علی اصغر فقیهی
علی اصغر فقیهی نویسنده، تاریخ پژوه و معلم ایرانی است.
زندگینامهویرایش
علی اصغر فقیهی در سال 1336ه. ق برابر با 1292ه.ش در خانوادهای روحانی در قم زاده شد. پدر او مرحوم شیخ ابوالحسن فقیهی از مدرسان حوزه علمیه قم و از شاگردان مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری بود.
پس از طی دوران کودکی و مراحل تعلیم در مکتب خانه، به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و آموختهها و اندوختههای علمی و حِکمی خود را در این راه تا مرحله درس «خارج» ارتقا بخشید و از محضر اعاظمی چون آیات عظام مرعشی نجفی، فیض، گلپایگانی، خوانساری، و نیز حضرت امام خمینی بهرههای علمی و معنوی فراوانی برد.
پس از آن به دانشگاه راه یافت و از اساتید بزرگ فارسی و عربی از جمله مرحوم میر محمود شهابی، مرحوم بدیع الزمان فروزانفر و مرحوم احمد بهمنیار کسب علم نمود و پس از ارائه رساله پایان دوره خویش با موضوع «تأثیر ایرانیان در بسط تمدن اسلامی» به قم بازگشت و به تدریس در دبیرستان «حکیم نظامی» مشغول شد.
استاد علی اصغر فقیهی، با آن که رشته اصلی فعالیت خود را تدریس میدانست. پس از تدریس دروسی چون فارسی، عربی، تاریخ و جغرافیا، مدتی مسئولیت دبیرستان را نیز پذیرفت؛ این دوره مدیریت هر چند کوتاه بود، اما گامهایی بزرگ و ابتکاری جالب به همراه داشت. خود او در این باره میگوید: «در آن موقع که بنده، دبیرستان را به عهده داشتم. مرحوم آیت اللّه بروجردی به اداره فرهنگ آن روز دستور دادند که در دبیرستان - این مدرسه تنها دبیرستان کامل قم بود - هفتهای یک بار جلسه وعظ تشکیل داده شود، تا واعظی برای دانش آموزان سخنرانی کند. همچنین مسجدی هم برای آنها در نظر گرفته شود که در آنجا نماز بخوانند. اداره فرهنگ هم، دستور ایشان را به من ابلاغ کرد و من هم که خیلی مشتاق این کار بودم، از فرصت استفاده کردم و گفتم حالا که قرار است چنین کاری صورت بگیرد، باید از مهمترین و معروفترین واعظ شهر - بلکه ایران - برای سخنرانی دعوت کنیم تا اولین جلسه آن، با شکوه زیادی برگزار شود و بچهها برای آن اهمیت قائل شوند. معروفترین واعظ شهر در آن ایام، مرحوم آقا میرزا محمد تقی اشراقی بود؛ که مردی فوق العاده باهوش و خوش حافظه بود. با این که فکر میکردیم، چنین پیشنهادی ممکن است به ایشان بربخورد و ناراحت شوند، با این حال وقت ملاقات گرفتم و به حضورشان رفتیم. مرحوم میرزا محمد تقی، شخصیتی فوق العاده بود. ناطقی زبر دست و خوش فکر بود که درتمام کارهایش از ابتکاری فوق العاده، بهره میجست. سخنان او، نقل اقوال دیگران نبود؛ به همین جهت، هر کجا که منبر میرفت، ازدحام عجیبی پیش میآمد. به هر حال، قضیه را در میان گذاشتیم و در عین ناباوری دیدیم که ایشان از این موضوع استقبال کردند و آن را پذیرفتند. قرار کار را گذاشتیم و در موعد مقرر، ایشان به مدرسه آمدند و فرمودند:«درباره چه موضوعی باید صحبت کنم؟» عرض کردم: «شما خودتان استاد سخن هستید!» فرمودند: «من تاکنون در چنین محیطی صحبت نکردهام.» گفتم: «اگر صلاح میدانید درباره علم و صنعت در اسلام، مطالبی بیان بفرمایید.» ایشان حدود یک ساعت و نیم صحبت کردند و بچهها هم بادقت به آن گوش دادند و بعد از سخنرانی، هم به سؤالات دانش آموزان پاسخ گفتند. از آن پس، این جلسات ادامه پیدا کرد. حتی در روزهایی که هوا نامساعد بود و نمیتوانستند بیایند، کسی از طرف ایشان میآمد و صحبت میکرد.»
هم نشینی و همکاری با مرحوم آیت اللّه شهید بهشتی از دیگر برگهای تاریخ زندگانی اوست. پس از تأسیس مدرسهی دین و دانش در قم، این همکاری و همدلی به نهایت خود رسید.
آثارویرایش
بیشترین شهرت استاد فقیهی شاید در همین زمینهی ادبیات باشد. گفتنی است، یکی از قدیمیترین کتابهای دستور در زمینهی املاء و انشاء نیز تألیف این استاد ادبیات میباشد. ترجمه متون عربی از جمله نهج البلاغه که اولین بار در سال 1374به چاپ رسید.
استاد فقیهی در زمینهی تاریخ مذهبی، نهایت همّت،دقّت و بررسی را در آثار خود داشتهاند و کتاب «تاریخ مذهبی قم» حاوی نکات و اطلاعات بسیار دقیقی از شیوهها و آداب عزاداری و ابراز ارادت مردم این سامان به آستان مقدس اهل بیت (ع) در سالیان دور میباشد.
تحقیق و تفحّص بر روی آثار مذهبی، مقاتل و دیگر کتب تاریخی، استاد فقیهی را به مرتبهای رساند، که میتوان سخنان او را به عنوان یک سخن علمی و مستند پذیرفت.
