جابر بن عبد اللّه انصارى
جابربن عبداللّه انصاری ، صحابی و از مُکْثِرینِ حدیث است.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | جابر بن عبداللّه انصاری |
محل زندگی | مدینه و مدتی در مکه |
مهاجر/انصار | انصار |
درگذشت/شهادت | 68 تا 79هجری |
مدفن | مدینه |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | در بیعت عقبه دوم |
حضور در جنگها | بیشتر غزوهها |
دیگر فعالیتها | نخستین زائر امام حسین (ع) در روز اربعین در کربلا • راوی حدیث غدیر |
آثار | مسند جابربن عبداللّه، صحیفه جابر |
زندگی
جدّ وی، عَمروبن حرامبن کعببن غَنْم بود و نسبتش به خَزْرَج میرسید [۱]. پدرِ جابر پیش از هجرت پیامبر اکرم به یثرب، مسلمان شد و در بیعت عَقَبة دوم با رسول خدا پیمان بست و جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر آنان را به نمایندگی قبایلشان بر گزید. وی در غزوة بدر حضور داشت و در غزوة اُحُد به شهادت رسید [۲]. کنیة جابر، به سبب نام فرزندانش، در منابع به صورتهای گوناگون آمده، اما از میان آنها کنیة ابوعبداللّه صحیحتر دانسته شده است [۳].اولین آگاهی ما از زندگی جابر، حضور او با پدرش در بیعت عقبة دوم در سال سیزدهم بعثت است. وی کمسالترین ناظرِ بیعت اوسیان و خزرجیان با پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم بود [۴]. باتوجه به سال مرگ و مدت عمرش [۵]، احتمالاً در آن زمان حدود شانزده سال داشته است.پس از هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه، جابر از جوانانی بود که در بیشتر غزوهها و سریّهها حضور داشت و فقط در�غزوة بدر و احد غایب بود [۶]. از سوی دیگر�در گزارشهایی، او را بدری گفتهاند و از خود او نقل شده�که در غزوة بدر آبرسان بوده است [۷]. واقدی حضور جابر در جنگ بدر را رد کرده�و گزارشهای آن را خطای راویان عراقی دانسته است [۸]. عذر حضور نیافتن جابر در این�دو غزوه، اطاعت از پدرش بود که او را سرپرست خانوادة پرجمعیت خود کرده بود [۹]. غزوة حمراءالاسد، که در سال چهارم هجرت و در پی غزوة احد رخ داد، اولین تجربة جنگی جابر بود. به فرمودة پیامبر اکرم، فقط شرکت کنندگان در غزوة احد اجازة همراهی با آن حضرت را در این مأموریت نظامی داشتند، اما جابر تنها کسی بود که بهرغم غایب بودن در غزوة احد، در این جنگ شرکت کرد، زیرا رسولاکرم عذر وی را پذیرفت [۱۰].در سال سوم هجرت و پیش از غزوة ذاتُالرَقاع، جابر با بیوهای به نام سُهَیْمه، دختر مسعودبن اوس، ازدواج کرد تا بتواند پس از شهادت پدرش، از نُه خواهر خود بهتر سرپرستی کند [۱۱]. در این هنگام جابر با مشکلات مالی دست به گریبان بود و دیونی از پدر خود برعهده داشت. چندی بعد در راه بازگشت از غزوة ذاتالرقاع [۱۲] پیامبر اکرم جویای حال جابر شد و آبرومندانه مشکل مالی او را برطرف و برای وی استغفار کرد [۱۳].بنا بر بعضی گزارشها، پیوند میان پیامبر و جابر محبتآمیز و دوستانه بود. یک بار که جابر در بستر بیماری افتاده بود، پیامبر به عیادت او رفت و جابر که گویا امیدی به بهبود نداشت از حکم تقسیم ماترک خود میان خواهرانش از پیامبر سؤال کرد. پیامبر به او امید بخشید و بشارت عمر دراز داد و در پاسخ به سؤال جابر، آیهای نازل شد که به آیة کَلالَه [۱۴] شهرت دارد [۱۵].