اربعین

نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۲ توسط Z.rashid (بحث | مشارکت‌ها)

اربعین، چهلمین روز پس از شهادت امام حسین(ع) که نزد امامیه دارای ارزشی آیینی‌ است و بر اساس اعتقادی نسبتاً کهن، سر بریدۀ آن امام در چنین روزی به بدن وی در کربلا الحاق گردید.

جایگاه و ارزش فاصلۀ زمانی 40 روزه از هنگام وفات مؤمن، یکی از معتقدات و باورهای کهن نزد مسلمانان به‌شمار می‌آید که نشانه‌ها و بازتاب این اعتقاد را در طیف گسترده‌ای از مفاهیم گوناگون اندیشۀ اسلامی می‌توان مشاهده نمود. به نظر می‌رسد این جایگاه و ارزشمندی در دو سویۀ مختلف نمود و بروز یافته است: سویۀ نخست در بردارندۀ مفهومی ماورایی است که گونه‌ای از سیر تکاملی را به ذهن متبادر می‌کند؛ و سویۀ دوم بیانگر نمایش اندوهی از سوی کسان برای درگذشته است. قابل توجه آن است که با توجه به نقش تعیین کنندۀ امام حسین (ع) و واقعۀ کربلا نزد شیعیان، اندیشۀ اربعین، با هر دو سویۀ آن، در اربعین آن امام بزرگوار نمودی جدی یافته، و نه تنها به‌روشنی نمایان است، بلکه خود بر سازندۀ سویۀ سومینی هم شده که در میان شیعیان به «زیارت اربعین» شهرت یافته است.

با نگاهی به برخی نشانه‌های بازمانده از پیشینۀ اندیشۀ «40 روز» نزد مسلمانان، بررسی اربعین امام حسین (ع) و درک مفهوم آن نزد شیعیان روشن‌تر خواهد شد. شک نیست که عدد 40 و چهلمین روز پس از واقعه‌ای به عنوان روزی معین دارای پیشینه‌ای بسیار کهن، و دارای نمونه‌های فراوان است، اما در اینجا آن 40 روز که به موضوع مرگ مؤمن ارتباط می‌یابد، مورد توجه قرار دارد. به عنوان یکی از شاخص‌ترین موارد ظهور و بروز سویۀ نخست این اندیشه می‌توان به برخی قصص روایی ازجمله قصۀ هابیل و قابیل اشاره کرد.

در ناآگاهی قابیل نسبت به چگونگی به خاکسپاری هابیل، آمده است که او تا 40 روز پس از کشتن برادر، نمی‌دانست با جسد بی جان او چه کند، تا آنکه در چهلمین روز، با مشاهدۀ پرندگان، رسم دفن کردن را آموخت.[۱]

در قصص حضرت عیسی(ع) آمده است که از زمان تصلیب تا صعود آن حضرت 40 روز به طول انجامید و وی پس از 40 روز صعود کرد.[۲] همچنین است کارنامۀ اعمال مؤمن که برپایۀ روایات، 40 روز پس از مرگ او، ضمن گشایش دروازه‌های آسمان برای وی، اعمال نیک او هم از آن دروازه‌ها گذر می‌کند.[۳]

نشانه‌هایی از آنچه به عنوان سویۀ دوم از آن یاد شد -و در شکل کلی آن در مفهوم «گریستن» نمودارمی‌گردد- می‌توان در برخی روایات پی جست. در روایات قصۀ هابیل، گفته شده که حضرت آدم از زمان آگاهی یافتن از مرگ فرزند، به مدت 40 روز در این اندوه گریست.[۴] در همین راستا، دسته‌ای از روایات دیده می‌شوند که توجه آسمان و آسمانیان به مرگ مؤمن در آنها نمودار و بزرگ‌نمایی، و به گریستن 40 روزۀ آسمان و زمین بر او اشاره شده است.[۵]

40 روز مصیبت‌کشی و عزاداری حضرت فاطمه (س) بر وفات پیامبر اسلام (ص)، به عنوان نمونه‌ای دیگر قابل اشاره است.[۶]

مکاشفه و دریافتی را هم که ابوالفرج اصفهانی دربارۀ چهلمین روز پس از مرگ شاعری عرب، ابوصخر کثیر بن عبدالرحمان[۷] بدان اشاره می‌کند، می‌توان به نوعی در کنار همین دست روایات جای داد.[۸]