از دیگر آثار وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تاریخ و عقاید وهابیان
- تاریخ اسلام و جغرافیای کشورهای اسلامی
- حج، آنطور که من رفتم
- عضدالدولهی دیلمی
- تاریخ مذهبی قم
- تاریخ آل بویه
دیدگاه در مورد تاریخچه عزاداری حضرت امام حسین (ع)ویرایش
دراین مورد، کتابهای بسیاری با عنوان «مقتل» وجود دارد و هر اثر مکتوبی درباره واقعه کربلا را شامل میشود. به همین جهت هم هست که نویسندگان بسیاری از این «مقاتل»، شیعه نیستند. البته همیشه عنوان «مقتل» را به همراه ندارد، ولی درباره واقعه کربلاست. از جمله ی آثار ارزشمندی که به واقعه کربلا پرداخته، میتوان به «مقاتل الطالبین» ابوالفرج اصفهانی - که کتابی فوق العاده جالب است - و نیز «تاریخ طبری» اشاره کرد.
در مورد عزاداری باید عرض کنم که، تا اوایل قرن چهارم، روش معمول و مرسوم این بود که عدهای از شیعیان، جمع میشدند، شعر میخواندند و گریه میکردند؛ امّا در اوایل قرن چهار، جمعیتی پیدا شدند به نام «سلفیه» - که بنیانگذار همین وهابیت هستند - بنده در کتاب وهابیان مفصلا در این باره نوشتهام... گروهی از علمای اینان، که شعبهای از حنبلیها هستند، مدعی شدند که «بدعت» زیاد شده و ما باید این بدعتها را از بین ببریم و برای این کار هم باید به زمان سَلَف صالح باز گردیم. از نظر اینها، سلف صالح، یعنی صحابه پیغمبر و تابعین. به هرحال، یکی از اعتقادات سلفیه این بود که عزاداری برای حضرت امام حسین (ع) درست نیست. همین طور، زیارت قبر حضرت امام حسین (ع). به طور کلی اینها معتقدند که اصلا سفربه منظور زیارت - مگر زیارت سه مسجد - درست نیست.
یکی از علمای حنبلی که در رأس سلفیه آن روز قرار داشت، ابومحمّد بربهاری اشت که شرح حال و افکاری و آرای او را بنده در کتاب وهابیان آوردهام. این شخص، نخستین کسی است که عقاید سلفیه را جامه عمل پوشاند. وی که نه برای حضرت امام حسین (ع) عزاداری میکرد و نه برای زیارت قبر حضرت میرفت، به افرادش دستور داده بود که هر کجا و در هر راهی که به زوّار حضرت امام حسین (ع) برخورد کردند، آنها را بکشند. همین طور هر کس را که برای امام نوحهگری کند از میان بردارند. به این سبب در آن ایام هیچ کس نه جرأت رفتن به زیارت قبر امام را داشت و نه شهامت نوحهگری را، و اگر هم کسی میخواست به این امور دست بزند، در نهایت اختفا آن را انجام میداد. امّا هنگامی که آلبویه بر سریر قدرت، تکیه زدند - به ویژه در زمان عضدالدوله - مردم، دسته جمعی در کوچهها حرکت میکردند و نوحه میخواندند و سینه میزدند و به احتمال بسیار زیاد، شبیه واقعه روز عاشورا را هم درست میکردند. ولی چون در این زمان در بغداد، اکثریت غالب با اهل تسنن بود، دائما نزاع و اختلاف پیش میآمد و غالبا در هر عاشورا، گروهی زخمی و کشته میشدند. گاهی اوقات به دستور خلفا، برای جلوگیری از نزاع و کشتار، از انجام مراسم عزاداری ممانعت به عمل میآمد، لیکن شیعیان عموما کارشان را انجام میدادند و از خطر هم بیم و هراسی نداشتند؛ که این امر از ویژگیهای شیعیان است.
به هر صورت، مسلم است که قبل از آل بویه، عزاداری وجود داشته. ولی علنی نبوده و در اختفا صورت میگرفته است. بعدها ملاحسین واعظ کاشفی- صاحب «فتوت نامه سلطانی» که از نویسندگان کثیر التألیف است و در بسیاری از رشتهها کتاب دارد- «روضة الشهدا» را نوشت که اثری است بسیار جگرسوز و اشعار آن هم به صورت نوحه و مناسب عزاداری است. این کتاب در آن ایام، علنی بوده؛ از این رو معلوم میشود موانعی که قبلا در این زمینه وجود داشته، به هنگام حکومت آل بویه از میان رفته بوده است.
پس از به قدرت رسیدن صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، این گونه شعارها و تظاهرات صورت آشکار به خود گرفت و علنی گردید و در نتیجه، عزاداری سرور شهیدان، که از مهمترین مشخصات شیعه است، رونقی دوچندان یافت.
مسئله گرد هم آمدن شعرا و خواندن اشعاری درباره واقعه کربلا، در دوران صفویه شکل جدیتری به خود گرفت. معروف است که روزی «محتشم کاشانی» برای شاه طهماسب صفوی شعری میسراید و به نزد او میبرد. شاه میگوید: «فقط باید درباره واقعه کربلا شعر بگویید و مزدتان را هم از ارواح مطهر ائمه بگیرید!» به این ترتیب، سرودن اشعار در این زمینه قوت گرفت. تا به حدی که دیگر کسی همپای شاعران آن دوره نتوانست بدان صلابت و استواری، شعری در مورد واقعه کربلا بسراید.
منبعویرایش
- درباره «او هیئتی بود: توضیح المسائل نوشت»، خیمه، شماره 9، آذر 1382، ص 44 - 47.