میاندار
کسى که به لحاظ سنّ و سابقه و مهارت،در مجلس و محفل،محور قرار گیرد، صدرنشین مىشود و به ادارۀ جلسه و هدایت یک گروه براى انجام کارى مىپردازد،مثل میاندار در زورخانه براى ورزش باستانى،یا میاندارى در دستههاى زنجیر زنى و مجالس سینه زنى،«آنکه در میان صف سینه زنان یا زنجیر زنان قرار مىگیرد و مباشر و مسئول هماهنگى و یکنواختى و نظم کار آنهاست». [۱]
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 441.
- ↑ لغتنامه،دهخدا.