گریستن که در نمونه‌ها بدان اشاره شد، به نوعی کاملاً قابل توجه در روایات مربوط به شهادت امام حسین (ع) دیده می‌شود. در دسته‌ای از روایات از امام صادق (ع) که از سوی برخی یاران آن حضرت روایت شده، این موضوع به گونه‌هایی تقریباً یکسان آمده است که آسمان و زمین و خورشید 40 روز به سختی و تیرگی برای شهادت امام حسین (ع) خون می‌گریند و کوه‌ها نا آرام می‌شوند و فرشتگان 40 روز بر آن شهید می‌گریند، و خورشید 40 روز در طلوع و غروب سرخی غیرقابل وصفی می‌یابد.[۹] در این میان، از آنجا که گروهی از روایات مربوط به قتل یحیی بن زکریا، پیامبر بشارت‌دهنده به عیسی بن مریم، در برخی موارد همچون جدا شدن سر از بدن، نهاده شدن سر بریده در طشت، 40 روز گریستن خورشید، و به کارگیری اصطلاح سیدالشهداء برای وی[۱۰]، مشابهت‌هایی را با شهادت امام حسین (ع) در بر دارد، اسباب بروز دسته‌ای از روایات را فراهم آورده است. در این گروه روایات، با کنار هم گذاری نام امام حسین (ع) و یحیی بن زکریا، نه تنها مفاهیم یاد شده در قرآن کریم[۱۱] به هر دوی این بزرگواران منسوب شده، بلکه آمده است که آسمان تنها برای این دو شهید 40 روز گریست.[۱۲]

اندیشه‌ای که در آن، مفهوم به کمال رسیدن و آماده شدن برای گذر از این جهان به نوعی در روایات بازتاب یافته، در واقعۀ شهادت امام حسین (ع)، با موضوع الحاق سر آن بزرگوار به بدن وی در چهلمین روز شهادت ایشان قابل انطباق است. ابوریحان بیرونی آشکارا بیان داشته است که 20 صفر، روزی است که سر آن امام به بدن ایشان ملحق، و همراه با آن به خاک سپرده شد.[۱۳] این موضوع را با توضیح بیشتری در برخی از آثار ابن طاووس می‌توان بازجست. وی به موضوعی دربارۀ سفر امام چهارم به همراه دیگر افراد اهل بیت، از شام به مدینه[۱۴] اشاره کرده که با کسب مجوزی، در میانۀ راه، مسیر خود را به سمت کربلا تغییر داده، و در روز 20 صفر که مصادف با اربعین امام حسین (ع) است، بدان وادی رسیده، و سر آن بزرگوار را به بدن ایشان ملحق کرده‌اند.[۱۵] با این همه، در بیشتر منابع، آورده شدن سر بریدۀ امام و الحاق آن به بدن وی، توسط نعمان بن بشیر و به دستور یزید بن معاویه اعلام شده است.[۱۶] موضوع الحاق سر به بدن امام در چهلمین روز شهادت آن حضرت، موضوعی است که در سده‌های بعد هم برخی از نویسندگان بیان کرده‌اند.[۱۷] اما کسانی، به ویژه میرزا حسین نوری، حضور اسیران در 20 صفر 61 بر مزار امام حسین (ع) و دیگر شهیدان کربلا، و نیز دیدار با جابر بن عبدالله را[۱۸] به سختی نقد کرده، و با بیان دلایلی احتمال وقوع این امر را ناممکن دانسته‌اند.[۱۹]

ابن طاووس در ادامۀ تبیین موضوع اربعین امام حسین (ع)، با به کارگیری برشی روایی، به بیان حضور جابر بن عبدالله انصاری بر مزار آن حضرت اشاره می‌کند. بر این اساس، آن زمان که کاروان اسیران و در رأس آنها، امام زین‌العابدین (ع) به کربلا رسیدند، با جابر رو به رو شدند که در آن روز برای زیارت قبر امام حسین (ع) بدانجا آمده بوده است؛ پس همه با هم به عزاداری و نوحه‌سرایی پرداختند[۲۰]؛ بدین ترتیب، ابن طاووس آنچه را که به زیارت قبر امام مربوط می‌شود، با روز اربعین در هم می‌تند. هر دو موضوع به کارگیری اصطلاح «زیارت اربعین»، و نیز حضور جابر، پیش از یادکرد ابن طاووس هم دارای پیشینه بوده است؛ بیرونی تصریح دارد که در زمان وی، 20 صفر را از آن‌رو که 40 کس از اهل بیت آن حضرت به زیارت قبر ایشان آمده‌اند، و نه مستقیماً به آن سبب که چهلمین روز شهادت ایشان بوده است، روز «زیارت اربعین» می‌نامند[۲۱]، و شیخ مفید بخشی از المزار خود را به فضایل زیارت اربعین اختصاص داده است.[۲۲] از سوی دیگر، حضور جابر بر مزار آن حضرت با بسیاری از اسناد و مدارک پیش از ابن طاووس، همچون عمادالدین محمد طبری[۲۳] و با قدری تفاوت در بیان، توسط ابن نما[۲۴] تأیید می‌شود. آنچه در اینجا رخ داده این است که مؤلف، چند موضوع را در کنار یکدیگر آورده است: حضور جابر برای زیارت قبر امام، تغییر مسیر اسیران به سمت کربلا و آوردن سر آن حضرت توسط اسیران بدانجا در همان روز، دیدار امام سجاد (ع) و جابر، و نیز موضوع زیارت اربعین. بدون توجه به نقدهای صورت گرفته بر این‌موضوعات و کنارهم آمدن‌ها، و یا اینکه موضوعات بیان شده توسط ابن طاووس دارای سابقه بوده، یا نه؛ واقعیت این است که این بیان و چینش، به عنوان یک نقطۀ عطف، از سویی سبب تثبیت روز 20 صفر به عنوان اربعین و چهلمین روز شهادت و روز زیارت قبر آن بزرگوار، و از سویی دیگر سبب جهت‌دهی و تدوین مفاهیمی همچون دعای زیارت اربعین گشت.[۲۵] ابن طاووس ادعیۀ زیارت اربعین را از آغاز تا انجام، به همراه زیارت دیگر شهدا، که در آخر با وداع به پایان می‌رسد، با شرح و بسط آورده است.[۲۶]

