سید محمد جواد شرافت

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۶ توسط Rahdar (بحث | مشارکت‌ها)

سید محمد جواد شرافت (١٣٦٠ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.

سید محمدجواد شرافت
سید محمد جواد شرافت.jpg
زادروز ١٣٦٠ه.ش
شوشتر
ملیت ایرانی
آثار «خاک باران خورده»، «از دیار روشنی» و «حسینیه دل»

زندگینامه

سید محمد‌جواد شرافت در سال ١٣٦٠ شمسی در شوشتر متولد شد. در کودکی همراه خانواده به قم مهاجرت کرد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین(ع)، اشعاری را سروده است.

وی تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند. پس از آن به تحصیلات حوزه روی آورد.

آغاز فعالیت ادبی ایشان از سال ١٣٧٨ ه. ش است.

شرافت در چندین جشنواره و کنگره ادبی از جمله جشنواره هنر آسمانی, جشنواره شعر رضوی, جشنواره بین‌المللی شعر و ... برگزیده شده است.

ایشان دبیر علمی برخی جشنواره‌ها از جمله دبیر انجمن شعر طلاب بوده‌است. همکاری با نهادهای مختلف ادبی را نیز در فعالیت‌های علمی و اجرایی خود دارد.

آثار

آثار منتشر شده سید محمد‌جواد شرافت عبارتند از: مجموعه مستقل شعر «خاک باران خورده»، «از دیار روشنی» و «حسینیه دل».‏‌‏‏‏‏[۱]

اشعار

دنیا شنید آه نیستانی تو را بر نیزه دید آینه‌گردانی تو را
موج نسیم غمزده حس کرد ـمو به موـ بر اوج نیزه عمق پریشانی تو را
سنگی که قلب دخت علی را نشانه رفت آمد شکست حرمت پیشانی تو را
قومی که سجده بر بت ابلیس برده‌اند انکار کرده‌اند مسلمانی تو را
آنان که گوششان پر از آواز سکه بود نشنیده‌اند لهجه قرآنی تو را
با این‌ همه کسی نتوانست کم کند یک ذره از تجلی عرفانی تو را
بعد از طلوع سرخ تو ای آفتاب سبز چشمی ندید مغرب پایانی تو را

پرچم حرم

در سینه‌ای که عشق شما موج می‌زند سرچشمه‌های نور خدا موج می‌زند
با یادتان زلال‌ترین قطره‌های اشک در چشم‌های عاشق ما موج می‌زند
دریای شور و شوق زیارت چه بی‌شکیب در لحضه‌های خیس دعا موج می‌زند
وقتی که پرچم حرمت موج می‌خورد در او هزار قبله‌نما موج می‌زند
آوای خشک «العطش» کودکان هنوز در خیمه‌گاه مانده به جا موج می‌زند
رودی که گفته‌اند دلش سخت سنگی است آرام مانده است و یا موج می‌زند
از او چقدر خاطره در ذهن کربلاست تا جاری است خاطره‌ها موج می‌زند
در خیمه آب نیست و گهواره تشنه است آن رود رو سیاه کجا موج می‌زند
وقتی که ساقی حرم از دست رفته است دیگر فرات آب چرا موج می‌زند
می‌خواهد اشک طفل تو را در بیاورد؟ این‌گونه با صدای رها موج می‌زند
اما نه! جای گریه علی خنده می‌کند خونش اگر چه در همه جا موج می‌زند
در چشم ذوالفقار که خونخواه کربلاست طوفان سرخ خشم خدا موج می‌زند

شبیه حَسَن

در سرخی غروب نشسته سپیده‌ات جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده‌ات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد آوای ناله‌های بریده بریده‌ات
در بین این غبار، به سوی تو آمدم از روی ردّ خون به صحرا چکیده‌ات
پا می‌کشی به خاک، تنت درد می‌کند آتش گرفته جان منِ داغ دیده‌ات
خون گریه می‌کنند چرا نعل اسب‌ها سخت است روضه تن در خون تپیده‌ات
بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده‌ام آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده‌ات!
باید که می‌شکفت گل زخم بر تنت ز بس خدا شبیه حسن آفریده‌ات

منابع

پی نوشت

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر.‏