توسل، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به جستن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8 ق/14م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروه‌های معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرن‌ها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پا برجا است.

تحلیل مفهوم

ریشۀ «وسل» در زبان‌های سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبان‌های باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است.[۱]

در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است[۲]، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌ شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در قرآن کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند[۳]، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع[۴]، فضیلت[۵] و حتى محبت[۶] نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌ بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و در واقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست.[۷] گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند.[۸]

معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند.[۹] اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل -نه ماده و نه صیغۀ آن- وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را در بر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌ جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.

در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو است که برای درخواست بدون توسل درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است.[۱۰]

در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بستر سازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد[۱۱] و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت در بر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است[۱۲]، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است.[۱۳] اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌ شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، در واقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌ شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها است.[۱۴]

فعل توسل با دو حرف اضافۀ (حرف جرّ) «ب» و «الى» متعدی می‌شود. آنچه پس از حرف «ب» می‌آید، واسطۀ توسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌ شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است.[۱۵]

با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیر دینی طی قرون همواره کاربرد داشته است.[۱۶]

توسل در نصوص اسلامی

توسل در قرآن کریم

واژۀ توسل واژه‌ای قرآنی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...»[۱۷] است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواست‌ها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در قرآن کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...»[۱۸] در اثنای سخن از دین‌ ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند[۱۹] و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند[۲۰]؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است.[۲۱]

برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...»[۲۲] و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...»[۲۳] نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند[۲۴] که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.

توسل در احادیث

توسل به پیامبر(ص)

در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌ باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر (ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...».[۲۵]

در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر (ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر (ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن[۲۶]؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.

به سخن خلیفۀ دوم نیز باید اشاره کرد که از توسل به پیامبر (ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است.[۲۷] گاه نیز از توسل به پیامبر (ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود.[۲۸] از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»[۲۹]، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر (ص) بوده است.[۳۰]

عالمانی چون ابوالعباس خطیب در وسیلة الاسلام بالنبی (ص)[۳۱] و شوکانی در الدر النضید[۳۲] به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر (ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر (ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر (ص) نیز تردید کرده است.[۳۳] در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا -حتى به پیامبر(ص)- را ممنوع می‌شمردند و همین امر موجب شد تا در 725ق/ 1325م وی را از مصر اخراج کنند.[۳۴]

هم زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب شفاء السقام را به موضوع توسل به پیامبر (ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌ باره منکری وجود نداشته است.[۳۵] وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌ باره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر (ص) در هر 3 مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است.[۳۶] وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر (ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر (ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است.[۳۷] این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.

توجه به کسانی جز پیامبر (ص)

نخستین نمونه از این گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر (ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است.[۳۸] در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌ کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود.[۳۹]

نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر (ص) در باران‌ خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است.[۴۰] برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر (ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند.[۴۱]

در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت (ع) سخن بسیار آمده[۴۲]، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر (ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است.[۴۳] توسل به ائمه (ع) به طور مطلق[۴۴] و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین (ع)[۴۵] و امام صادق (ع)[۴۶] در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت (ع) در احادیث اهل سنت (ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم «به حقِ» پیامبر (ص) و اهل بیت او دانسته شده است.[۴۷] گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت (ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود.[۴۸]

نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد.[۴۹]

در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبت‌های مختلف، از جمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌ باره به یادداشتی از احمد بن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است.[۵۰] محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است.[۵۱]

توسل به قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی

توسل به قرآن کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی (ع) اشاره شده است که قرآن برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست[۵۲]، و شرف‌الدین بوصیری[۵۳] از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان التوسل بالقرآن تألیف کرده است.[۵۴] در مواردی از توسل به تورات و انجیل توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است.[۵۵]

توسل به اعمال و حسنات

در حدیثی مشهور از امام علی (ع) در منابع شیعه و غیر شیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌ داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راستگویی.[۵۶] در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا[۵۷]، به تقوا[۵۸] و به استغفار[۵۹] نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح[۶۰]، به جهاد و نماز[۶۱] و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت[۶۲] در نوشته‌های عالمان -و نه در متون احادیث- آمده است.

کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌ شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد.[۶۳]

در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق (ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...»[۶۴] دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی».[۶۵]

گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایش‌های مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است.[۶۶] محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى[۶۷] همین انگاره را دنبال کرده است.

بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر (ص) و صالحان، تأکید شده است.[۶۸]

توسل در اندیشه و آراء عالمان مسلمان

توسل و ائمه امامیه

گذشته از فرقه‌ها و گرایش‌های غالیانه‌ای که در سده‌های آغازین اسلام شکل گرفته بودند و شخصیت امام علی (ع) و دیگر امامان را آمیزه‌ای از الوهیت و جسمانیت تصور می‌کردند[۶۹]، گرایش امامیه به خصوص از سدۀ 3ق و هم زمان با شروع غیبت امام دوازدهم (ع)، با زدودن عقاید غالیانه نسبت به ائمه و با رد انتساب علم غیب و قدرت فوق بشری به امامان کوشیدند تا به مفهوم عنایت الهی بر وجود امام به منزله لطفی برای امکان قرب و قبولی طاعات تأکید کنند.[۷۰] در نظر امامیه، ائمه ذاتا عامل رستگاری و نجات از کیفر گناهان نیستند[۷۱]؛ با این حال نقش امام در جهان بینی امامیه به گونه‌ای شکل گرفته که نه تنها با توسل به ائمه امکان نجات از کیفر گناهان فراهم می‌گردد، بلکه توسل به امام از ارکان نجات و رستگاری به شمار می‌رود.[۷۲]

