مرگ | 12 شوال 1030 ق (8 شهریور 1000 ش) | |
محل مرگ | اصفهان، ایران | |
آرامگاه | کنار مقبرهٔ علی بن موسی الرضا (جنب موزه آستان قدس) مشهد | |
نام همسر | کفایت خاتون | |
دین | اسلام | |
مذهب | شیعه دوازده امامی[۱] | |
اطلاعات سیاسی | ||
پستها | شیخالاسلام(مهمترین منصب سیاسی-مذهبی در دربار صفویان|صفوی) | |
اطلاعات علمی و مذهبی | ||
شاگردان | ملاصدرای شیرازی محمدتقی مجلسی محقق سبزواری نظامالدین محمد قرشی ملا محسن فیض کاشانی ملا خلیل قزوینی ملا صالح مازندارانی سید میرزا حسینی طباطبایی نائینی | |
کتابها | مفتاح الفلاح، کشکول حبل المتین (کتاب)، حدائق الصالحین مثنوی نان و حلوا، عروة الوثقی تشریح الافلاک، جامع عباسی مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین خلاصة الحساب، حدیقه هلالیه بحر الحساب، الزبده فی الاصول صمدیه، اثنا عشریه، سر المستتر | |
|
زندگینامه
محمد بن حسین عاملی در روز چهارشنبه 17 یا 27 ذیالحجه سال 953 ه.ق یا غروب پنجشنبه 17 محرم همان سال در قریه بعلبک (بعلبک، همان سرزمینی است که مردمانش الیاس پیامبر را تکذیب کردند و سه سال دچار قحطی شدند تا سرانجام بادعای خیر او باران بارید و مشکل مردم به اصلاح آمد.) از قرای جبل عامل، بدنیا آمد. نام پدرش عزالدین حسین از علما و مفاخر بزرگ دوران خود در لبنان و ایران و از شاگردان شهید ثانی بوده است.
نسب او به حارث اعور همدانی (از خواص اصحاب حضرت امیرالمومنین (ع) بود و توسط آن حضرت به خطاب «یا حار همدان من یمت یزنی» مخاطب شد.) میرسد.
شیخ بهایی با دخترِ علی منشار عاملی که دختری دانشمند بود ازدواج کرد. از پدر همسر او بعد از وفات کتابخانهای 4 هزار جلدی بر جای ماند که شیخ بهایی آن را در 1030ق وقف کرد.
پدر شیخ بهایی بعد از اقامت در ایران به توصیه و تاکید شیخ علی منشار برای حکمرانی در منصب شیخالاسلامی به قزوین رفت و شیخ بهایی نیز در آنجا به تحصیل علوم مختلف پرداخت.[۲] بهاءالدین در زمان مهاجرت به ایران 13 ساله و به نقلی دیگر 7 سال داشته است.[۳]
بهایی بخش اعظمی ار تحصیلات خود را در قزوین گذراند و بعد از آن در اصفهان به تحصیل ادامه داد. اولین معلم او پدرش حسین بن عبدالصمد بود که مقدمات علوم اسلامی همچون علوم عربی،فقه، اصول و تفسیر، درس اخلاق و حب اهلبین (علیهمالسلام) را به خوبی به فرزندش آموزش داد.
از جمله استادان وی میتوان به نجم ابن شهاب مولف «حاشیه بر تهذیب منطق»، مولانا افضل قاینی، حکیم عمادالدین محود طبیب ویژه شاه طهماسب، صحیح بخاری و ... نام برد.
