جواد اسلامی

نسخهٔ تاریخ ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۲ توسط Rahdar (بحث | مشارکت‌ها)

جواد اسلامی (١٣٥٤ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.

جواد اسلامی
زادروز فروردین ماه ١٣٥٤ ه.ش
شهرستان چناران
پدر و مادر عبدالرسول اسلامی
آثار «عقلم اگر نمی‌‏کشد، عشقم که می‌‏کشد» و «بهاری به نام عشق»
مدرک تحصیلی کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی

زندگینامه

جواد اسلامی فرزند عبدالرسول در فروردین ماه ١٣٥٤ شمسی در شهرستان چناران متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. اسلامی تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در زادگاهش گذراند و سپس کارشناسی خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پیام نور مشهد به اتمام رساند و به زادگاه خود مراجعت نمود و به شغل آزاد روی آورد.

ایشان در جشنواره‌‏های مختلف استانی و کشوری شرکت کرده و در چندین جشنواره چون شعر دانشجویان کشور، هشت دوره شعر رضوی و سرودهای بومی خراسان به عنوان شاعر برتر و یک‌بار هم به عنوان فیلمنامه‌نویس برتر کشور انتخاب شده است. ‏[۱]

آثار

آثار جواد اسلامی عبارتند از: «عقلم اگر نمی‌‏کشد، عشقم که می‌‏کشد» مجموعه شعر ایشان است که در جشنواره فجر سال 1385 به عنوان کتاب سال خراسان انتخاب شد. ایشان مجموعه «بهاری به نام عشق» را گردآوری نموده‌اند.

اشعار

دِشنه را تیز کرد ابراهیم تیغ رفت و گُسیل گردن شد
قبلِ کُشتن دو جُرعه آبش داد حلق، آماده بُریدن شد
دشنه را هر چه می‌‏کشید اما گوییا حلق نیست این، سنگ است
راحتم کن، بِبُر، خلاصم کن جگرم خسته، عرصه‌‏ام تنگ است
وحی آمد همین قَدَر کافی است قَمه‌‏ات را غلاف کن حاجی
خواستم تا زمان نظاره کند که شما چند مَرده حلّاجی
بر زبان فرشتگان خدا قصه حلق و تیغ می‌‏چرخید
چون عقابی شهیر، ابراهیم عرش را بر ستیغ می‏‌چرخید
ناگهان آسمان تَرَک برداشت با ملائک کسی سخن می‌‏گفت
سخن از آزمون بعدی عشق از مقامات تیغ و تن می‏‌گفت
کاروانی که مثل او از حج راهی امتحان زیبایی است
امتحانی که در نهایت امر عاشقانه‏‌ترین شکیبایی است
و کسی گفت: این‏که می‌آید عشق را ابتدا و خاتمه است
به مقامت مناز ابراهیم دُور ، دُورِ حسینِ فاطمه است
تیغ این‏ بار اهل شوخی نیست که به تاراج ریشه می‏‌آید
چشم بگشا که ایل قربانی سبزتر از همیشه می‏‌آید
وُسع هر کس به قدر طاقت اوست تیغ این ‏بار تیز و خون‌ریز است
وقتی آل حسین قربانی است دَمِ شمشیر امتحان تیز است
آه، ای آیت شگفت خدای نمره‌‏ات در ورق نمی‏‌گنجد
درک آزادگی و عاشقی‌‏ات جز در ادراک حق نمی‏‌گنجد


ای سبز سربلند

ای جاری هماره تاریخ برگ و باد

باران گرفته یا ...

این ابر اشک‌زاد

داغ مرا به باغ تو پیوند می‌‏زند؟

بوی بهار و پنجره بر من حرام باد

بی‌یاد غنچه‏‌های پرپر نشکفته‌‏ات اگر

پلکی به چشمواره گل و آیینه وا کنم

بنگر:

درخت هم

در ازدحام باد عزایی که می‌‏وزد

سوگ شکوه‌مند تو را سینه می‌‏شود

تا در تن درخت

جانی برای سوختن از ماتم تو هست

هر سال و هر بهار

این سایه بر سر جگرم مستدام باد


با گلویم زخمی امشب هم‌نوایی می‌‏کند بغض مجروح مرا هر دم هوایی می‌‏کند
طبع شعرم میزبان نور عِین فاطمه است شاه بیت مثنوی‏‌هایم حسین فاطمه است
با حضور عشق مولا، دل هوایی می‌‏شود کربلا نادیده آدم کربلایی می‌‏شود
چشمه‏‌های بیعت کوفه فرو خشکیده است کربلا یعنی گلو پشت گلو خشکیده است
کربلا یعنی کمال عاشقی در یک نگاه عشق یعنی حضرت زینب کنار قتلگاه
قتلگاه عشق در پس کوچه‌‏های بی‌سری است کوچه‌‏های عاشقی را شور و حال دیگری است
مردم این کوچه‏‌ها شش ماهه عاشق می‌‏شوند در غیاب آب هم اینان شقایق می‌‏شوند
عشق‏‌ها در حلق‌‏های تشنه چادر می‌‏زنند پُشت درهای مصیبت‌کِش تلنگر می‌‏زنند
از سبوی دشنه هر کس آب نوشد عاشق است حضرت عباسی مقام عاشقی را لایق است
طَیبَ الله، عشق هفتاد و دو دلبر ساخته مرحبا، از کودکی شش ماهه اصغر ساخته
هیچ هنگامی برای مرد بودن زود نیست در مسیر عشق‌بازی، بی‌سری کمبود نیست
بعد عاشورا سبو در دست‏‌های زینب است لب اگر با تشنگی در هم بیامیزد لب است
در مسیر عشق، هفتاد و دو سر باید گذاشت مایه از جان و دل و خون جگر باید گذاشت
با حضور عشق مولا، دل هوایی می‌‏شود کربلا نادیده، آدم کربلایی می‌‏شود
در شبستان کویر کوفه، قحط بیعت است اهل بیت عشق امشب غرق مظلومیت است

منابع

پی نوشت

  1. گفت‏‌وگوی مؤلف با شاعر.‏