از جمله ادله نقلی که متکلمان امامیه آن را برای اثبات توسل به ائمه به کار می‌برند، آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»[۷۳] است. به این آیه با تکیه بر اینکه «حبل الله» از جمله اسماء الهی نیست، بر جواز توسل به غیر خدا، استناد شده است. در روایات امامیه، به صراحت حبل الله تعبیری از ائمه هدی (ع) دانسته شده است.[۷۴] همچنین امام علی (ع) در ضمن خطبه‌ای فرمود: «آنا حبل الله المتین».[۷۵] نظیر همین روایت نیز از امام صادق (ع) روایت شده است.[۷۶] آیه 35 سوره مائده[۷۷] مستند دیگری برای جواز توسل به ائمه به شمار می‌آید.[۷۸] امام علی (ع) نیز در روایتی خود را وسیله میان مردم و خداوند معرفی کرده است.[۷۹]

استشفاع یا توسل به شفاعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) در کنار مفاهیمی چون استغاثه و توجه، از جمله مصادیق توسل به شمار می‌آید.[۸۰]

توسل و دعا

ادعیه بی شماری وجود دارند که در آنها توسل به اسماء الهی و اعمال صالح شخص مؤمن برای قبولی دعا و برطرف شدن حاجات صورت می‌گیرد. با این حال آنچه که در مباحث مربوط به توسل و دعا بیشتر توجه شده است، توسل به دعای صالحان برای برطرف شدن حاجت و یا شفاعت است. توسل به دعای صالحان از مهم‌ترین مصادیق توسل به شمار می‌رود، چنان که برخی توسل را به معنای طلب دعا تعریف کرده‌اند[۸۱] و برترین نوع آن توسل به دعای پیامبران و انبیای خاص خداوند است.[۸۲] در آیات قرآنی نیز اشاراتی به این گونه توسل شده است.[۸۳]

در پی شکل‌ گیری بحث‌هایی درباره جواز توسل به دعای پیامبر (ص)، آن را اغلب به 3 گونه تقسیم بندی کرده‌اند: نخست توسل به دعای آن حضرت در زمان حیات وی که تمامی گرایش‌های اسلامی در صحت این موارد توافق دارند؛ دیگری توسل به دعای نبی پس از رحلت او در روز قیامت که با توسل به دعای پیامبر (ص) به معنی شفاعت خواستن از وی در روز قیامت هم معنی است؛ سومین مورد، مربوط به توسل به دعای پیامبر (ص) در حیات برزخی ایشان است.[۸۴] اغلب گرایش‌های اسلامی مشروعیت هر 3 مورد یاد شده را قبول دارند و تنها حالت سوم است که عامل برخی از اختلافات شده است.[۸۵]

توسل نزد صوفیه

توسل در میان صوفیه از مهم‌ترین روش‌های سلوک معنوی به شمار می‌رود. اساس سلوک طریقه اویسیه که به شیخ و پیری معین انتساب نداشتند، توسل به روحانیت رسول اکرم (ص) بود. صوفیانی چون بهاء الدین نقشبند که از روحانیت خواجه عبدالخالق غجدوانی بهره می‌گرفته، و زین‌ الدین ابوبکر تایبادی که با توسل به روحانیت احمد جام ژنده پیل منازل سلوک را طی کرده است، از این شمار هستند.[۸۶] توسل در میان دیگر گرایش‌های صوفیه نیز اهمیت دارد. از نظر صوفیه اولیای الهی -که همان مشایخ صوفیه هستند- بالاترین منزلت را نزد خداوند و به قیاس با زندگی روزمره، همان طور که برای رفع نیازهای زندگی گریزی از توسل به وسایل نیست، در حل مشکلات معنوی نیز شایسته است به روحانیت اولیا توسل شود.[۸۷] بیشتر مسائل مربوط به توسل در نزد صوفیه به همان ترتیبی است که در شرایط و موارد توسل از آنها یاد شده است. با این حال نقش حائز اهمیت مشایخ و اولیای صوفیه به گونه‌ای است که توسل به این اولیا را از مباحث بحث برانگیز و مورد اختلاف میان صوفیان و متشرعان کرده است.

برخی از فرق صوفیه بر نقش معنوی توسل به شیخ طریقة خود تأکید ویژه‌ای دارند. برای نمونه در میان طریقه‌های معاصر صوفیه، تجانیه پیروان شیخ احمد تجانی، بر توسل به شیخ طریقه خود تأکیدی فراوان دارند. آنان شیخ احمد را خاتم اولیا می‌دانند و توسل به روحانیت شیخ را اساسی‌ترین راه نجات و رستگاری به شمار می‌آورند.[۸۸]

ابوالحسن شاذلی درباره جواز توسل و شفاعت، مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند: از نظر او دسته‌ای از مردم هستند که هنوز اندیشه و افکار آنان درباره توحید شکل کامل نگرفته است و میان شک و یقین سرگشته‌اند. شاذلی توسل را برای این دسته از مردم شایسته نمی‌داند، چه، بیم آن دارد که به اشتباه وسیله‌ها را عامل و فاعل رستگاری بدانند و نیز فراموش کنند که توسل بدون داشتن عمل صالح سودمند نیست. در مقابل دسته دیگر مردم که به درجه‌ای رسیده‌اند که توحید و محبت به خداوند در وجود آنها شکل گرفته است، در صورت توسل به شخص یا عملی دچار گمراهی نمی‌گردند و از این رو توسل برای آنان جایز است.[۸۹]

نقد توسل از سوی سلفیه

درباره توسل تا پیش از ابن تیمیه (د 728 ق) به طور مستقیم به بحث و گفت و گوی نظری پرداخته نشده است و به بابی با عنوان توسل در کتاب‌های کلامی یا حدیثی یا در ضمن ردیه نگاشته‌ها برنمی خوریم. ابن تیمیه و سپس پیروان وی موسوم به سلفیه تاکنون، به طور پیگیر به نقد توسل پرداخته، و گونه‌هایی از آن را نامشروع، بدعت و حتی مستلزم شرک دانسته‌اند. آنان در یک دسته‌بندی برگرفته از احادیث، توسل را یا به اعمال و رفتار نیک افراد می‌دانند، یا به معنای واسطه قرار دادن شخصی دیگر -اعم از زنده یا مرده- که در این صورت نیز نقش آن شخص یا صرفا در حد دعای خیری است که به درگاه خدا انجام می‌دهد، یا آن شخص خود واسطه میان خدا و بندگان قرار گرفته، به ذات او متوسل می‌شود.