آنچه به عنوان زیارت اربعین از زمان بیرونی بیان شده، و در روایتی از امام حسن عسکری (ع) هم به آن به مثابۀ یکی از 5 ویژگی مؤمن اشاره شده است[۲۷]، در دوره‌های متأخر به عنوان یکی از روزهای خاص عزاداری امام حسین (ع)، حتى با به کارگیری اصطلاح جاافتادۀ «اربعین حسینی»[۲۸]، با برخی آداب و رسوم ازجمله قرائت دعای زیارت اربعین همراه گشته است.[۲۹] به عنوان یکی از آیین‌های مذهبی در میان شیعیان از هر بومی، باید گفت که برای چنین روزی، از یکی-دو شب قبل، روضه‌خوانی آغاز می‌شود که بیشتر با نذورات و تشکیل مجالسی برای پاسداشت آن روز ادامه می‌یابد.[۳۰] اجرای تعزیه، شبیه‌خوانی، برپایی دسته‌های عزاداری و نوحه‌خوانی و به‌ویژه انبوهی نذورات در این روز مرسوم است.[۳۱]

در این حدود زمانی، مردم برپایۀ گونه اعتقادات و میزان اهتمام خود، با حضور در بقاع متبرکه و «دخیل بستن» به بزرگان دین و ائمۀ اطهار، برای رفع نیازها و مشکلات خود دعا می‌کنند.[۳۲]

پیوند به بیرون

منابع

پی‌نوشت

  1. نک‍: ابوالسعود، 3/ 28.
  2. نک‍: قلقشندی، 2/ 454.
  3. ابن جوزی، 1/ 487.
  4. ابن بابویه، 214؛ مجلسی، 11 /44، 240.
  5. قرطبی، 16 /140؛ ابن کثیر، 4/ 143؛ ثعالبی، 4/ 139.
  6. نک‍ : مجلسی، 28/ 304؛ قس: کتاب سلیم، 870.
  7. د 150ق/767م.
  8. نک‍: 9 /24، 47.
  9. ابن قولویه، 167، 181؛ مجلسی، 14/ 182، 45/ 206-207، 210؛ برای روایتی مشابه از سُدّی و ابن سیرین، نک‍ : طبری، 25 /124؛ مفید، الارشاد، 2/ 132 .
  10. مثلاً نک‍ : ثعلبی، 340-342 .
  11. نک‍ : مریم/ 19/7 .
  12. نک‍ : ابن قولویه، 181-183؛ مفید، همانجا؛ عمادالدین طبری، محمد، 74؛ ابن کثیر، همانجا؛ مجلسی، 13/ 104-105؛ قس: دخان/44/ 29 .
  13. ص 331.
  14. قس: عمادالدین طبری، حسن، 2/ 291.
  15. ابن طاووس، اللهوف...، 86، اقبال...، 588.
  16. مثلاً نک‍ : ابن نما، 106-107؛ برای خروج اسیران از شام، نک‍ : کفعمی، 489، حاشیۀ 510.
  17. مثلاً نک‍ : حمدالله مستوفی، 265؛ خواندمیر، 1/ 60؛ کاشفی، 391.
  18. نک‍ : ادامۀ مقاله.
  19. ص 143 بب‍ ؛ قمی، 516 بب‍ ؛ برای ردی بر این نقد، نک‍ : قاضی طباطبایی، سراسر کتاب.
  20. اللهوف، 86؛ قس: عمادالدین طبری، محمد، 74-75؛ نیز نک‍ : امین، 4/ 47.
  21. همانجا.
  22. ص 53.
  23. ص 74.
  24. ص 107.
  25. مثلاً نک‍ : کفعمی، 489-490.
  26. نک‍ : مصباح...،286 بب‍‌ .
  27. همان، 286؛ نیشابوری، همانجا.
  28. مثلاً نک‍ : حسینی جلالی، 16.
  29. نک‍ : کفعمی، همانجا؛ نیز اوبن، 183.
  30. نک‍ : گزارش‌های...، 1/ 284 بب‍ ؛ بلوکباشی، 21، 27.
  31. مثلاً نک‍ : مردم‌نگاری...، 27، 59، 90؛ امینیان، 85؛ ضمیر، 197- 198؛ پورکاظم، 202.
  32. نک‍ : سپهر، 2/ 63، 72-73.