شیخ بهایی در سال 984ق به امر شاه طهماسب پس از مرگ پدرش[۴] به هرات سفر کرد و اولین منصب رسمی خود که شیخ الاسلامی بود را عهدهدار شد.[۵]
گفته شده که او به سبب دانش و تقوا خود ارج و قرب بالایی در دربار صفوی داشت و مورد اعتماد و مشورت شاه عباس اول بود، تا آنجا که شاه امورات شرعی خانوادگی خود را نیز به کمک او برطرف مینمود.[۶]
مذهب شیخ بهائي
انتصاب شیخ و خانوادهاش به شیعیان جبل عامل و همچنین تالیفهای وی در فقه و معارف شیعی از یک طرف و از طرفی قصیده معروف او در مدح امام زمان و همچنین صلواتی که برای 14 معصوم ساخته بود، شیعه بودن او را غیرقابل تردید میکند. شیخ بهائی در شعرهای عربی خود ارادت و اخلاص خود به ائمه شیعه[۷] و همچنین تبری از مخالفان آنها را به صورت علنی اعلام کرده است.
عدهای همچون محمدامین محبّی[۸] شیعه بودن شیخ را تنها به سبب محبت افراطی او ائمه شیعه میدانستند، زیرا معتقدند که وی تسنن خود را از شاه عباس اول پنهان میکرده است. برخی از علما مدارای شیخ با دیگر مذاهب را محل اشکال دانسته و در در اعتماد به تردید کردهاند[۹] اما حاشیهنویسی وی بر کشاف زمخشری و بر تفسیر بیضاوی[۱۰] از جمله نمونههایی هستند که کمک میکنند به تاکید اینکه او فقیه شیعی معتدلی بوده است.
آثار
شیخ بهائی از علمای شیعه لبنان است که با مهاجرت به دیگر کشورهای اسلامی نقش گستردهای در گسترش علوم اسلامی داشته است. او تألیفاتی به فارسی و عربی دارد که مجموع آنها به 88 کتاب و رساله بالغ میشود. او به علاوهی کتب مختلف علمی، در شعر فارسی و عربی آثار ارزشمندی برجای نهاده است.
بعضی از آثار او عبارتند از: دو مثنوی فارسی «نان و حلوا» و «شیر و شکر»، «جامع عباسی» (فقه)، «خلاصة الحساب»، «تشریح افلاک»، «کتاب اربعین» به عربی و «کشکول» که مجموعهای است از نوادر حکایات علوم و اخبار و امثله و اشعار عربی و فارسی. [۱۱]
بهاءالدین به سبب جامعیت و احاطهای که بر علوم متداول و غیرمتداول زمان خود داشت، در اکثر رشتههای علوم عصر خود، تالیفاتی را بر جای گذاشته است. تعداد کثیری از دانشمندان مشهور قرن یازدهم همچون؛ صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا، محسن فیض کاشانی، سید رفیعالدین محمدحسینی، محمدتقی مجلسی و محقق سبزواری نزد وی شاگردی و تحصیل کردهاند.
تقیالدین محمد اوحدی حسینی دقایقی بلیانی اصفهانی که همعصر شیخ بهایی بوده است،در تذکره خود،به ذیفنون بودن شیخ بهایی،تصریح میکند:
«شیخ بهاءالدین محمدالعاملی،عرفه شیخ المحققین مرشد المدققین، کاشف رموزیقینی، محتهد علوم دینی ... افضل زمان، اعلم دوران ... عالمی در غایت عاملی، شیخ بهاءالدین محمدالعاملی سلمه الله تعالی، آن شیخ ... حلال مشکلات دیتی است، امروز از جمله امجاد اکابر علمای زمان و از سروران فحول فضلای دوراه، جامع مجامع دین و دولت، بانی مبانی فقه و حکمت است. در جمیع فنون هنر و کمال، چون مردم یک فن از غایت دانش در کمال است ... دیگر مجموعه شیخ که موسوم به کشکول شده،حاپی است و محتوی بر جمیع علوم و رسوم و آن نسخهای است که جام جمشیدی و مرآت سکندری از رشک آن تیره و خیره مانده است ... این ضعیف به ملازمت شیخ بسیار رسیدهام و استفاده نموده، چه در قزوین و چه در صفاهان ... و از علما هیچکس به جامعیت فضیلت و کمال او از عرب بلکه از عجم نیز برنخاسته. امروز در وادی تصوف چون جنبید و بایزید، در شرعیات چون جمالالدین و شیخ مفید،در حکمیات بوعلی و فارابی است، در غریبه محمد زکریا و میرغیاثالدین منصور زمان، در عربیت که ذاتی اوست خود چه احتیاج به شرح»[۱۲]
شیخ بهایی در زمان خود در شمار بزرگانی چون؛ امام غزالی، شیخ اشراق،باباافضل و ملاصدرا بوده است.[۱۳] آثار و تالیفات شیخ در تمامی حوزههای دانش از جمله؛ علوم حدیث، علوم فقه، علم تفسیر، اصول فقه، علم درایه، ادعیه ، نحو و صرف، ادبیات و شعر، ریاضیات و هیات، علوم غریبه، معماری و مهندسی و ... نگارش شده است.