ابن تیمیه در رساله‌ای مستقل با عنوان «قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة» بر مبنای همین تقسیم بندی از دو گونه توسل مشروع و نامشروع یاد می‌کند.[۹۰] گونه اول آن است که ایمان و عمل صالح به عنوان واسطه‌ای برای تقرب به خدا قرار گیرد، یا آنکه کسی از پیامبر (ص) یا هر بنده دیگری در زمان حیات و در حال حضور، درخواست دعای خیر کند که این نیز تنها در صورتی ممکن است که آن فرد خود اهل ایمان باشد، و گرنه دعای پیامبر (ص) و دیگری برای غیر مؤمنان سودی ندارد. همچنین سوگند دادن خدا به پیامبر (ص) و نیز واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر اکرم در طلب حاجت از خدا بدعت و نامشروع تلقی شده است. از این رو توسل به ذات پیامبر (ص) و به طبع دیگران در هیچ حال جایز نیست و بدعت تلقی می‌شود و در خواست دعای خیر از ایشان نیز تنها در زمان حیات و به طور مستقیم و رو در روی او سنت صحابه معمول بوده است و جز آن هر چه باشد، بدعت تلقی می‌شود.[۹۱]

ابن تیمیه بر مبنای این نگرش به نقد و تأویل روایاتی پرداخته است که از توسل اصحاب پیامبر (ص) به آن حضرت حکایت می‌کنند و در همه آنها سعی دارد که توسل را صرفا به همان همان دو معنای مشروع نخست باز گرداند. این طرز تلقی سختگیرانه از سوی همفکران سلفی ابن تیمیه نیز نقد شده، و مواردی چون واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر (ص) نزد خدا جایز و مشروع شمرده شده است.[۹۲]

عموم دانشمندان مذاهب اسلامی بر نگرش ابن تیمیه در نقد توسل، اعتراضاتی کرده، و ردیه‌های متعددی بر او نگاشته‌اند.[۹۳] در این ردیه‌ها بیشتر بر تحلیل ماهیت رفتار افراد در توسل به صالحان و نیکان، و در نتیجه رد اتهام شرک نسبت به توسل پرداخته شده، و در کنار آن به آیه 35 سوره مائده[۹۴] و نیز آیاتی دیگر که از استغفار پیامبر (ص) برای مؤمنان یاد گردیده است[۹۵] و همچنین به روایاتی که از توسل صحابه به پیامبر اکرم (ص) در حیات و ممات ایشان حکایت دارند[۹۶]، استناد شده است.

بحث و گفت و گو درباره توسل در سده‌های اخیر تحت تأثیر جریان رو به رشد وهابیت بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته، و ردیه نویسی از هر دو سوی موافق و مخالف بسیار رونق داشته است.[۹۷]

توسل در تحقق تاریخی

مجموعه رفتارهایی که می‌توان آن را مصداقی از توسل دانست، از گذشته تا به امروز در جوامع گوناگون به شیوه‌های مختلف انجام گرفته، و نمایانگر آداب و رسوم جاری در میان مردم است. سرچشمه توسل اعتقادات دینی است که با توجه به گستره اسلام و وجود مذاهب و مکاتب مختلف، به طور طبیعی نمود‌هایی پر تنوع یافته است.

جدا از روایات و اقوال پر شماری که درباره توسل در سطح مفاهیم نظری وجود دارد، روایات بسیاری یافت می‌شود که نمونه‌های عملی توسل را در میان مردم مسلمان از سده‌های نخست نشان می‌دهد. توسل یکی از روش‌های مرسوم ارتباط با پروردگار در میان مسلمانان است که نزد مذاهب مختلف اسلامی دیده می‌شود. از عالمان اهل سنت، کسانی چون سبکی (سده 8 ق) و سمهودی (سده 10 ق) به رواج عملی گونه‌هایی از توسل که به صور مختلف انجام می‌شده است، اشاره دارند و آثاری در این زمینه تألیف نموده‌اند.[۹۸] در این اعمال تقرب به خداوند اصلی‌ترین مؤلفه‌ای است که مورد توجه متوسلان است.

مسلمانان از دیر باز به روش‌های گوناگون به بزرگان متوسل می‌شدند که قدمت آن را می‌توان از زمان پیغمبر (ص) پی گرفت. در برخی از روایات از زمان پیامبر اسلام (ص) آمده است که مردم برای حاجات خود و به خصوص هنگام در خواست باران (استسقا)، آن حضرت را وسیله قرار داده، با توسل جستن به ایشان، از خداوند طلب رفع نیاز خویش می‌کردند.[۹۹] در روایتی دیگر در همان عصر شخصی نابینا برای توسل جستن نزد پیامبر (ص) می‌شتابد و خواست او اجابت می‌گردد.[۱۰۰] پس از وفات پیامبر (ص) هم، مسلمانان نزد مزار آن حضرت می‌رفتند و به ایشان توسل می‌جستند[۱۰۱] نه تنها از توسل مردم به پیامبر (ص)، بلکه از توسل پیامبران به یکدیگر نیز سخن آمده است؛ چنان که نه تنها رسول اکرم (ص) به پیامبران پیشین متوسل گشته، روایاتی نیز درباره توسل پیشاپیش از سوی پیامبران به رسول اکرم (ص) رسیده است.[۱۰۲]

