تذکره الشهداء
تذکره الشهداء کتابی است دربارهی شرح واقعه کربلا و ترغیب به عزاداری امام حسین (ع) است که توسط حبیب الله شریف کاشانی نوشته شده و تحقیق و تعلیق و تهذیب آن را مؤسسهٔ فرهنگی شمس الضحی با همکاری عباس محمد قُلیان انجام داده است.
تذکره الشهداء
| |
---|---|
| |
نویسنده | حبیب الله شریف کاشانی |
ناشر | مؤسسهٔ فرهنگی شمس الضحی |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | 1384 |
چاپ | اول |
قطع | وزیری |
تعداد جلد | 2 |
دربارهی نویسنده
حبیب الله شریف کاشانی (1262-1340 ق)، از فقها و مراجع دینی عصر خود و دارای دهها عنوان کتاب در رشتههای مختلف علمی است. از مشهورترین آثارش، ریاض الحکایات و تذکرة الشهداء (همین کتاب)، و لباب الالقاب و منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع است و کتاب اخیر در چندین جلد، در فقه استدلالی و مهمترین اثر وی به شمار میآید. شرح حال مفصلی از او، به قلم عبدالله موحدی، با عنوان ملّا حبیب الله شریف کاشانی فقیه فرزانه منتشر شده است.[۱]
دربارهی کتاب
تذکرة الشهداء در سال 1389 قمری در 452 صفحهٔ رحلی منتشر شد. تاریخ پایان کتاب 1306 است که شاید تاریخ تألیف، و شاید هم تاریخ تحریر آن باشد. در چاپ حاضر، منقولات از کتاب نورالعین حذف و اشعاری از نویسنده از کتاب گلزار اسرار، به پایان آن افزوده شده است.
کتاب حاضر مشتمل است بر دوازده مجلس و یک خاتمه. مجلس اول تا سوم در کیفیت قبول شهادت امام حسین (ع) و برخی ویژگیهای آن حضرت و ترغیب به عزاداری است. مجلس چهارم به بعد در خروج امام از مدینه به مکه و از آنجا به سوی کوفه و ورودش به کربلا و شهادت آن حضرت و اصحابش و اسارت خانوادهاش است.
اخبار غیر معتبر و مطالب ضعیف این کتاب فراوان است؛ تا آنجا که آن را در شمار منابع ضعیف میتوان به شمار آورد. به نظر نویسنده، «خداوند جمیع آنها {انبیا واولیا} را گواه گرفته بود که چون اول قطره از خون گلوی حسین بر زمین بچکد، از گناهان شیعیان او درگذرد و از این جهت بود که در آن حال که شمر بر روی سینهاش نشست و شروع کرد به جدا کردن سرش، عرضی کرد که: هل وافیت بعهدی؟» (ج 1، ص 29). در جایی دیگر نیز میافزاید که امام حسین «کِشندهٔ بار شهادت کلّیّه شد برای شفاعت کلّیّه» (ج 1، ص 39). و در جایی دیگر میگوید هنگامی که آن حضرت در عاشورا مشغول قتال بود، از عالم بالا ندا شد: «یا ایها الذین امنوا او فوا بالعقود. ای حسین! اگر با این شجاعت بخواهی جنگ کنی، احدی را زنده نخواهی گذاشت. پس کی تو را خواهد کشت و کی فردای قیامت گناهکاران را شفاعت خواهد کرد؟... پس چون امام این ندا شنید، دست از محاربه بکشید» (ج 2، ص 114).
