سید علی میرباذل‌

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سید علی میرباذل‌ (١٣٣٥ ه. ش) از شاعران مذهبی معاصر ایرانی است که بیشتر اشعارش در قالب غزل است.

سید علی میرباذل‌
سیدعلی میرباذل.jpg
زادروز ١٣٣٥ ه.ش
رشت
لقب منصور
کتاب‌ها «بارانی»، «دلم برای همه سازها شور میزند»، «خانه‌ای با خشتهای باران»، «تنها شاعران از پس کلمه بر می‌آیند» و «لیلای بی مجنون»

زندگینامه

سید علی میرباذل متخلّص به «منصور» در سال ١٣٣٥ ه. ش در رشت متولد شد. او از دانشگاه تهران در رشته‌ی پیراپزشکی فارغ‌التحصیل شده‌است. میرباذل علاوه بر شاعری در کار تحقیق هم دست دارد. تا به حال چند مقاله از او درباره‌ی ادبیات ایران و جهان در جراید به چاپ رسیده‌است.

وی اولین مجموعه‌ی شعرش را با نام «بارانی» منتشر کرده است.[۱]

«دلم برای همه سازها شور میزند»، «خانه‌ای با خشتهای باران»، «تنها شاعران از پس کلمه بر می‌آیند» و «لیلای بی مجنون» از دیگر آثار ایشان می‌باشد.

اشعار

ده بند عاشورایی

۱


عاشورا غنیمت نیست، قیمت است‌

قیمت آب و آبرو

در پیشانی پرنده و سنگباران سایه‌ها


۲


عاشورا ابتدای عشق است‌

در پایانه‌ی تشنگی

با بادبانی برافراشته از خون


۳


عاشورا، بی‌نوایی نیست‌

جهانی نی است و نوا

جهانی پر از پرنده و میله‌های سوخته


۴


عاشورا برگ نیست‌

جنگلی است بر پلک‌های بهار

با سپیداری سرخ، ایستاده بر نعش پاییزان


۵


عاشورا غریب نیست‌

در سایه‌ی شعله‌ها، شمشیر افتاده‌ای است

ایستاده در انتهای زمان، با لبخندی آشنا


۶


عاشورا، میدان و مرگ نیست‌

مرد است، و مرد میدان است

میان سرنوشت بی‌سر گذشت، در بیقراری زنجیر و دل


۷


عاشورا تماشا نیست‌

طاقت است

و قیامت غیرت بر قامت زمین


۸


عاشورا، چشم نیست‌

اشک است، در رقص آبی آزادگان

بی‌حضور باران سرخ تشنگان


۹


عاشورا، شور گل است‌

شکفته روی شمشیر و شانه‌اش


۱۰


عاشورا نام نیست، نشان است‌

عاشورا، شناسنامه‌ی من است

با نام تو که در خروش خون تو شمشیر می‌شود

قربان نامِ تو


میدان دل

سراپا تشنگی، امّا دلش دریاتر از دریا و رقصی در میان خون خود زیباتر از زیبا
چه شوری داشت آن شیدایی‌ات بالا بلند من‌ که در میدان دل، سر برده‌ای بالاتر از بالا
هزاران ارغوان در شعله‌های زخم تو پنهان بود میان آن همه سوز عطش، پیداتر از پیدا
نمی‌دانم چرا آبی‌ترین رود جهان حتّی‌ نزد آبی به کام تشنه‌ی سقّاتر از سقّا
به روز واقعه، آوازی از جنس دگر خواندی‌ و می‌دیدی صدایت می‌وزد فرداتر از فردا
گلویت را ملائک بوسه می‌دادند و می‌دیدند خدا هم بوسه می‌زد بر لبت، تنهاتر از تنها
به پای نینوا، ما بی‌نوایان محشری داریم‌ که این محشر به بوی تو شود کبراتر از کبرا
تو ای آزاده، ای خون خدا، عاشق‌ترین عاشق‌ دل ما از قیام تو شده شیداتر از شیدا

منابع

پی نوشت

  1. غزل‌های شاعران امروز از صدر مشروطه تاکنون، ص ۸۶۵.