مدینه، کربلا را میشناسد |
|
صدای آشنا را میشناسد |
مدینه، مثل کوفه بیوفا نیست |
|
مدینه مثل شام پر جفا نیست |
نی، از جانش «نوا» را دوست دارد |
|
مدینه کربلا را دوست دارد |
چو زهرا از علی آن شب جدا شد |
|
مدینه، مادر کرب و بلا شد |
شبی که فاطمه در بستر افتاد |
|
مدینه، کربلا را پرورش داد |
کنشت و کعبه و دیر از حسین است |
|
مگر که کربلا غیر از حسین است؟! |
مدینه راه در شمس آشنائی است |
|
هوا و آب و خاکش کربلایی است |
مدینه منبع خون خدا بود |
|
مدینه ابتدای کربلا بود |
مدینه سینهی راز حسین است |
|
مدینه، خطّ آغاز حسین است |
بنا در کربلا خشت از مدینه |
|
زمین از کربلا، کشت از مدینه |
در میخانهی هستی مدینه است |
|
محیط و مرکز مستی مدینه است |
مدینه مبدأ تاریخ درد است |
|
شروع قصهی نامرد و مرد است |
مدینه، زادگاه زخم شیعه است |
|
و او، اول گواه زخم شیعه است |
دمی که فاطمه افتاد و جان باخت |
|
قیامت از مدینه، قد برافراخت |
از آن ساعت که زهرا غرق خون شد |
|
مدینه مطلع الفجر جنون شد |
مدینه کوثرت کو؟ کوثرت کو؟ |
|
مزار دختر پیغمبرت کو؟ |
مدینه راز دار رنج شیعه است |
|
بقیعش در حقیقت گنج شیعه است |
مدینه تو دیار درد و عشقی |
|
تو کی مانند کوفه یا دمشقی! |
سلام ای شهر مهر و آشنایی |
|
شکایت دارم از فصل جدایی |
سلام ای شهر جد و مام و بابم |
|
مدینه، کربلا کرده کبابم |
مدینه، خوب ما را میشناسی |
|
تو خاک کربلا را میشناسی |
من آن تنها گل باغ حسینم |
|
حسین فاطمه را نور عینم |
مگو این آشنای دور، این کیست؟ |
|
کسی جز شخص زین العابدین نیست |
«چه میخواهی از این حال خرابم .. |
|
مدینه، کربلا کرده کبابم! |
مدینه باز کن دروازهات را |
|
و بنگر میهمان تازهات را |
نوایی که چنین ناله زنان است |
|
صدای بغض زنگ کاروان است |
رسیده کاروانی غرق ماتم |
|
محرّم در محرّم در محرّم |
رسیده کاروانی خرد و خسته |
|
پر از دلهای زخمی و شکسته |
ره آوردش به غیر از اشک و غم نیست |
|
حرم دارد ولی میر حرم نیست |
صدایی که طنین شور و شین است |
|
نوای کاروان بیحسین است |
بیا بنگر مدینه کاروان را |
|
ببین از کربلا برگشتگان را |
سفر ما را ز همدیگر جدا کرد |
|
نمیدانی سفر با ما چهها کرد |
نبودی تا ببینی ای مدینه |
|
وداع زینب و اشک سکینه |
نمیدانی چهها با ما عطش کرد |
|
سکینه از عطش صد بار غش کرد |
پرستوهای عاشق دستهدسته |
|
سفر کردند با بال شکسته |
ستم بر آل طاها شد مدینه |
|
و دین پامال دنیا شد مدینه |
نگین سبز خاتم را شکستند |
|
حریم اسم اعظم را شکستند |
مدینه آن سری که تاج دین بود |
|
سزایش، آه، آیا این چنین بود؟ |
به سینه نینوایی ناله دارم |
|
غم هفتاد و دو آلاله دارم |
رسول زخمهای کربلایم |
|
یگانه وارث خون خدایم |
مدینه، تازه این آغاز راه است |
|
دمی، بیکربلا بودن گناه است |
مدینه، فصل سخت صبر تا کی؟ |
|
بماند ماه پشت ابر تا کی؟ |
مگو با من که دیگر وقت دیر است |
|
که خطّ عشق پایان ناپذیر است |
قسم بر زخم اگر چه غرق دردم |
|
ولی یک گام ازین رَه برنگردم |
قسم بر خون و بین اللّه و بَینی |
|
سری دارم پر از شور حسینی |
همان دم که پدر افتاد و جان داد |
|
تمام کربلا بر دوشم افتاد |
من آن دنبالهی خون حسینم |
|
پسر نه، بلکه مفتون حسینم |
منم از عشق، خطّ یادگاری |
|
منم حیدر تباری ذو الفقاری |
زبانم سرخ و اشکم تیغ الماس |
|
منم، من امتداد دست عبّاس |
مپرس از من چرا در پیچ و تابم |
|
مدینه، کربلا کرده کبابم! |
نی، تا قیامت ناله دارد |
|
مدینه، کربلا دنباله دارد [۱] |