عباس محمدی کلهر
عباس محمدی کلهر، در اردیبهشت ماه 1356 شمسی در شهر میانه متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
زندگینامه
وی کارشناس زبان و ادبیات فارسی و دانشجوی کارشناسی ارشد همان رشته است. ایشان در چند فرهنگسرا مشاور فرهنگی بوده و هماکنون مشاور فرهنگی در منطقه 12 شهرداری است. او داور و دبیر چندین جشنواره مانند شعر عاشورا، سراسری نهجالبلاغه دانشگاهیان، سراسری شعر بسیج، وزارت آموزش و پرورش و... را در کارنامه فرهنگی خود دارد و هماکنون دبیر جشنواره اینترنتی جانباز شهید است.
آثار عباس محمدی کلهر
آثار تدوینی و گردآوری شده عباس محمدی کلهر عبارتند از: «از دوستت دارم»، «دفتر دوم» مجموعه شعر دانشجویی، «ماه در محاق» گزیده شعر داستان و فیلمنامه با موضوع امام علی (ع)، «دریا در برداشت چهارم» گزیده شعر و داستان با موضوع امام سجاد (ع)، «زلال نور» در دو جلد و جزوه دو جلدی شناختنامه شاعران و نویسندگان و سرایش 30 تصنیف و ترانه از جمله «بهار جانها» و «شعلهور» که توسط خوانندگان مطرح چون مختاباد خوانده شده است. ایشان هماکنون در نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها مشغول به کار است. [۱]
اشعار
تا ابد......
از ازل مرثیهخوان غم تو خورشید است | سرخی خون گلویت به شفق پاشیده است | |
بعد از آن ظهر کی از شرم و عطش پاک شود | سرنوشت تر هر چشمه که در تردید است | |
حج خونین تو هفتاد و دو قربانی داشت | سر شش ماهه گل سر سبد آن عید است | |
این چه باغیست که گلهاش به نی میروید | نغمه بلبلش آیات گل توحید است | |
سروها تا ابد ای سبز سپاهت هستند | که علمدار تو تا صبح قیامت بید است | |
نقطهچین سفر فوج پرستو در باد | یادگار گذر قافله تبعید است |
سرخ بارید بر احساس کبودم گل پرپر خنجر | تا که در خواب پریشان تو روئید برادر خنجر | |
کوفه کوفه دغل هرزه به تزویر به نامت خواندند | دشنه دشنه نفس شوم و هوسْ زمزمه خنجر خنجر | |
تا که بیشرم به جوش آمد و در هلهله عریان رقصید | باز در پیک سگان ریخت می از خون کبوتر خنجر | |
ظهر در معرکه پیراهن تبدار تو خون میخندید | که سرت چلچله پاشید به یک دشت سراسر خنجر | |
شرح داغ تو ضریب عطش و علقمه در مشک تهیست | ضرب در دست علمدارت و در چند برابر خنجر | |
سرخ بارید و دلم در تب توفان جراحت پژمرد | تا که در خواب پریشان تو گل کرد برادر خنجر |
باز برمیگشتی از دریا بهاران در نفس | از مسیر باغهای سبز باران در نفس | |
موج میزد در نگاه پرشکوهت آسمان | با غرور روشنی از جنس توفان در نفس | |
شمس من از هفت دریای عطش دم میزدی | شعله شعله شوق مولانای عرفان در نفس | |
ناگهان «امن یجیب» زخمی نایت شکفت | با سرود تازهای از شور قرآن در نفس | |
کربلا در آتش سوزان آهت جان گرفت | نینوا در نینوا داغ شهیدان در نفس | |
باز در بازار رنگ و ننگ و گندم صف شدند | کوفه کوفه دشنههای وحشی نان در نفس | |
آه.... برگشتی ولی این بار با دردی زلال | شعلهای از داغهای «آل باران» در نفس [۲] |
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1096-1097.