نزار قبانی
نزار قبانی به سال 1923 میلادی در دمشق به دنیا آمد و به عنوان دیپلمات از جانب کشور سوریه مشغول به کار شد و در سال 1966 برای پرداختن به شعر و ادب از کار استعفا داد و مؤسسه انتشاراتی تأسیس نمود. از آثار اوست: «قالت لی السمراء»، «انت لی»، «قصائد متوحشة».
اشعار
سمّیتک الجنوب یا لابسا عباءة الحسین و شمس کربلاء ... یا شجر الورد الّذی یحترف الفداء یا ثورة الأرض الّتی التقت بثورة السّماء یا جسدا یطلع من ترابه قمح ... و انبیاء ... اسمح لنا بأن نبوس السّیف فی یدیک اسمح لنا أن نعبد اللّه الّذی یطلّ من عینیک [۱]
من تو را جنوب مینامم. جنوبی که عبای حسین (ع) بر دوش و خورشید کربلا بر سر، انقلاب آسمان و زمین را به هم پیوند میزند و با به خون غلتیدن اجساد دلاورانش، بذر زندگی و دین را به بار مینشاند.
به ما اجازه بده که بر شمشیری که در دستانت است بوسه بزنیم. به ما اجازه بده که خدایی را که تو میپرستی عبادت کنیم.
نأتی بکوفیّاتنا البیضاء و السّوداء نرسم فوق جلدکم إشارة الفداء من رحم الأیّام نأتی کانبثاق الماء من خیمة الذّلّ الّتی یعلکها الهواء من وجع الحسین نأتی ... من أسی فاطمة الزّهراء من أحد نأتی ... و من بدر ... و من أحزان کربلاء نأتی لکی نصحح التّاریخ و الأشیاء و نطمس الحروف ... فی الشّوارع العبریّة الأسماء [۲]
ما ریگهای سیاه و سفید را میآوریم و بر روی پوست شما رسم فداکاری را حک میکنیم.
و از درون روزگار جوشش آب را بیرون میآوریم.
از نوحهی حسین، از مصیبت فاطمه، از احد، از بدر و از اندوه کربلا!
از دل تمام اینها بیرون میآئیم تا تاریخ و همه چیز را اصلاح کنیم
و حروف را از نامهای عبری خیابان بزدائیم!
(اگرچه سخن گفتن از حسین با غم و اندوه همراه است و من به این حزن افتخار میکنم امّا باید در اندوه حسین (ع) اقتدار و ایستادگی را به ترسیم کشید)
سکن الحزن کالعصافیر قلبی فالأسی خمرة و قلبی الأناء أنا جرح یمشی علی قدمیه و خیولی قد هدّها الأعیاء فجراح الحسین ... بعض جراحی و بصدری من الأسی ... کربلاء [۳]
این اندوه مانند گنجشکی است که در قلبم خانه کرده، یا شرابی که جام خویش را در قلب من ریخته است این جراحتی که همچنان پیش میرود و اسبانم را از پای درآورده است.
جراحت حسین در قلب من جراحت و زخم ایجاد کرده و در سینهام اندوه کربلا بهپاست.