نزد شیعه توسل به ائمه (ع) و به طور کلی 14 معصوم (ع) در منابع کهن نمونه‌های روشنی دارد، همچون حسن بن ابراهیم خلال به امام صادق (ع) توسل می‌جسته است.[۱۰۳] جامع‌ترین نمونه از توسل به معصومین (ع) را می‌توان در دعای توسل مشاهده کرد.[۱۰۴] باید توجه داشت که توسل به اهل بیت (ع) مختص به شیعیان نبوده، و به رغم تفاوت‌های اعتقادی در باب امامت، توسل به اهل بیت در میان اهل سنت نیز رواجی گسترده داشته است.[۱۰۵]

بر سیاق توسل پیامبران به یکدیگر، در روایات شیعه از توسل امامان به پیامبر (ص) و به یکدیگر نیز سخن آمده است. در این باره نمونه‌هایی از توسل جستن حضرت علی (ع) به پیامبر (ص)[۱۰۶] یا امام صادق (ع) به امامان پیش از خود[۱۰۷] نقل شده است.

فراتر از پیامبران و امامان، در میان مذاهب گوناگون اسلامی توسل شامل اولیا نیز بوده، و بدین سان، گستره وسیع‌تری را در بر می‌گرفته است. جدای از خاندان نبوت، اولیاء الله همواره در میان مردم دارای جایگاه خاص بوده‌اند و پس از مرگ، مدفن ایشان نیز متبرک شمرده شده، و مردم برای توسل جویی به این مکان‌های مقدس می‌رفته‌اند.[۱۰۸] زرقانی سبب گرایش مردم به زیارت و توسل به اولیا را از میان رفتن گناهان زوار این مکان‌ها ذکر کرده است.[۱۰۹]

در میان شیعه، مواردی از توسل به افرادی از خاندان ائمه اعم از امامزادگان و مادران و همسران ائمه دیده می‌شود.[۱۱۰] در منابع اهل سنت نیز سخن از آن است که پس از وفات پیامبر (ص)، مردم به هنگام درخواست باران، عباس عموی حضرت را به عنوان جایگزینی از خاندان ایشان برای استسقا خواسته، به او متوسل گشتند و این امر در حضور خلیفه دوم اتفاق افتاد.[۱۱۱] در دوره‌های بعدی نمونه‌هایی از توسل به عالمان بزرگ اهل سنت نیز دیده می‌شود؛ به خصوص روایتی حاکی از آن است که محمد بن ادریس شافعی، به تربت ابوحنیفه توسل جسته بود[۱۱۲] و بسیاری هم به تربت شافعی متوسل می‌شدند.[۱۱۳]

مزار امامان و اولیا در تاریخ فرهنگ اسلامی همواره آن اندازه اهمیت داشته است که در متون کهنی از شیعه و اهل سنت چون رحلة ابن جبیر و در فضل الکوفة و مساجدها در کنار داده‌های جغرافیایی، از اماکن متبرکه نیز به طور گسترده یاد کرده‌اند.[۱۱۴] به این‌ها باید کتاب‌های دیگری را افزود که درباره مزارات شهرهای مختلف به طور مستقل نوشته شده است.[۱۱۵]

شمار مقابر و مدافن امامزاده‌ها در شهرهای بزرگ و کوچک، و تردد شمار بسیار حاجتمندان که به نیت توسل جویی به این اماکن می‌رفته‌اند، توجه برخی از سیاحان مسلمان و بیگانه را به خود جلب کرده است[۱۱۶]؛ از جمله کلاویخو در نخستین دهه سده 9ق به فراوانی زوار و متوسلان به امام رضا (ع) اشاره دارد.[۱۱۷] غالبا به هنگام زیارت، ادعیه و زیارت نامه‌هایی خوانده می‌شود که در آنها به شیوه‌های مختلف به صاحب آن زیارتگاه و یا کسی از بزرگان دین، توسل می‌جویند.[۱۱۸]

وقتی اعتقادات دینی مردم با نیاز‌های ایشان و نیز برخی از عرف و عادات جامعه در هم آمیخته می‌شود، طیفی از باور‌ها و رسم‌ها را به وجود می‌آورد که با وجود غیر مستند بودن آنها به نصوص دینی، می‌تواند دارای ارزش مردم شناختی باشد. از جمله اینکه توسل به هر کدام از امامان و اولیا برای نیاز خاصی دانسته شده است. برای نمونه توسل به امام حسین (ع) برای حل مشکلات خانوادگی از گذشته‌های دور نزد زنان مرسوم بوده است، یا اگر مشکل بیماری بود، سفره‌ای به نام امام زین العابدین (ع)، اگر برای ادای قرض بود به نام امام هشتم (ع) و اگر برای سرکوبی دشمن بود، برای حضرت عباس (ع) می‌انداختند و روضه مربوط به مصائب و عزای او خوانده می‌شد؛ توسل به حضرت خضر (ع) در دوره زمانی 40 روزه برای رفع گرفتاری انجام می‌شد.[۱۱۹] جالب آن است که مثلا در کاشان زنان برای برخی حاجات که غالبا درباره آگاهی و خبر یافتن از چیزی است، به امامزاده شاه پلمون رفته، بدو متوسل می‌شوند.[۱۲۰]

توسل جستن در هر دو حالت فردی و گروهی انجام می‌شود. به جز نمونه‌های بسیار در حالت فردی، انجام دادن برخی از مراسم مانند دعاهایی مخصوص به صورت جمعی انجام می‌گیرد مانند دعای معروف توسل.