با مرور تاریخ مغازی رسول خدا، معلوم میشود که جابر سهم چشمگیر و برجستهای در آنها نداشته است. وی جوان مؤمنی بود که همراه دیگر مجاهدان در برخی غزوهها به همراه پیامبر میجنگید و بعدها گزارشگر برخی از غزوهها شد. شمار غزوههایی که جابر در آنها حضور داشت به اختلاف ذکر شده است. به گزارش خود او، از 27 غزوة پیامبر در نوزده غزوه شرکت داشته است [۱۶]. جابر در برخی از سریّهها نیز حضور داشته و در بارة آنها گزارش داده است [۱۷].از موضع جابر در بارة خلیفة اول سخنی در منابع نیامده است. احتمالاً او ابتدا با انصار و مهاجران در مدینه همراه بوده اما پس از چندی، با استناد به منابع شیعی، به طرفداران حضرت علی و اهل بیت علیهمالسلام پیوسته است [۱۸].در دورة خلفای راشدین، جابر بیشتر به فعالیتهای علمی و تعلیمی میپرداخت و از امور سیاسی و نظامی دوری میجست. وی فقط در یک مأموریت جنگی شرکت کرد و آن نیز در آغاز فتوحات مسلمانان در دورة خلیفة اول بود. جابر در گزارشی، از حضور خود در سپاه خالدبن ولید، که برای محاصرة دمشق به کمک سپاه شام رفته بود، سخن گفته است [۱۹] ولی معلوم نیست که آیا جابر در فتح عراق نیز همراه سپاه خالد بوده یا در منطقة دیگر به سپاه پیوسته است.جابر در زمان خلافت عمربن خطّاب، عَریف بود [۲۰]. عریف فردی از قبیله بود که خلیفه وی را به ریاست قبیله یا طایفه منصوب میکرد و او رابط خلیفه و افراد قبیله به شمار میآمد. از فعالیتهای جابر در دوران خلیفة سوم، اطلاع چندانی در دست نیست، تنها میدانیم در آخرین روزهای خلافت عثمان، که معترضان مصری راهی مدینه شدند، وی به فرمان خلیفه همراه پنجاه تن از انصار مأموریت یافت تا با معترضان گفتگو کند و آنان را به دیار خود باز گرداند [۲۱].در دورة کوتاه خلافت حضرت علی علیهالسلام، ظاهراً جابر بدون دخالت در حوادث سیاسی، در مدینه بهسر میبرده است. اشارههایی که در برخی گزارشها در بارة شرکت جابر در جنگهای جمل، صفّین و نهروان وجود دارد، چندان موثق نیست [۲۲]. در اواخر خلافت حضرت علی، سپاهیان معاویه به غارت شهرها میپرداختند و از مردم به زور بیعت میگرفتند. مدینه نیز از این غارتها در امان نماند. بُسربن اَرْطاة در سال 40 بر مدینه تاخت و از مردم مدینه، از جمله قبیلة بنیسَلَمه [۲۳]، نیز بیعت خواست. جابر که بیعت با بُسر را گمراهی میدانست، به خانة امسلمه، همسر رسول خدا، پناه برد و سرانجام مجبور شد به توصیة امسلمه، برای پرهیز از خونریزی، با بسر بیعت کند [۲۴].