مصطفی رحماندوست‌

مصطفی رحماندوست‌شاعر معاصر ایرانی است. وی هدف خود را از سرودن شعر، جذب مخاطبینش که کودکان و نوجوانان هستند می‌داند و به قالب خاصی تمایل ندارد، گرچه اشعارش بیشتر چهارپاره است ولی در غزل و مثنوی هم دستی دارد، ضمن این که در شعر نیمایی و آزاد نیز طبع آزمایی نموده است.

مصطفی رحماندوست‌
مصطفی رحماندوست.jpg
زادروز 1329ه.ش
همدان






درباره‌ی شاعر

مصطفی رحماندوست فرزند مرتضی به سال 1329 ه. ش در شهرستان همدان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند و مقطع کارشناسی را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران به پایان برد، و همین رشته را تا سطح کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد تهران ادامه داد.

رحماندوست فعالیت‌های شعری خود را از سن 12 سالگی آغاز نمود ولی از 25 سالگی تاکنون برای کودکان و نوجوانان می‌نویسد و شعر می‌سراید. مصطفی رحماندوست تاکنون مسئولیت‌های فرهنگی و مطبوعاتی متنوعی داشته است. ایشان به مدت ده سال مدیر مسئول مجله‌های رشد و مدیر کل دفتر مجامع فعالیت‌های فرهنگی و چهار دوره داور جشنواره فیلم‌های کودکان اصفهان بوده است.

وی هم اکنون سردبیر مجله‌ی سروش کودکان است. ضمن این که در کار ترجمه‌ی قران برای نوجوانان و هم چنین پروژه بزرگ ساخت بسته آموزشی برای کودکان شش ساله به سفارش وزارت آموزش و پرورش می‌باشد.

آثار شاعر

وی از جمله نویسندگان و شعرا پرکار کشور محسوب می‌گردد که تاکنون 114 عنوان کتاب از وی به چاپ رسیده است که 38 عنوان آن مجموعه شعر یا قصه‌ی منظوم می‌باشد که از بین آنها می‌توان به مجموعه‌های: «کوچه‌های آبی»، «پائیزی‌ها»، «زیباتر از بهار»، «دوستی شیرین است»، «موسیقی باد»، «آسمان هنوز آبی است»، و «باغ و باد و گل» اشاره نمود.

از کتب غیر منظوم ایشان می‌توان برای نمونه به این موارد اشاره کرد: «بیست افسانه»، «قصه‌گویی، اهمیت و راه و رسم آن»، «بچه‌ها و پیامبر» و «بازگشت».

اشعار

آب:

آب هستم، آب هستم، آب پاک‌ جاریم از آسمان، تا قلب خاک
گاه ابر و گاه باران می‌شوم‌ گاه از یک چشمه جوشان می‌شوم
گاه از یک کوه می‌آیم فرود آبشار پر غرورم، گاه رود
گاه قطره، گاه دریا می‌شوم‌ گاه در یک کاسه پیدا می‌شوم
روز و شب هر گوشه کاری می‌کنم‌ باغ‌ها را آبیاری می‌کنم
نیست چیزی برتر از من در جهان‌ زندگی از آب می‌گیرد نشان


با تمام برتری‌ها، کیستم؟ خوب هستم یا بدم، من چیستم؟
گرچه آبم، روزی امّا سوختم‌ قطره تا دریا، سراپا سوختم
تشنه‌ای آمد لبش را تر کند چاره‌ی لب تشنه‌ای دیگر کند
تشنه‌ای آمد که سیرابش کنم‌ مشک خالی داد تا آبش کنم
تشنه‌ی آن روز من، عبّاس بود پاسدار خیمه‌های یاس بود
خون عبّاس علمدار رشید قطره‌قطره در درون من چکید
داغی آن خون دلم را سوخته‌ آتشی در قلب من افروخته
چشمه‌هایم خواب، موجم خفته باد آبی آرامشم آشفته باد
آب هستم؟ وایِ من! مرداب، به‌ زندگی بخشم؟ نه! مرگ و خواب به
وای بر من، وای بر من، وایِ دل‌ مانده در مردابِ حسرت پای دل
پیچ و تاب رودم از دردِ دل است‌ برکه از اندوهِ دل پا در گل است
چشمه از غم روز و شب نالان شده‌ ابر هم از رنج من گریان شده
رود داغم ابرها را تیره کرد تیرگی را بر زلالی چیره کرد
گریه‌ی من شرشر باران شده‌ غصه‌ام در گریه‌ها پنهان شده
آب اگر شد اشک چشم، از شرم شد از خجالت شور و تلخ و گرم شد
حال، از اکبر خجالت می‌کشم‌ از علی اصغر خجالت می‌کشم
آب بودم، کربلا پشتم شکست‌ آبرویم رفت، پستم، پستِ پست
نسل من در کربلا بیچاره شد نامه‌ی اعمال خوبم پاره شد [۱]


مدینه بود و غوغا بود اسیر دیو سرما بود
محمد سر زد از مکّه‌ که او خورشید دلها بود
لالا خورشید من لالا گل امید من لالا
خدیجه همسر او بود زنی خندان و خوشخو بود
برای شادی و غم‌ها خدیجه یار خوشرو بود
لالالا شادی‌ام لالا غمم، آبادیم لالا
خدا یک دختر زیبا به آنها داد لالالا
به اسم فاطمه، زهرا امید و مادر بابا
لالالا کودکم لالا قشنگ و کوچکم لالا
علی داماد پیغمبر برای فاطمه همسر
برای دختر خورشید علی از هرکسی بهتر
چراغ خانه‌ام لالا گل دُردانه‌ام لالا
علی شیر خدا، لالا علی مشکل گشا لالا
شب تاریک نان می‌برد برای بچه‌ها لالا
لالا مشکل گشای من‌ گل باغ خدای من
حسن فرزند آنها بود حسن مانند بابا بود
شهید زهر دشمن شد حسن یک کوه تنها بود
لالا کوه بلند من‌ شراب و شعر و قند من
علی فرزند دیگر داشت‌ جوانی کوه پیکر داشت
همیشه حضرت عباس‌ به لب نام برادر داشت
لالا نازک بدن لالا عصای دست من لالا
گل پرپر حسینم کو گل سرخ و گل شب‌بو
کنار رود و لب تشنه‌ تمام غنچه‌های او
لالالا غنچه‌ام لالالا لالالا گلِ فردا
حسین و اکبرم لالا علیّ اصغرم لالا
کجایی عمه جان زینب‌ سکینه دخترم لالا
لالالالا گل لاله‌ نکن گریه، نکن ناله
شبی سرد است و مهتابی‌ چرا گریان و بی‌تابی
برایت قصّه هم گفتم‌ چرا امشب نمی‌خوابی
لالالا جان من لالا گل باران من لالا



منابع

  • دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1454-1456.

پی نوشت

  1. شب شعر عاشورا؛ ص 96- 99.