علوم حدیث
شیخ بهایی یکی از محدثین بنام شیعه است که درحفظ و نشر احادیث اهل البیت یکی از محد بسزایی دارد . آثار بلاغها، انهاات، اجازات، ترقیمهها و مانند اینها که بر بسیاری از نسخههای خطی - حدیثی از شیخ باقی مانده است. شیخ بهایی، اگرچه آثار حدیثی مستقلی مثل مجموعههای حدیثی محمدین اوایل و یا محمدین اواخر نداشته، اما اکثر مجامع حدیثی قدما را حفظ و از تحریف آنها جلوگیری کردهاست.
علم فقه
او از پایه گذاران عمومی سازی دانش فقه فارسی، در کنار دیگر مذاهب اسلامی است. او از جمله کاسنی است که در فقه و اصول، پیرو فقها و مجتهدین قبل از خود بوده و با نوشتن جامع عباسی، تمام معارف فقه شیعه را با فارسی نویسی سلیس خود، دز میان تمام قشرهای جامعه گسترش داده است.
شیخ بهایی همچنین با تالیف کتاب اثنی عشریات در طهارت و نماز، زکات، صوم و حج روشی ابتکاری در علم فقه بوجود آورده، که مسبب حفظ و گسترش مسائل فقهی بوده است. اولین بابا کتاب درمورد طهارت است. او احکام طهارت و نماز را را با تقسیم در دوازده مطلب و در هر فصل دوازده مطلب را توضیح داده است. در مبحث زکات، احکام زکات مالی و بدنی را در 12 مطلب، و خاتمه کتاب را به احکام خمس اختصاص داده است. باب روزه را نیز در هفت فصل سامان داده که هر فصل را به دوازده فصل کوچکتر تقسیم کرده است. وی رساله را با بیان دوازده مزیت از ماه مبارک رمضان که در قرآن و احادیث اهل البیت آمده، به پایان برده است.
علم تفسیر
تفسیرانوارالتنزیل، معروف به تفسیر بیضاوی، تالیف ابوسعید عبدالله بم عمر البیضاوی کتابی است که عدهای از علمای شیعه بر آن شرح و حاشیه نوشتهاند. همچنین کتاب تفسیر الکشاف زمخشری مورد توجه بودهاست.
آقابزرگ تهرانی، در الذریعه[۱۴] به بعد، قریب به بیست و پنج حاشیه بر انوار التنزیل را معرفی مرده که از جمله حاشیه شیخ بهایی برا آن است و اکثر حواشیهای معرفی شده در الذریعه بعد از حاشیه شیخ بهایی است. از آن جایی که از تعلیقات شیخ بهایی، بر کشاف هنوز نسخهای خطی، شناسایی نشده است. شیخ بهایی چندین اثر مستقل در تفسیر به نامهای عین الحیاه، العروه الوثقی و ... دارد.
اصول فقه
کتاب زبده الاصول نوشته شیخ بهایی، کتابی است که او در اوج تبلیغات علمای اخباری در نجف و کربلا نوشته است که بیش از دهها شرح و حاشیه بر این کتاب در الذریعه[۱۵] معرفی شده است. همچنین این کتاب به جهت درسی بودن، حدود چهارصد نسخه خطی در فهرست دنا(5/1191) به بعد معرفی کرده است.