پس از آنکه معاویه به حکومت رسید تصمیم گرفت منبر رسول خدا را از مدینه به دمشق منتقل سازد [۲۵]. جابر از کسانی بود که نزد معاویه رفت و او را از این کار منصرف ساخت [۲۶]. جابر در دهة 50 به مصر سفر کرد. گروهی از مصریان از او روایت کردهاند [۲۷]. در این ایام مَسلَمةبن مُخَلَّد انصاری، هم قبیلهایِ جابر، والی مصر بود و به گزارش ابنمَنْدَه، جابر به همراه مسلمه به شام و مصر رفت [۲۸]. به گزارش منابع حدیثی، جابر برای شنیدن یک حدیث در بارة قصاص از عبداللّهبن اُنَیْس، به شام سفر کرد [۲۹] که تاریخ آن معلوم نیست. در زمان معاویه نیز به شام رفت که با بیاعتنایی معاویه روبرو شد. جابر که از رفتار معاویه ناخرسند بود راه مدینه را در پیش گرفت و ششصد دینار اهدایی معاویه را نپذیرفت [۳۰]. برخورد معاویه را با جابر میتوان نشانی از موضع امویان در تحقیر مردم مدینه، بهسبب قتل خلیفة سوم، دانست.جابر که دورة پیامبر را درک کرده و آگاه به قرآن و سنّت بود، از بدعتها و زشتکاریهای امویان آزرده بود و آرزو میکرد که ناشنوا شود تا اخبار بدعتها و تغییر ارزشهای دینی را نشنود [۳۱]. گستاخیهای حجاجبن یوسف در سال 74، که ولایت مدینه را داشت، شهره است. او تا توانست مردم مدینه را تحقیر کرد و اصحاب رسول خدا، از جمله جابر، را همچون بردگان داغ زد [۳۲]. با این همه، جابر واکنشی جز تغییر رفتار خود با حجاج نشان نداد [۳۳] و وصیت کرد که حجاج بر جنازهاش نماز نگزارد [۳۴].جابر در پایان عمر خود، یک سال در جوار خانة خدا در مکه زیست. در آن مدت، بزرگانی از تابعین، مانند عطاءبن ابیرَباح و عمروبن دینار، با وی دیدار کردند. جابر در اواخر عمر نابینا شد. وی در مدینه درگذشت [۳۵]. مِزّی [۳۶] روایتهایی در بارة سال وفات جابر آورده است که هریک تاریخ متفاوتی را، بین سالهای 68 تا 79، ذکر کردهاند و در یک خبر، به نقل از جمعی از مورخان و محدّثان، از وفات جابر در سال 78 و در 94 سالگی سخن گفته و اشاره کرده است که اَبانبن عثمان، والی مدینه، بر وی نماز گزارد [۳۷].از فرزندان جابر، از عبدالرحمان، محمد [۳۸]، محمود، عبداللّه [۳۹] و عقیل [۴۰] یاد شده است. از وجود افرادی منتسب به جابر در افریقیه [۴۱] و بخارا [۴۲] گزارشهایی در دست است. در ایران نیز عدهای از نسل او هستند که مشهورترین ایشان شیخمرتضی انصاری، فقیه و اصولی بزرگ شیعه در دوران معاصر، بود [۴۳].
شخصیت علمی جابر
جابر از آن گروه صحابهای است که احادیث فراوانی از پیامبر اکرم نقل کرده است؛ از اینرو، او را حافظ سنّت نبوی و مُکْثِر در حدیث خواندهاند [۴۴]. در منابع روایی و سیره و تاریخ، به روایات جابر استناد بسیار شده و روایات وی مورد توجه مذاهب اسلامی بوده است. جابر در حوزة احکام فقهی صاحب رأی بوده و فتوا میداده [۴۵] و از اینرو، ذهبی [۴۶] او را مجتهد و فقیه خوانده است.جابر افزون بر روایتهایی که از پیامبر اکرم نقل کرده، از صحابه و گاه از تابعین نیز روایت کرده است. علیبن ابیطالب، طلحةبن عبیداللّه، عَمار یاسر، مُعاذبن جبل، و ابوسعید خُدری از جمله صحابهایاند که جابر از آنها روایت کرده است [۴۷]. جابر چندان جویای یافتن معارف دینی بود که برای شنیدن بیواسطة حدیث پیامبر از یکی از صحابه، به شام سفر کرد [۴۸]. این شوق، جابر را در پایان عمر بر آن داشت که چندی مجاور خانة خدا شود تا احادیثی بشنود [۴۹]. او در کار حدیث، ناقدی بصیر بود و در نقل اخبار و روایات از رقابتها و تعصبات قبیلهای پرهیز میکرد. مثلاً، با آنکه خزرجی بود، اعتراف میکرد که چگونه راویان خزرجی سخن پیامبر را در ستایش از داوری سعدبن مُعاذ در بارة بنیقُریْظه، از آن روی که سعد رئیس اوسیان بود، تحریف کردند [۵۰].