محمدرضا گلدسته
'محمد رضا گلدسته شاعر معاصرایرانی است.
محمد رضا گلدسته | |
---|---|
زادروز | 1354 ه.ش گرگان |
دربارهی شاعر
محمد رضا گلدسته به سال 1354 ه. ش در شهرستان گرگان متولد شد. تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد و سپس به شغل آزاد پرداخت. وی از سیزده سالگی شروع به سرودن نمود و از سال 1376 تاکنون به عنوان شاعر اهل بیت به سرودن اشعار میپردازد وی در قالب کلاسیک کار میکند و عموما مثنوی و غزل میسراید.
از گلدسته تاکنون دفتر شعری منتشر نشده است ولی مجموعه شعری آماده به چاپ دارند.
اشعار
دلواپسی در میقات:
هرچه در رمز و راز عاشوراست | حرف اول نماز عاشوراست | |
ای که دل تا همیشه دلبر توست | عشق بازی نماز آخر توست | |
حج همان خط سیر راه تو بود | کعبه گودال قتلگاه تو بود | |
در نمازت به خون وضو کردی | با خدا سیر گفتگو کردی | |
سجده کردی ولی به چلّه نی | رو به معراج بود پله نی | |
به ندای لبان تشنهی تو | تن صد چاک تیغ دشنهی تو | |
به فدای نماز آخر تو | سجدهی سرخ و نعش بیسر تو | |
دل گرفتار توست یا مولا | دیده بیمار توست یا مولا | |
یا حسین عزیز دلتنگم | نینوایی است لحن و آهنگم | |
پسر فاطمه دخیل توام | تشنهی جام سلسبیل توام | |
پسر فاطمه عنایت کن | مرا سوی خود هدایت کن | |
یا حسین آتشی است در قلبم | ناله دلکشی است در قلبم | |
قلمم را به دست دل دادم | که رسد تا به عرش فریادم | |
فصل در دشت خون شکفتن شد | نوبتِ از حسین گفتن شد | |
بر تن شعر تازیانه زدم | باز هم حرف عاشقانه زدم | |
ناله عشق سخت و جانسوز است | آتش عشق استخوان سوز است | |
عاشقی غربت و بلا دارد | کوفه و شام و کربلا دارد | |
هرکه عاشق شود نمیمیرد | او حیاتی دوباره میگیرد | |
«یا حسین» اسم اعظم عشق است | هرکه این گفت محرم عشق است | |
دل برای تو میتپد مولا | در هوای تو میتپد مولا | |
یا حسین از تو گفتم هوس است | در کف خون شکفتنم هوس است | |
عشق یعنی سرِ بریدهی تو | بوسه بر حنجر بریدهی تو | |
یا حسین از تو آبرو داریم | تا ابد با تو گفتگو داریم | |
عشقت آتشفشان سینهی ماست | او مدال نشان سینهی ماست | |
ما که دلواپسیم در میقات | مثل خار و خسیم در میقات | |
راه خود را ز کعبه کج کردیم | با تو از تو دوباره حج کردیم | |
وقت احرام شد کفن پوشیم | رختی از جنس خون بر تن پوشیم | |
حج اکبر طواف کرببلاست | کعبه در اعتکاف کرببلاست | |
عدهای از تو راه کج کردند | کربلا را فدای حج کردند | |
عدهای گرم کار خود بودند | غافل از تنگهی احد بودند | |
عدهای نیز تکّهتکّه شدند | بندهی نام و نان و سکّه شدند | |
غرق در آخور علوفه شدند | عدهای نیز اهل کوفه شدند | |
کوفه لبریز ناجوانمردی است | خنجر تیز ناجوانمردی است | |
جانِ زهرا به سوی کوفه مرو | با گل و غنچه و شکوفه مرو | |
کوفه ره بر تو بست یا مولا | بیعتت را شکست یا مولا | |
کربلا یعنی اشک یعنی آه | ذبح هفتاد و دو خلیل اللّه | |
قتلگه، مروه است، خیمه صفاست | عید قربان غروب عاشوراست | |
کربلا کعبه اهوراییست | مشهدِ لالههای زهراییست | |
خفته بر روی خاک پیکر تو | میدرخشد به روی نی سر تو | |
بر سر نیزه صوت قرآنت | التیامی است بر یتیمانت | |
از سرِ نیزه عشق میجوشد | کربلا تا دمشق میجوشد | |
از سرِ نیزه نور میبارد | افتخار و غرور میبارد | |
کربلا یعنی امتحان دادن | بر لب آب، تشنه جان دادن | |
رنگ الماس دارد آب فرات | بوی عباس دارد آب فرات | |
غنچههای شکفته پژمردند | تشنه بودند و سر فرو بردند | |
بس که فریاد العطش کردند | رهسپار شهادتش کردند | |
میرود مشک آب بر پشتش | مرگ بازیچهای است بر مشتش | |
آب در حسرت زبانش بود | در کف بوسه بر لبانش بود | |
شاخهی یاس بر زمین افتاد | مشک عباس بر زمین افتاد | |
یا ابو الفضل چشم مستت کو | در قنوتی ولی دو دستت کو | |
رفتی و قصهی وفایت ماند | بر تن آب ردِّ پایت ماند | |
رفتی و کوفه در ندامت ماند | آب شرمنده تا قیامت ماند |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1688-1689.