علمای بزرگی که در اصول فقه صاحب نظر و سبک بودهاند همچون مجلسی اول، میرزا ابوالقاسم قمی، سلطان العلما و ... بر کتاب زبده الاصول شیخ بهایی حاشیه و تعلیق نوشتهاند. شیخ بهایی نظریات جدیدی در اصول فقه دارد که آیت الله سید مهدی روحانی در مقالهای تحت عنوان «النظریات الاصولیه و الفقهیه للشیخ البهائی» به تعدادی از آنها پرداخته شده است[۱۶]
درایه الحدیث
یکی از آثار شیخ بهایی، رساله مختصری در علم درایه با نام الوجیزه فی الدرایه است. این رساله به منزله مقدمهای بر کتاب الحبل المتین است که در سال 1010 ق، به رشته تحریر در آورده است[۱۷]. مشهور است که؛ شهید ثانی از علمای شیعه، اول کسی بود که در علم الدرایة کتاب تدوین کرده و مشهور است که بعد از آن شیخ بهایی با نوشتن الوجیزة در زمره درایه نویسان شیعه قرار میگیرد.
ادعیه
مهمترین کتاب دعای شیعیان، کتاب الصحیفة السجادیة، تألیف امام زین العابدین است که شرحهای متعددی بر این کتاب نوشتهاند که از جمله آنها؛ شرح شیخ بهائی بر صحیفه سجادیه به نام حدائق الصالحین.
او شرح هر دعای صحیفه را در یک حدیقه، بیان کرده است و مجموع آنها کتاب حدیقه الهلالیه است که تنها یک قسمت از حدائق الصالحین است. شیخ بهایی در نحو صرف کتاب الصمدیه فی النحو مه قواعد اساسی علم نحو را به خواننده یاد میدهد، در ادبیات و شعر بیش از هفتاد قصیده در اکثر فنون شعری سروده است و اول کسی است که اشعار رباعی فارسی را با اشعار عربی داخل کرده است[۱۸]
همچنین در ریاضیات و هیات آثاری مانند: تحفه حاتمی، تحقیق جهه القبله، تشریح الافلاک، بحرالحساب و ... دارد. کتاب احکام النظر کتف الشاه و رساله فی الجفر در حوزه علوم غریبه به وی نسبت داده شده است.
نمونه اشعار
مصابک یا مولای أورث حرقةو أمطر من اجفاننا هاطل المزن
فلو لم یکن رب السماء منزّهاعن الحزن قلنا انه لک فی الحزن [۱۹]
آقای من! مصائب تو آتشی در دلم بر جای نهاد و از دیدگانم باران بسیار فرو ریخت.
اگر خداوند آسمانها (و زمین) از اندوه منزّه نمیبود، میگفتیم که او نیز برای تو اندوهناک شد.
1- یا کراما صبرنا عنهم محالإنّ حالی بعدکم فی شرّ حال
2- إن أتی حیّکم ریح الشمالصرت لا أدری یمینی من شمال
3- لا تلومونی علی فرط الضجرلیس قلبی من حدید أو حجر
4- فات مطلوبی و محبوبی هجرو الحشافی کلّ آن باشتعال
5- هم کرام ما علیهم من مزیدمن یمت فی حبّهم یمضی شهید
6- مثل مقتول لدی المولی الحمیدأحمدی الخلق محمود الفعال [۲۰]
1 و 2- ای بزرگوارانی که از دوری شما محال است که شکیبا باشیم. پس از شما من در بدترین احوال به سر میبرم. هر گاه باد شمال بوی شما را به من آورد، من سر از پا نمیشناسم.
3- مرا بر دلتنگی و فراوانی اندوهم نکوهش نکنید، دل من از آهن و سنگ نیست.