جابر در مسجد نبوی حلقة درس داشت و حدیث املا میکرد و شماری از تابعین از وی علم میآموختند و حدیث او را مینوشتند [۵۱].از جابر افراد فراوانی حدیث نقل کردهاند. از مشهورترین راویان حدیث از جابر، سعیدبن مُسیِّب، حسنبن محمدبن حنفیه، عطاءبن أبیرباح، مجاهدبن جَبر، عمروبن دینارمکی، عامربن شَراحیل شعبی، و حسن بصری بودند [۵۲].از امامان شیعه، امام باقر، و نیز امام صادق و امام کاظم به نقل از امام باقر، چند حدیث نبوی از جابربن عبداللّه نقل کردهاند [۵۳].بر اساس طبقهبندی ابنسعد در الطبقاتالکبیر ، جابر جزو «اصحاب مفتی و مقتدا» یا «اهل العلم و الفتوا» قرار نگرفته اما ذهبی [۵۴] از او با عنوان «مفتی مدینه» یاد کرده است. باتوجه به آرای فقهی و فتواهای جابر، دیدگاه ابنحزم که وی را از مفتیان متوسط صحابه دانسته است، موجه بهنظر میرسد [۵۵]. موسیبن علیبن محمد امیر گزارش کاملی از آرای فقهی جابر را از منابع گوناگون روایی استخراج و با عنوان جابربن عبداللّه و فقهه بهچاپ رسانده است [۵۶]. روایات فقهی جابر که در کتابهای چهارگانة شیعه آمده، اندک است [۵۷]. شیخطوسی در کتاب الخلاف ، در مواردی آرای فقهی جابر را نقل کرده است [۵۸].در تفسیر قرآن کریم، از جابر روایات بسیاری نقل شده که در منابع تفسیری به آنها استناد گردیده است [۵۹]. آرای تفسیری جابر در بارة برخی آیات قرآن، همسو با دیدگاه تفسیری شیعه است [۶۰].
جابربن عبداللّه در منابع امامیه
شخصیت جابر در منابع رجالی امامیه محترم و تأیید شده است. وی از اصحاب ائمه،�از امام علی تا امام باقر علیهمالسلام، دانسته شده است [۶۱] اما باید توجه داشت که جابر در زمان امامت امام سجاد از دنیا رفت و امام باقر هنگام مرگ جابر، در دورة کودکی یا نوجوانی به سر میبرد؛ از اینرو، نمیتوان جابر را از اصحاب امام باقر دانست [۶۲]. در برخی منابع رجالی آمده است که جابر، به دلیل شهرت روایات در مدحش، نیازی به توثیق ندارد [۶۳]. گر چه جابر در ماجرای سقیفه از یاران حضرت علی نبود، چندی بعد به ایشان پیوست و از یاران وفادار و مخلص اهل بیت شد [۶۴]. کَشّی ، جابر را از اعضای گروهی دانسته است که فدایی حضرت علی و همواره گوش به فرمان آن حضرت بودند. این گروه به «شُرطةالخمیس» شهرت داشتند [۶۵].در نگاه جابر، حضرت علی چنان مقامی داشت که در زمان حیات پیامبر اکرم، میزان حق تلقی میشد و منافقان را با بغض داشتن به او میشناختند [۶۶]. جابر از کوچههای مدینه میگذشت و در مجالس انصار شرکت میجست و به ایشان نصیحت میکرد که فرزندان خود را با دوستی علی علیهالسلام تربیت کنند و میگفت آنکس که علی را بهترین خلق خدا نداند، ناسپاسی کرده است [۶۷]. سخن معروف جابر در بارة حضرت علی [۶۸]، الهامبخش مؤلف شیعی به نام جعفربن احمد قمی شد تا در کتابش به نام نوادر الاثر فی علیّ خیرالبشر ، ثلث روایات خود را از جابر نقل کند [۶۹].
