زحر بن‌ قیس جعفی

زَحْر بن‌ قَیس جُعفی، از سرداران عبیدالله‌ بن‌ زیاد و از مردان متلون روزگار بود.


مشخصات فردی
نام کامل زَحْر بن‌ قَیس جُعفی
نقش در واقعه کربلا


عبیدالله‌بن زیاد پس از شکست نهضت مسلم‌بن عقیل،‌ زَحربن‌ قَیس جُعفی را مأمور حفاظت از کوچه‌های‌ شهر قرار داد.[۱]


پس از شهادت امام حسین(ع)، بنا به نقلی عبیدالله‌بن‌ زیاد، سر امام‌ حسین(ع) و سایر شهیدان‌ را در اختیار زَحربن‌ قَیس جُعفی قرار داد تا به‌ دمشق برساند. زنان و کودکان‌ را هم‌ همراهشان‌ روانه‌ ساخت‌. ابوبردةبن عوف و طارق‌بن ابی‌ضبیان از قبیله ازد را نیز همراه آنان روانه ساخت.[۲]


بنا به نقل طبری چون وارد دربار یزید شد، گفت: برای تو مژده ظفر و یاری آورده‌ام. همانا حسین‌بن علی با هیجده کس از خاندان و شصت کس از شیعیانش سوی ما آمد که به مقابله آنان رفتیم و خواستیم که تسلیم شوند و به حکم امیر عبیدالله‌بن‌ زیاد گردن نهند یا برای جنگ آماده باشند. جنگ را بر تسلیم برگزیدند. با طلوع آفتاب بر آنان تاختیم و از همه سوی در میانشان گرفتیم و چون شمشیرهایمان آنان را فرو گرفت به این سو و آن سو گریختند و پناهگاهی نیافتند. گویی کبوترانی بودند که از شاهین بگریزند و به اندازه کشتن یک پرواری یا خواب نیم‌روزی وقت گرفت که همه را از پای درآوریم. هم اکنون بدن‌های ایشان برهنه و جامه‌هاشان خونین و چهره‌هاشان خاک‌آلوده است که خورشید بر آنان می‌تابد و باد بر آنها می‌وزد. کرکس‌ها و پرندگان لاشخور به دیدارشان می‌آیند.[۳]


یزید در ظاهر گفت بدون قتل حسین نیز از شما راضی بودم. خداوند ابن‌مرجانه را لعنت کند. یزید حتی به زحر جایزه‌ای نداد.[۴]

بنا به نقل دینوری در هنگام قیام مختار به او پیوست و مختار او را بر جوخی گماشت،[۵] اما آنچه مسلم است او بر علیه مختار بود و در جنگ با ابراهیم‌بن مالک اشتر شکست سختی خورد و سپاهیانش منهزم شدند.[۶] در هنگام قیام مصعب‌بن زبیر علیه مختار ثقفی، او از هواداران و فرماندهان تحت امر مصعب بود و در آخرین نبردِ مصعب علیه مختار، مأموریت یافت که عناصر مخالف مختار را در شهر کوفه شناسایی و آنان را به لشکر مصعب ملحق نماید.[۷] مصعب او را با هزار سپاهی به کمک ابن‌معمر فرستاد تا بتوانند مختار را شکست دهند. در این جنگ او بر جبانة کنده رهبری داشت.[۸]


پس از قتل مختار، او جزو فرماندهان مصعب بود و او را بر علیه عبدالملک یاری می‌داد.[۹] همچنین در زمان مصعب او سالار قبایل مذحج و اسد بود که با خوارج جنگید. [۱۰]


پس از قتل مصعب به عبدالملک پیوست و در شمار یاران حجاج‌بن یوسف ثقفی قرار گرفت.[۱۱] حجاج سپاه برگزیده خود را که هیجده هزار نفر بودند، به فرماندهی زحر برای مقابله با شبیب روانه کرد. در ” سیلحین“ جنگ درگرفت و زحر به خاک افتاد و سپاهش شکست خورد. اما توانست از میان کشتگان برخیزد و خود را به کوفه نزد حجاج برساند. حجاج او را مردی بهشتی می‌دانست.[۱۲] درباره زمان مرگ او اطلاع درستی در دست نیست.

منبع

مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 284-286.

پی نوشت

  1. - همان، ص387.
  2. - انساب الاشراف، ج3، ص415؛ تاریخ طبری، ج5، ص390؛ ارشاد، ج2، ص475.
  3. - ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص485؛ انساب الاشراف، ج3، ص415؛ تاریخ طبری، ج5، ص459؛ ارشاد، ج2، ص475؛ الفتوح، ج5، ص127؛الکامل فی التاریخ، ج4، ص83. البدایه و النهایه، ج8، ص191؛ قس دینوری، الاخبار الطوال، ص261 این سخنان را به شمر نسبت داده است.
  4. - تاریخ طبری، الاخبار الطوال، همانجا.
  5. - الاخبار الطوال، ص2 جوخی نام رودخانه و منطقه آبادی در ناحیه شرقی بغداد است. ر.ک : معجم البلدان، ذیل واژه.
  6. - تاریخ طبری، ج6، ص21.
  7. - انساب الاشراف، ج3، ص387.
  8. - انساب الاشراف، ج6، ص389؛ تاریخ طبری، ج6، ص153؛ الفتوح، ج6، ص327؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص307
  9. - تاریخ طبری، ج6، ص106؛ المنتظم، ج6، ص110.
  10. - تاریخ طبری، ج6، ص197.
  11. - انساب الاشراف، ج6، ص85؛ تاریخ طبری، ج6، ص243
  12. - انساب الاشراف، ج6، ص30؛ تاریخ طبری، ج6، ص243؛ الکامل فی التاریخ، ج6، ص183.