4- مطلوب من از دست رفته، و یار و دلبرم از من دور افتاده است، و هر لحظه جگرم شعله میکشد.
5 و 6- اینان بزرگوارانی هستند که فوق بزرگواریشان قابل تصوّر نیست. هرکس در محبّت ایشان بمیرد، شهید محسوب میشود. چنان شهیدی که گویی در پیش مولای خود که اخلاقی پسندیده و کرداری ستوده دارد، به خاک و خون غلتیده است.
من أربعة و عشرة أمدادیفی ستّ بقاع سکنوا یا حادی
فی طیبة و العزی و سامّراءفی طوس و کربلا و فی بغداد [۲۱]
ای شتربان، چهارده تن یاران من (چهارده معصوم) در شش بقعه و آستان مقدس آرمیدهاند که عبارتند از: مدینه، نجف، سامرا، طوس، کربلا و بغداد.
یا ریح إذا أتیت دار الأحبابقبّل عنّی تراب تلک ألا عتاب
إن هم سألوا عن البهاءیّ فقلقد ذاب من الشّوق الیکم قد ذاب [۲۲]
ای باد! چون بر در سرای دوستان میگذری از سوی من، بر خاک آن آستانهای پاک بوسه زن، هرگاه پرسند که بهایی را حال چگونه است؟ بگو از شوق دلباختگی، زار و ناتوان گشته و از بین رفته است.
شیخ بهایی پیامبر اکرم (ص) را در خواب دیده و این خواب را در شعر زیر آورده است: [۲۳]
1- و لیلة کان بها طالعیفی ذروة السّعد و أوج الکمال
2- قصّر طیب الوصل من عمرهافلم تکن إلّا کحلّ العقال
3- و اتّصل الفجر بها بالعشاو هکذا عمر لیالی الوصال
4- إذ أخذت عینی فی نومهاو انتبه الطالع بعد الوبال
5- فزرته فی اللّیل مستعطفاأفدیه بالنّفس و أهلی و مال
6- و أشتکی ما أنا فیه البلیو ما ألاقی الیوم من سوء حال
7- فأظهر العطف علی عبدهبمنطق یزری بنظم اللآل
8- فیالها من لیلة نلت فیظلامها ما لم یکن فی خیال؟
9- أمست خفیفات مطایا الرّجابها و أضحت بالعطایا ثقال
10- سقیت فی ظلمائها خمرةصافیة صرفا طهورا حلال
11- و ابتهج القلب بأهل الحمیو قرّت العین بذاک الجمال
12- و نلت ما نلت علی أنّنیما کنت استوجب ذاک النّوال
1- در آن شب، شبی که طالع من در اوج سعد و کمال بود.
2- شبی که عمر وصال آنچه کوتاه بود، گوئیا به اندازه یک باز کردن بند پای بود.
3- آنچنان کوتاه، که گویی سپیدهدم را به شامگاه پیوستهاند. آری، شبهای وصال اینچنین است.
4- پس از سختیهای فراوان که کشیدم، آن شب چشمان من به دیدار آن بزرگ نایل گشت.
5- در آن شب او را در خواب زیارت کردم، او را که جان و مال خاندانم فدای او باد.
6- از سختیها و بلایا بر آستانش شکایت کردم. و سوء حال خود را به پیشگاهش عرضه داشتم.
7- و او بر این هوادار خاکسارش، با گفتار و نوازشی که نظم مروارید را کنار میزد، تفقّدم کرد.
8- خدایا، چه شب گرانقدری که در ظلمت آن به سعادتی که هرگز در خیال نمیگنجد نائل شدم.
9- کاروانهای امید و آرزو به آرمان رسیدند و عطایای گرانی بر ما لطف کردند.
10- «دوش در ظلمت شب آب حیاتم دادند» و با بادهی حلال خوشگواری که بس زلال بود، پذیرایی شدم.
11- دل من با دیدار آن بزرگواران شادمانه و دیدهام به نور جمالشان روشن شد.