جابر در کربلا
در واقعة کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام، جابربن عبداللّه از پیرمردان مدینه، و نگران ذریة رسول خدا بود. امام حسین در مقام احتجاج با لشکریان عبیداللّهبن زیاد، جابر را از جمله شاهدان سخن خود معرفی کرده است [۷۰]. در اربعین شهادت امام حسین، جابر اولین زائر قبر امام بود [۷۱]. در آغاز امامت امام سجاد یاران وی انگشتشمار بودند و جابر نیز از اندک یاران آن امام بود و به سبب سالخوردگی از تعقیب حجاجبن یوسف در امان مانده بود [۷۲].ماجرای ملاقات جابربن عبداللّه با امام باقر در منابع گزارش شده است [۷۳]. جابر از پیامبر اکرم شنیده بود که تو چندان عمر میکنی که فرزندی از ذریة من و همنام من را ملاقات میکنی، او شکافندة علم [۷۴] است، پس سلام مرا به او برسان [۷۵]. جابر پیوسته در پی یافتن این فرزند بود تا جایی که در مسجد مدینه صدا میکرد: «یا باقَرالعلم»، سرانجام روزی محمدبن علی را یافت و سخن پیامبر را یادآور شد، کودک را بوسید و سلام پیامبر را به او رساند [۷۶].نام جابر در نقل احادیث مشهور شیعی آمده است، از جمله در نقل حدیث غدیر [۷۷]، حدیث ثقلین [۷۸]، حدیث «انامدینة العلم و علیٌ بابها» [۷۹]، حدیث «منزلت» [۸۰]، حدیث «ردّ شمس» [۸۱] و حدیث «سدّالابواب» [۸۲]. همچنین وی راوی احادیثی بوده که در آن رسول خدا امامان پس از خود را نام برده [۸۳] و نیز ویژگیهای حضرت مهدی عجلاللّه تعالی فرجهالشریف�را شناسانده است [۸۴].حدیث لوح از جمله احادیث مشهور است که جابر آن را روایت کرده و نامهای دوازده امام جانشین پیامبر در آن آمده است [۸۵].
آثار
احادیث مسند جابر، که از طریق منابع روایی اهل سنّت نقل شده است، به 540 ، 1 حدیث میرسد که بخاری و مسلم در نقل 58 حدیث آن اتفاق دارند [۸۶]. احمدبن حنبل روایات جابر را در مسند خود [۸۷] گرد آورده است. نسخة خطی مسند جابربن عبداللّه، به روایت ابوعبدالرحمان عبداللّهبن احمدبن محمدبن حنبل، در خزانةالرباط [۸۸] موجود است [۸۹] که احتمالاً همان روایات جابر در مسند احمدبن حنبل است. حسین واثقی نیز روایات جابر را از منابع روایی شیعه استخراج کرده و در کتاب خود، جابربن عبداللّه الانصاری حیاته و مسنده ، به چاپ رسانده است.مهمترین اثری که از جابر در منابع یاد شده، صحیفة اوست. این صحیفه را، که نمونهای از کهنترین صورتهای تدوین حدیث است، سلیمانبن قیس یَشْکری گردآوری کرده اما به سبب درگذشت زودهنگام سلیمان، راویان دیگر بدون قرائت و سماع از متن صحیفه نقل کردهاند [۹۰]. نسخهای از این صحیفه در مجموعة شهید علیپاشا در کتابخانة سلیمانیة استانبول موجود است [۹۱].
پیوند به بیرون
منابع
پی نوشت
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 3، قسم 2، ص 104ـ105؛ ابنعساکر، ج 11، ص 208.
- ↑ بلاذری، ج 1، ص 286؛ ابنعساکر، ج 11، ص 208، 211؛ قس ابنحَبّان، ص 30 که از حضور عبداللّه و فرزندش جابر در بیعتِ عقبة اول و دوم سخن گفته است.
- ↑ رجوع کنید به ابنعبدالبَرّ، 1412، ج 1، ص220؛ ابناثیر، 1417، ج 1، ص 377.
- ↑ ابنقُتَیبَه، ص 307؛ ذهبی، ج 3، ص 192.
- ↑ رجوع کنید به ادامة مقاله.
- ↑ ابنقتیبه، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابنعساکر، ج 11، ص 216ـ 217.
- ↑ ؤ�همان، ج 11، ص 217.