در میان روش‌های گوناگون برای توسل، دعای معروف به توسل از شهرت بسیاری برخوردار است. در این دعا که به روایت ابن بابویه است، با نام بردن و توسل به پیامبر اکرم (ص) آغاز می‌شود و با حضرت فاطمه زهرا و امامان دوازده گانه (ع) ادامه می‌یابد.[۱۲۱] این دعا که در میان مردم رواج بسیار دارد، بیشتر در شب‌های چهارشنبه هر هفته به صورت عمومی (در مساجد، حسینیه‌ها، زیارتگاه‌ها، به خصوص در مسجد جمکران قم و امامزاده صالح تجریش) و خصوصی (در منازل) انجام می‌شود. در این مراسم متوسلان با نشستن رو به سوی قبله، دعا می‌خوانند و با رسیدن به نام هر یک از معصومین (ع)، به ذکر کوتاهی از آن حضرت می‌پردازند. زمان انجام این دعا در انتخاب روضه‌هایی که همراه آن خوانده می‌شود، اثر می‌گذارد. مثلا اگر در ماه رمضان باشد، وقتی به اسم امام علی (ع) می‌رسند، روضه حضرت امیر را می‌خوانند؛ یا وقتی در ماه محرم باشد، با رسیدن به نام امام حسین (ع) روضه آن حضرت قرائت می‌شود؛ در ادامه تا به اسم امام جواد (ع) می‌رسند، روضة باب الحوائج خوانده می‌شود. این مراسم ادامه پیدا می‌کند تا وقتی به اسم امام زمان (ع) می‌رسند که در این وقت رو به قبله می‌ایستند و با ادای سلام و احترام به ایشان، مراسم تمام می‌شود.

در مجالس خصوصی که در منازل انجام می‌شود، از گذشته چنین مرسوم بود که با قرار دادن نوعی از چراغ، همچون چراغ زنبوری مردم را از برقراری مجلس دعا آگاه می‌ساختند که امروزه این عمل به وسیله لامپ‌های نئون تعبیه شده بر روی یک پایه صورت می‌گیرد. در مراسم دعای توسل علاوه بر دعوت‌های خصوصی، این چراغ‌ها بیانگر دعوت عام است.[۱۲۲] به جز دعای توسل، از قدیم دعا برای توسل در اشکال گوناگون بوده که برای نمونه می‌توان به دعای امام جعفر صادق (ع) اشاره کرد که در الکافی کلینی آمده است.[۱۲۳]

علاوه بر دعای معروف توسل، برای توسل جستن و طلب شفاعت کردن راه‌های گوناگونی وجود دارد. همچون رفتن به زیارت به قصد طلب حاجت، بر پا داشتن عزاداری بزرگان دین برای رفع بلا و برآورده شدن حاجات، نذر کردن چیزی به نام ایشان و یا برای مرقدشان، به جا آوردن نماز توسل در میان نمازهای مستحب برای توسل به پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع). مردم ضمن توسل به بزرگان دین در بیان نیاز به یاری ایشان به هنگام شیوع بیماری‌های مهلکی چون وبا و طاعون و یا خشکسالی نذر می‌کردند تا بلا و مصیبت رفع شود.[۱۲۴] همچنین مسافران، برای به سلامت رسیدن نیز متوسل می‌شده‌اند و برای رسیدن به مقصد نذر می‌کرده‌اند.[۱۲۵]

برای توسل گاه مراسم سفره بر پا می‌کنند. سفره‌ها نیز به نیت رفع پریشانی، سلامت مسافر، قرض، ناخوشی، زیارت، رفع اختلافات خانوادگی و دیگر حاجات انداخته می‌شود.[۱۲۶] برای این سفره‌ها آدابی مثل خواندن نماز و روضه و اشعاری به قصد توسل وجود دارد.[۱۲۷]