12- در آن شب من به چنین سعادتی نائل گشتم، و اقرار دارم که شایستهی چنین دهش و عطایی نبودم.
وفات
شیخ بهایی زمان زیارت قبر بابا رکنالدین شیرازی به همراه شاگردانش، مکاشفهای برایش اتفاق میافتد که خبر از فوت او میدهد. این مکاشفه توسط محمدتقی مجلسی[۲۴] که از همراهان او در این زیارت بوده است، خبر داده شده است.[۲۵] او بعد از 7 روز خلوت و بیماری در اصفهان از دنیا میرود. بنا بر وصیتاش، او را در مشهد و پایین پای امام رضا (ع) به خاک سپردند.[۲۶] وقایعنگار دربار شاه عباس بنام اسکندر منشی[۲۷] و همچنینی منجم معروف آن عصر مظفر بن محمدقاسم گنابادی[۲۸] سال وفات شیخ بهایی را در 1030ق عنوان کردهاند.[۲۹]
در نقلهای دیگری همچون نظام الدین سائجی شاگردی شیخ و بسیاری از تذکره نویسان[۳۰] پیرو او سال وفات شیخ بهایی را 1031ق دانستهاند.[۳۱]
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص: 439-441.
- توكلی طرقی، عبد الحسين، «شيخ بهايی؛ فقيه عارف و دانشمند شاعر»، کیهان فرهنگی، شماره ۲۹۴-۲۹۵، تهران، ایران، خرداد و تیر ۱۳۹۰ش.
- علی اکبر زمانی نژاد، نقش شیخ بهایی در گسترش علوم اسلامی، فصلنامه علمی-تخصصی سیره پژوهی اهل بیت، سال سوم، شماره پنجم، پاييز و زمستان 1396، صفحات 97-95.
- زهرا بانوزواره، ستاره آسمان اندیشه؛ زندگی و آثار ماندگار شیخ بهائی، رشد آموزش، بهار 1391، شماره 46.
پی نوشت
- ↑ (نظر به تألیف حاشیه اثنی عشریه)
- ↑ شیخ بهایی،کشکول ،انتشارات فراهانی،ج ۱ ،ص۲۱۳.
- ↑ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶.
- ↑ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.
- ↑ مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸
- ↑ فلسفی، ج۲، ص۵۶۳، ۵۷۴؛ منجم یزدی، ص۱۰۹، ۲۶۸، ۳۰۱، ۳۴۷.
- ↑ خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹.
- ↑ محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱.
- ↑ امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.
- ↑ الاعلام زرکلی؛ ج 3، ص 889. ریاض العارفین؛ ص 45. ادب الطف؛ ج 5، ص 95- 101. با تلخیص.
- ↑ بلیانی اصفهانی: 2،1389/824-823
- ↑ نفیسی؛51،1316.
- ↑ الذریعه، 6/41.
- ↑ الذریعه، 6/120، 13/298.
- ↑ زمانی نژاد، 323.
- ↑ بهایی:1390،1
- ↑ عباس: 1431، 10-11
- ↑ ادب الطف؛ ج 5، ص 94.
- ↑ الغدیر؛ ج 11، ص 272 و 273.
- ↑ همان، ص 275.
- ↑ همان؛ ص 276.
- ↑ همان؛ ص 278. ادب الطف؛ ج 5، ص 104 و 105.
- ↑ مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵.
- ↑ مدنی، سلافه، ص۲۹۱؛ اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۵۴ ـ ۴۵۵.
- ↑ اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷ ـ ۹۶۸؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۵ ـ ۴۴۷؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۷.
- ↑ اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷.
- ↑ تنبیهات المنجمین، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴.
- ↑ مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۵؛ حسینی استرآبادی، ص۲۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۸۵ ـ ۸۶.
- ↑ تنکابنی، ص۲۴۵؛ خراسانی، ص۶۴۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷، ۶۷۶.
- ↑ شیخ بهائی، جامع عباسی، ص۹۶