- ↑ ذهبی، ج 3، ص 191.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 2، قسم 1، ص 34؛ بلاذری، ج 1، ص 402ـ403.
- ↑ رجوع کنید بهابنسعد، ج 8، ص 248؛ ابنکثیر، ج 4، ص 99ـ100.
- ↑ سال چهارم هجرت.
- ↑ ابنسعد، ج 2، قسم 1، ص 43ـ44.
- ↑ رجوع کنید به نساء: 176.
- ↑ رجوع کنید به طبری، جامع ؛ طوسی، التبیان ، ذیل آیه.
- ↑ ابنعساکر، ج 11، ص 214، 216ـ217، قس ص 219 که در آن به شرکت جابر در شانزده غزوه اشاره کرده است.
- ↑ مثلاً برای سریة خَبَط رجوع کنید به طبری، تاریخ ، ج 3، ص 32ـ33.
- ↑ رجوع کنید به کشی، ص 38.
- ↑ رجوع کنید بهابنعساکر، ج 11، ص210؛ ذهبی، ج 3، ص 192.
- ↑ ذهبی، ج 3، ص 194.
- ↑ ابنشَبّه نمیری، ج 3، ص 1134ـ1136؛ ابنسعد، ج 3، قسم 1، ص 44ـ 45؛ بلاذری، ج 5، ص 193.
- ↑ رجوع کنید به ابنشبه نمیری، ج 4، ص 1169؛ ابنبابویه، 1414، ج 1، ص 232.
- ↑ قبیلة جابر.
- ↑ ثقفی، ج 2، ص 602ـ607؛ ابنعساکر، ج 11، ص 235.
- ↑ سال 50.
- ↑ رجوع کنید به طبری، تاریخ ، ج 5، ص 239.
- ↑ رجوع کنید بهابنعساکر، ج 11، ص 213ـ214.
- ↑ رجوع کنید به همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج 3، ص 495.
- ↑ مسعودی، ج 3، ص 318ـ319.
- ↑ ابنعساکر، ج 11، ص 235؛ ذهبی، ج 3، ص 193.
- ↑ رجوع کنید به بلاذری، ج 1، ص 288؛ طبری، تاریخ ، ج 6، ص 195.
- ↑ رجوع کنید بهابنعساکر، ج 11، ص 234.
- ↑ ابنحَجَر عسقلانی، ج 1، ص 435.
- ↑ ذهبی، سیر ، ج 3، ص 191ـ192.
- ↑ ج 4، ص 453ـ545.
- ↑ نیز رجوع کنید بهابنقتیبه، ص 307.
- ↑ رجوع کنید به همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابنحَزْم، جمهرة انساب ، ص 359.
- ↑ رجوع کنید به مِزّی، ج 4، ص 446.
- ↑ تونس امروزی؛ رجوع کنید به ابنحزم، جمهرة انساب ، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، 1385ـ1386، ج10، ص 545.
- ↑ رجوع کنید به قمی، ص 40؛ برای آگاهی بیشتر در بارة اعقاب جابر در ایران رجوع کنید به واثقی، ص 31ـ34.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 2، قسم 2، ص 127؛ ابنعبدالبرّ، 1412، ج 1، ص220.
- ↑ رجوع کنید به ابنقیّم جوزیّه، ج 1، ص 12 که از او در زمرة صحابیانی که تعداد متوسطی فتوا از آنها نقل شده، نام برده است؛ نیز ادامة�مقاله.
- ↑ ج 3، ص 189.
- ↑ ررجوع کنید بهابنعساکر، ج 11، ص 208ـ209؛ مزّی، ج 4، ص 444.
- ↑ خطیب بغدادی، 1395، ص 109ـ 118؛ ابنعبدالبرّ، 1402، ص 151ـ152.
- ↑ رجوع کنید به ذهبی، ج 3، ص 191.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، 1417، ج 1، ص 378.
- ↑ رجوع کنید به ابنعساکر، ج 11، ص 233؛ خطیب بغدادی، 1974، ص 104؛ ابنحجر عسقلانی، ج 1، ص 435.