پیوند به بیرون

منابع

  • آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1366ش.
  • ابشیهی، محمد، المستطرف، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1986م.
  • ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق.
  • ابن ابی عاصم، احمد، السنة، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1400ق/1993م.
  • ابن بابویه، محمد، الامالی، قم، 1417ق.
  • ابن بطوطه، محمد، الرحلة، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، 1405ق.
  • ابن جوزی، عبدالرحمان، صفوة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، 1399ق/1979م.
  • همو، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق/1992م.
  • ابن حبان، محمد، الصحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414ق.
  • ابن خزیمه، محمد، الصحیح، به کوشش محمد مصطفى اعظمی، بیروت، 1971م.
  • ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، 1345ق.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دار صادر.
  • ابن عابدین، محمدامین، حاشیة رد المحتار، بیروت، 1415ق.
  • ابن عبدالسلام، عبدالعزیز، قواعد الاحکام، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • ابن قولویه، جعفر، کامل الزیارات، به کوشش جواد قیومی، قم، 1417ق.
  • ابن قیم جوزیه، محمد، الفوائد، بیروت، 1393ق/1973م.
  • ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، 1403ق.
  • ابن ماجه، محمد، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953م.
  • ابن مغازلی، علی، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع)، بیروت، مکتبة الحیاة.
  • ابن مفلح، محمد، الفروع، به کوشش ابو الزهراء حازم القاضی، بیروت، 1418ق.
  • ابن منظور، لسان؛ ابو داوود سجستانی، سلیمان، السنن، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1369ق.
  • ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، 1997م.
  • ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، 1351ق/1932م.
  • احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق.
  • اسکافی، محمد، المعیار و الموازنة، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1402ق/1981م.
  • الامامة و السیاسة، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، 1990م.
  • اهوازی، حسین، الزهد، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، 1399ق.
  • بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407ق/1987م.
  • بزار، احمد، المسند، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌ الله، بیروت/ مدینه، 1409ق.
  • بیهقی، احمد، السنن الکبرى، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/1994م.
  • ترمذی، محمد، السنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، 1357ق/1938م بب .
  • تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفکر.
  • جعفری، یعقوب، بزرگداشت اولیای خدا، قم، 1372ش.
  • جوهری، اسماعیل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1376ق/1956م.
  • حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411ق/1990م.
  • حجاوی، موسى، «الاقناع»، همراه کشاف القناع بهوتی، بیروت، 1418ق.
  • حسینی، محمد، ذیل العبر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت.
  • حطاب، محمد، مواهب الجلیل، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، 1416ق.
  • خزاز، علی، کفایة الاثر، قم، 1401ق.
  • خصیبی، حسین، الهدایة الکبرى، بیروت، 1411ق/1991م.
  • خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق.
  • خلیل بن احمد فراهیدی، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982م.
  • دیلمی، شیرویه، الفردوس بمأثور الخطاب، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، 1986م.
  • ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م.
  • راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، 1392ق.
  • زمخشری، محمود، اساس البلاغة، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، 1399ق/1979م.
  • سبکی، علی، شفاء السقام، حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م.
  • سیوطی، الدر المنثور، بیروت، 1993م.
  • شوکانی، محمد، الدر النضید، بیروت، دارالندوة الجدیده.
  • طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415ق.
  • همو، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، 1404ق/1983م.
  • طبری، تاریخ، بیروت، 1407ق.
  • همو، التفسیر، بیروت، 1405ق.
  • طوسی، محمد، الامالی، قم، 1413ق.
  • همو، التبیان، به کوشش قصیر عاملی، نجف، 1383ق/1964م.
  • طیالسی، سلیمان، المسند، بیروت، دارالمعرفه.
  • عبدالسلام، عمر، مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة، بیروت، 1416ق/1995م.
  • علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/ بغداد، 1968م.
  • علی بن جعد، المسند، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1410ق/1990م.
  • قرآن کریم.
  • قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1972م.
  • قمی، علی، تفسیر، به کوشش موسوی جزایری، قم، 1387ق/1968م.
  • کراجکی، محمد، معدن الجواهر، به کوشش احمد حسینی، قم، 1394ق.
  • کلینی، محمد، الکافی، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1391ق.
  • کوفی، محمد، مناقب امیرالمؤمنین (ع)، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، 1412ق.
  • لالکایی، هبةالله، کرامات الاولیاء، به کوشش احمد سعدالحمان، ریاض، 1412ق.
  • مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، تحفة الاحوذی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • محاملی، حسین، الامالی، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، 1412ق.
  • مرداوی، علی، الانصاف، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1406ق/1986م.
  • مفید، محمد، المسائل‌ العکبریة، قم،1413ق.
