رشید الدین و طواط
رشید الدین وطواط از شاعران قرن ششم است.
رشید الدین وطواط | |
---|---|
زادروز | 480 ه.ق بلخ |
مرگ | 573 ه.ق |
کتابها | «حدائق السحر فی دقائق الشعر»،«مطلوب کل طالب الامیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع)» |
زندگینامه
از شاعران و نویسندگان مشهور قرن ششم ه.ق است که در حدود سال 480 ه.ق در بلخ متولّد شد و جوانی را در فراگیری ادبیات در آن شهر گذراند و سپس به خدمت علاء الدّین اتسز خوارزمشاه درآمد و سی سال در دربار او صاحب دیوان انشا بود.
رشید در نظم و نثر فارسی و عربی مهارت کامل داشت. صنایع لفظی را در شعر بسیار مراعات کرده و قصاید وی همه مصنوع و مسجّع مرصّع است.
رشید الدّین علاوه بر قصاید و غزلیات، نامههایی به نام منشآت دارد.
وی پس از 93 سال زندگی در سال 573 ه.ق درگذشت. [۱]
آثار
دیوان اشعاری به زبان فارسی و عربی دارد. از کتب مشهورش «حدائق السحر فی دقائق الشعر» در علم معانی و بیان است که بیشتر مطالب آن را از کتاب «ترجمان البلاغه» محمّد بن عمر رادویانی گرفته است. کتاب دیگرش «مطلوب کل طالب الامیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع)» میباشد. که ترجمهی صد سخن کوتاه از امام علی (ع) است که معروف به صد کلمه یا مطلوب کل است.
اشعار
شعر1
فرزند حیدر است و خداوند مفخر است | چون او کِراست مُنتسب امروز و مُکتسب |
شعر2
تو به حرب اندر خرامیدی به کردار علی | در کف میمون تو تیغی بسان ذو الفقار |
شعر3
فرزند حیدری تو و در نوک کِلک تو | یزدان نهاده معجزهی صد چو ذو الفقار [۲] |
شعر4
با حملهی تو قلعه اموی را چه قدر | خیبر چه پای دارد با مرد ذو الفقار [۳] |
شعر5
خاندان طاهر پیغمبر اندر محنتاند | غم خورد زین حال هر کش اعتقاد طاهر است | |
آن که دین را کرد نصرت ذو الفقار جدّ او | در مضیقی اوفتاده، بیمعین و ناصر است | |
تا شنیدم کز فلک آل پیمبر شاکیاند | ناکسم گر جان من از زندگانی شاکر است | |
نی به سوی هیچ عشرت سینهی من مایل است | نی به روی هیچ راحت دیدهی من ناظر است | |
من کیم خود؟ کز برای این سبب در خلد عدن | خسته روح کاظم است و رنجه جان باقر است |
شعر6
ای صدرِ آل حیدر اگر غایبم ز تو | اندر دلم محبت صدر تو حاضر است |
شعر7
آنچ آمدست بر تنم از چرخ نامدست | از دودهی معاویه بر آل بوتراب |
شعر8
چون تو بودی به دانش و مردی | در زمانه چو حیدر کرار | |
رفت فرزند تو به عاشورا | چون حسین علی به دار قرار |
شعر9
هست ارواح انبیا در خلد | بر ارواح انبیا رفتی | |
مصطفی جد تست پس تو مگر | گه به نزدیک مصطفی رفتی | |
فرع زهرا و مرتضی بودی | بر زهرا و مرتضی رفتی |
شعر10
در خون من مشو، که به خون شستهام دو رخ | بیتو، به حق خون شهیدان کربلا [۴] |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 750-751.