- ↑ برای آگاهی از فهرست کامل راویان حدیث از جابر رجوع کنید به مزّی، ج 4، ص 444ـ 448؛ واثقی، ص 108ـ 118.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابناشعث کوفی، ص 22، 44، 47؛ کلینی، ج 1، ص 532، ج 2، ص 373، ج 3، ص 233ـ234، ج 5، ص 528 ـ 529، ج8، ص144، 168ـ169؛ ابنبابویه، 1404، ج 1، ص47، ج 2، ص 74.
- ↑ ج 3، ص190ج 3، ص190.
- ↑ رجوع کنید به الاحکام ، ج 5، ص 666.
- ↑ بیروت 1421بیروت 1421بیروت 1421.
- ↑ برای آگاهی از موارد آن رجوع کنید به خوئی، ج 4، ص 26ـ27.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ج 2، ص 259، ج 3، ص 30.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید بهصنعانی، ج 1، ص 89، 129، 131، ج 2، ص 211، 231ـ 232؛ قرطبی، ج 2، ص 112، 302، ج 4، ص 155، 166.
- ↑ مثلاً رجوع کنید به طَبْرِسی، ذیل احزاب: 33؛ نساء: 24.
- ↑ رجوع کنید بهبرقی، ص 3، 7ـ9؛ طوسی، رجال ، ص 59، 93، 99، 111، 129.
- ↑ رجوع کنید به خوئی، ج 4، ص 16؛ تستری، ج 2، ص 519 ـ521.
- ↑ رجوع کنید بهمازندرانی حائری، ج 2، ص 212؛ خوئی، ج 4، ص 12، 15.
- ↑ رجوع کنید به کشی، ص 38رجوع کنید به کشی، ص 38.
- ↑ ص 5ص 5.ص 5ص 5ص 5رجوع کنید به برقی، ص 4.
- ↑ کشی، ص40ـ41؛ نیز رجوع کنید به ابنعساکر، ج 42، ص 284.
- ↑ همان، ص 44.
- ↑ «علیٌّ خیرالبشر».
- ↑ تستری، ج 2، ص 525.
- ↑ رجوع کنید به مفید، ج 2، ص 97؛ ابناثیر، 1385ـ1386، ج 4، ص 62.
- ↑ طوسی، مصباح ، ص 787؛ نیز رجوع کنید بهعمادالدین طبری، ص 74ـ 75.
- ↑ کشی، ص 123ـ124.
- ↑ از جمله رجوع کنید به ابنسعد، ج 5، ص 164.
- ↑ یَبْقَرُالعلم بَقْراً.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج 1، ص 304، 450ـ469؛ مفید، ج 2، ص 159.
- ↑ کشی، ص 41ـ42؛ نیز رجوع کنید به کلینی، ج 1، ص 469ـ470؛ ابنعساکر، ج 54، ص 275ـ276.
- ↑ رجوع کنید به امینی، ج 1، ص 57ـ60.
- ↑ صفّار قمی، ص 414.
- ↑ رجوع کنید به ابنشهر آشوب، ج 2، ص 34.
- ↑ رجوع کنید بهابنبابویه، 1361 ش، ص 74.
- ↑ رجوع کنید به مفید، ج 1، ص 345ـ346.
- ↑ رجوع کنید به ابنشهر آشوب، ج 2، ص 189ـ190.
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، 1363 ش، ج 1، ص 258ـ259؛ ابنشهر آشوب، ج 1، ص 282.
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، 1363 ش، ج 1، ص 253، 286، 288.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، ج 1، ص 527 ـ 528؛ ابنبابویه، 1363 ش، ج 1، ص 308ـ313.
- ↑ ذهبی، ج 3، ص 194.
- ↑ ج 3، ص 292ـ 400.
- ↑ در مغرب.
- ↑ زرکلی، ج 2، ص 104.
- ↑ رجوع کنید به خطیب بغدادی، 1406، ص 392؛ سزگین، ج 1، ص 85؛ ترجمة عربی، ج 1، جزء 1، ص 154ـ 155.
- ↑ رجوع کنید بهخلف، ص 32.