  • ممدوح، محمود سعید، رفع المنارة، عمان، 1416ق/1915م.
  • میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1361ش.
  • نهج‌البلاغة.
  • واقدی، محمد، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل.
  • ابن بابویه، محمد، الامالی، قم، 1417ق.
  • ابن جبیر، محمد، رحلة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • ابن حجر هیتمی، احمد، الصواعق المحرقة، به کوشش عبد الرحمان ترکی و کامل محمد خراط، بیروت، 1997 م.
  • ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1988م.
  • ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  • ابن ماجه، محمد، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبد الباقی، قاهره، 1952-1953م.
  • ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الأولیاء، قاهره، 1351ق/1932م.
  • احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1339 ش.
  • اولیویه، سفرنامه، ترجمه محمد طاهر میرزا، به کوشش غلامرضا ورهرام، تهران، 1371 ش.
  • بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفى دیب البغاء بیروت، 1407ق/1987م.
  • بلخی، محمود، بحر الاسرار، بخش سفرنامه هند و سیلان، کراچی، 1980م.
  • تاج السلطنه، خاطرات، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، 1361ش.
  • جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1338ش.
  • خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق.
  • دارمی، عبدالله، السنن، به کوشش فراز احمد زمرلی و خالد السبع علمی، بیروت، 1407ق.
  • دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران، 1348ش.
  • زرقانی، محمد، شرح على المواهب اللدنیة، بیروت، 1393ق/1972م.
  • زین، عبد المنعم، وسیلة المؤمنین، بیروت، 1414ق/ 1994م.
  • سبکی، علی، شفاء السقام، حیدر آباد دکن، 1371ق/1952م.
  • سمهودی، على، وفاء الوفاء باخبار دار مصطفی، بیروت، 1404ق/1984م.
  • شریعت زاده، علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش.
  • شیل، م. ن.، خاطرات، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، 1362 ش.
  • طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامه اردکان، تهران، 1381 ش.
  • علامه حلی، حسن، کشف الیقین، به کوشش محمد حسن حسین آبادی، تهران، 1411ق/1991م.
  • غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دار المعرفه.
  • قمی، عباس، مفاتیح الجنان، بیروت، 1414ق/1995م.
  • کلاویخو، را سفرنامه، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، 1337ش.
  • کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1391ق.
  • کوکلانی، طوطی، «اماکن نظر کرده سبزوار»، فردوسی، تهران، 1347 ش، شم 874.
  • لهسایی زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403ق/1983م.
  • مشهدی، محمد، فضل الکوفة و مساجدها، به کوشش محمد سعید طریحی، بیروت، دارالمرتضى.
  • مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361ش.
  • نفیسی، سعید، گفت و گوی خانوادگی درباره تهران قدیم، تهران، 1353ش.
  • نویان، مهرالزمان، «سفره‌های نذری، تجلی صداقت و اخلاص»، میراث فرهنگی، تهران، 1369ش، شد 2.
  • هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران، 1385ش.
  • هندی، علی، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت 1401ق/1989م.
  • آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، 1417ق.
  • ابن تیمیه، احمد، دقائق التفسیر، به کوشش محمد سید جلیند، دمشق، 1404ق.
  • همو، قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، 1390ق/1970م.
  • امین، محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبد الوهاب، قم، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی.
  • رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفه سبکی، علی، شفاء السقام، به کوشش محمد رضا حسینی جلالی، قم، 1419ق.
  • سمهودی، علی، وفاء الوفاء، بیروت، 1409ق.
  • طبرانی، سلیمان، المعجم الصغیر، به کوشش محمد شکور محمود حاج امریر، بیروت، 1405ق/1985م.
  • عبداللطیف، محمد، دعاوى المناوئین الدعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ریاض، 1412ق.
  • مبارکفوری محمد عبدالرحمان، تحفة الأحوذی، بیروت، 1410ق/1990 م.
  • نبهانی، یوسف، شواهد الحق فی الاستعانة بسید الخلق، بیروت، 1417ق.
  • هیثمی، علی، مجمع الزوائد، بیروت، 1988م.
  • ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی، تهران، 1387ق.
  • ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، مطبعه علمیه.
  • ابن مرزوق، ابوحامد، التوسل بالنبی، به کوشش حسین حلمی، استانبول، 1396ق/1976م.
  • اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، قم، 1397ق.
  • امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، بیروت، 1397ق.
  • جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، 1336 ش.
  • حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، به کوشش محمد باقر محمودی، تهران، 1411ق/1990م.
  • حسینی، عبدالله، کاسح الالغام الکفریة، قاهره، مکتبة الشعب.
  • خصیبی، حسین، الهدایة الکبرى، بیروت، 1411ق/ 1991م.
  • خیاط، عبدالکریم، الانتصار، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه.
  • طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین.
  • طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر خرسان، نجف، 1386ق/1966م.
  • عمار، على سالم، ابوالحسن الشاذلی قاهره، 1951م.
  • فوتی، عمر، «الرماح»، در حاشیه جواهر المعانی، بیروت، 1393ق/ 1973م.
  • قاضی نعمان، شرح الأخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
  • قمی، علی، تفسیر، به کوشش طیب موسوی جزایری، قم، 1404م.
  • کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمد باقر انصاری، قم، 1415ق.
  • نعمانی، محمد، الغیبة، به کوشش فارس حسون، قم، 1422ق.
  • یافعی، عبدالله، نشر السحاسن الغالیة، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، 1381ق/1961م.