آمار و ارقام کتاب مبالغهآمیز است. نویسنده روایت میکند که مسلم بن عقیل 1500 نفر را کشت.[۲] در جایی میگوید که امام حسین به روایتی پانصد نفر و به روایتی 780 نفر و به روایتی 1950 نفر را کشت.[۳] در جایی دیگر میافزاید که آن حضرت بیست هزار نفر و به روایتی 24000 نفر را کشت.[۴] در یک جا به نقل از ابن عصفور میگوید که امام 33000 نفر را کشت (ج 1، ص 57)، در جای دیگر به نقل از همو مینویسد که 460000 نفر به جنگ آن حضرت رفته بودند و از آنها جز هشتاد هزار نفر برنگشتند،[۵] که جمع کشتگان 380000 نفر میشود. عجیبتر اینکه نویسنده میگوید در حدیثی معروف آمده است که امام حسین به لشکر مقابل فرمود: « موتوا، پس همه بمردند».[۶] نویسنده دربارهٔ زخمهای بدن امام در جایی میگوید که به آن حضرت هشتاد جراحت رسیده بود،[۷] و در جای دیگر مینویسد که چهار هزار زخم تیر و 180 زخم نیزه و شمشیر به بدن امام وارد شده بود (ج 2، ص 186).
از دیگر مطالب ضعیف کتاب اینکه نویسنده میگوید از انگشت ابهام امام حسین (ع) در کربلا آب جاری شد و یکایک اصحاب از آن نوشیدند (ج 1، ص 59). همچنین آن حضرت در عاشورا پس از شهادت، در هنگام مغرب، برخاست و یکایک شهدا را به اسم صدا زد و آنان برخاستند. آنگاه مائده و شراب بهشتی حاضر شد و ایشان بخوردند و سپس به حال نخست خود بازگشتند و اهل کوفه این رویداد را بالعیان دیدند (ج 1، ص 59). نویسنده در جایی میگوید که در عاشورا، به تقاضای ابلیس، حرارت آفتاب «هفتاد برابر شده بود» (ج 2، ص 143). در آن روز در سرزمین هندوستان سلطانی به نام قیس که از محبان امام حسین بود، به قصد شکار به صحرا رفته بود که گرفتار شیری شد. «پس آن حضرت در همان حال که مشغول حرب بود، به چشم برهمزدنی خود را در هندوستان به سلطان قیس رسانید و آن شیر را دفع نمود» (ج 2، ص 111). نویسنده ضمن نقل تعارف امام با اسبش در نوشیدن آب (ج 2، ص 99)، میگوید که آن اسب «به لگد و دندان چهل نفر را بکشت» (ج 2، ص 167). سرانجام ذوالجناح شهربانویه را سوار کرد و به سرزمین ری رسانید و چون لشکر عمر بن سعد خواستند که مانعش شوند، امام حسین رفع مزاحمت کرد (ج 2، ص 179 - 180). نویسنده در پایان میگوید که آن اسب هنوز زنده است و حضرت ولیعصر (عج) بر آن سوار خواهد شد و از ظالمان انتقام خواهد گرفت (ج 2، ص 180).
در جایی ضمن نقل قصهٔ شیر و فضّه و اینکه میخواستند بر بدن امام حسین (ع) اسب بتازند که شیری مانع شد (ج 2، ص 239)، میگوید که آن شیر، امیرالمؤمنین (ع) بود که به صورت شیر ظاهر شد تا بدن فرزندش را حراست کند (ج 2، ص 242). نویسنده ضمن نقل حضور جنیان به خدمت امام حسین و تقاضای زعفر جنی (پادشاه جن)، برای کمک به امام و رخصت ندادن آن حضرت (ج 2، ص 55)، میگوید که سرانجام قومی از جن، شهیدان کربلا را دفن کردند (ج 2، ص 254). اما چند سطر بعد میافزاید که طایفهٔ بنیاسد عهدهدار دفن ایشان شدند (ج 2، ص 254). در چند صفحهٔ بعد میگوید که شبههای نیست که امام سجاد عهدهدار دفن امام حسین شد (ج 2، ص 263). این کتاب با عنوان تذکرة الشهداء: مقتل الامام الحسین، به قلم سید علی جمال اشرف، به عربی برگردانده شده است (چاپ اول: قم، مؤسسه مدین، 1426 ق).
منابع
- کتابشناسی تاریخی امام حسین علیهالسلام، محمد اسفندیاری، ص 97-99.