نیز:

  • Massé, H., Croyances et coutumes Persanes, Paris, 1938.
  • Orsolle, E., Le Caucase er la Perse, Paris, 1885.
  • Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883.
  • GAL; Zammit, M. R., A Comparative Lexical Study of Qurºānic Arabic, Leiden etc., 2002.
  • Trimingham, S., The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971.

پی‌نوشت

  1. زامیت، 433؛ قس: علی، 6 /185-186.
  2. مثلاً نک‌: ابن منظور، ذیل وسل.
  3. طبری، تفسیر، 6 /226، 15 /106؛ طوسی، التبیان، 3 /510.
  4. تنویر...، 93.
  5. همان، 238.
  6. طبری، همان، 6 /227.
  7. ص 560.
  8. ابن منظور، همانجا.
  9. نک‌: خلیل، 7 /298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل.
  10. نک‌: زمخشری، ذیل خبط.
  11. همو، ذیل مهد.
  12. واقدی، 1 /180؛ احمد، 3 /21.
  13. مثلاً نک‌: ابن عابدین، 6 /716.
  14. مثلاً نک‌: ابن سعد، 4 /29؛ محاملی، 343؛ طوسی، الامالی، 275؛ نیز نک‌: ابن درید، ذیل شفع.
  15. برای نمونه، نک‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ خطیب، 13 /239؛ ابوشامه، 3 /251.
  16. مثلاً نک‌: نهج‌ البلاغة، حکمتِ 396؛ الامامة...، 2 /196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، صفوة...، 1 /464؛ ابو شامه، همانجا؛ ذهبی، 12 /430؛ ابشیهی، 1 /114.
  17. مائده/5/35.
  18. اسراء/17/57.
  19. طبری، تفسیر، 15 /105-106.
  20. همانجا.
  21. نک‌: تفاسیر مختلف، ذیل‌ آیات.
  22. نساء/4/64.
  23. آل عمران/3/103.
  24. مثلاً نک‌: جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22.
  25. نک‌: احمد بن حنبل، 4 /138؛ ترمذی، 5 /569؛ ابن ماجه، 1 /441؛ ابن خزیمه، 2 /225؛ حاکم، 1 /458، 700.
  26. ابو داوود، 4 /232؛ بزار، 8 /354؛ طبرانی، المعجم الکبیر، 2 /128؛ ابن ابی عاصم، 1 /252.
  27. بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3 /352.
  28. نک‌: ابونعیم، 3 /121؛ طبرانی، همان، 24 /351.
  29. بقره/2/37.
  30. حاکم، 2 /672؛ طبرانی، المعجم الاوسط، 6 /313.
  31. چ سلیمان صید، بیروت، 1984م.
  32. ص 3-8.
  33. نک‌: ص 104 بب؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25.
  34. حسینی، 6 /138.
  35. ص 160.
  36. ص 161-168.
  37. ص 161، 169، 174.
  38. احمد بن حنبل، 3 /21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1 /256؛ ابن ابی شیبه، 6 /25.
  39. برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک‌: ابن عابدین، 6 /397.
  40. نک‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن‌ سعد، 3 /321-322، جم؛ طبری، تاریخ، 4 /433؛ لالکایی، 1 /136.
  41. نک‌: ص 9 بب‌ .
  42. مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، الامالی، 275.
  43. نک‌: ابن بابویه، 462.
  44. مثلاً نک‌: قمی، 1 /168.
  45. ابن قولویه، 360-361.
  46. خصیبی، 331.
  47. نک‌: دیلمی، 3 /151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1 /147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1 /547؛ مفید، 28.
  48. مثلاً نک‌: ابن جوزی، المنتظم، 9 /89.
  49. نک‌: ابن حبان، 15 /538؛ حاکم، 2 /341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5 /214؛ ابن‌ سعد، 3 /154.
  50. مثلاً نک‌: ابن مفلح، 2 /127؛ مرداوی، 2 /456؛ حطاب، 4 /405-406.
  51. نک‌: ص 32، 87 بب‌ .
  52. آمدی، 4 /302.
  53. د 694ق.
  54. GAL, 314/1؛ نیز نک‌: ابن بطوطه، 1 /159.
  55. مثلاً نک‌: خصیبی، 44؛ ابن‌کثیر، 13 /36.
  56. اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ نهج‌البلاغة، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71.
  57. آمدی، 3 /276.
  58. همو، 2 /591.
  59. همو، 6 /165.
  60. ابن‌ کثیر، 2 /137.
  61. طبری، تاریخ، 3 /411.
  62. راغب، 561.
  63. قرطبی، 11 /77.
  64. کلینی، 4 /74.
  65. نک‌: میبدی، 6 /122.
  66. مثلاً ابو نعیم، 9 /334؛ ابن‌ قیم، 26، 201.
  67. GAL, 11/460.
  68. مثلاً حجاوی، 2 /84.
  69. خیاط، 234-235.
  70. طبرسی، 288/2؛ نیز نک‌: هد، امامت.
  71. طباطبایی، 295/10-296.
  72. اصفهانی، 352/1.
  73. آل عمران/103/2.
  74. کتاب سلیم ...، 276؛ ابن شهر آشوب، 33/2.
  75. نک‌: ابن بابویه، 165.
  76. حسکانی، 169/1؛ حصیبی، 240؛ نیز نک‌: نعمانی، 46؛ قاضی نعمان، 266/2.
  77. 5.
  78. نک‌: قمی، 168/1
  79. ابن شهر آشوب، همانجا.
  80. برای تفصیل، نک‌: هد، شفاعت.
  81. حسینی، 21.
  82. امینی، 145/5.
  83. نساء/64/4؛ منافقون/563.
  84. ابن مرزوق، 191۔ 194.
  85. نک‌: ادامه مقاله.
  86. جامی، 384-385، 498.
  87. یافعی، 273.
  88. فوتی، 5/2، 17؛ تریمینگام، 108.
  89. نک‌: عمار، 255-256.
  90. نک‌: سراسر رساله، به ویژه ص 48-51، نیز دقائق التفسیر، 47/2-48.
  91. نک‌: مبارکفوری، 25/10-28؛ رضا، 371/6-377، 6/11-7.
  92. نک‌: الوسی، 187/6-188.
  93. برای نمونه، نک‌: سبکی، 245-320؛ سمهودی، 1371 بب؛ نبهانی، سراسر کتاب، به ویژه ص 386 بب .
  94. 5.
  95. برای نمونه، نک‌: یوسف/97/12-98؛ منافقون/5/63.
  96. برای نمونه، نک‌: طبرانی، 49٫3؛ هیثمی، 2/ 279.
  97. برای نمونه، نک‌: امین، 241 بب؛ قس: عبداللطیف، 241 بب .
  98. نک‌: سبکی، 160؛ سمهودی، 1371/3.
  99. مثلا بخاری، 342/1.
  100. ابن ماجه، 441/1.
  101. نک‌: دارمی، 43/1؛ سمهودی، 1371/3، 1374، جم؛ ابن حجر، 511/2.
  102. نک‌: ابو نعیم، 121/3؛ هندی، 455/11.
  103. خطیب، 120/1.
  104. نک: ادامه مقاله.
  105. مثلا نک: ابن جبیر، 48.
  106. علامه حلی، 106.
  107. مشهدی، 47.
  108. مثلا نک‌: کوکلانی، 28.
  109. 317/8.
  110. نک: این بابویه، 369؛ مصطفوی، 133/1؛ نوبان، 47؛ شکورزاده، 28.
  111. بخاری، همانجا؛ نیز غزالی، 308/1.
  112. خطیب، 123/1.
  113. ابن عماد، 46/4.
  114. مثلا ابن جبیر، 48، 86؛ مشهدی، همانجا؛ ابن عدیم، 470-469.
  115. مثلا جنید، نیز احمد بن محمود، سراسر آثار.
  116. بلخی، 102-103؛ دلاواله، 123، 435-436؛ تاج السلطنه، 102؛ لهسایی زاده، 101؛ اولیویه، 76، 106؛ اورسل، 222.
  117. ص 192-193.
  118. برای نمونه، نک‌: زین، 115 بب .
  119. نفیسی، 34؛ شیل، 91؛ تحقیقات میدانی.
  120. ماسه، 294.
  121. مجلسی، 247/99-249؛ قمی، 108-110.
  122. برای چگونگی انجام این دعا در برخی از شهر‌ها، نک‌: طباطبایی، 634.
  123. نک‌: 75/4.
  124. شکور زاده، 33.
  125. سرنا، 275 ,271.
  126. شریعت زاده، 389؛ نوبان، 46-49.
  127. شکور زاده، 25، 29؛ هدایت، 59-60؛ نفیسی، همانجا.