علی اکبر (ع)
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام ملقب به علیاکبر است. پدرش حسین بن علی (ع) و مادرش لیلا دختر ابومُرّه نوه مسعود بن عامر ثقفی است. مادر لیلا میمونه دختر ابوسفیان و از بنی امیه است. [۱] لیلا از زنان شریف و بزرگوار عصر خویش بود. در باره تاریخ تولد و سن علیاکبر (ع) اختلاف وجود دارد اما به مدد قرائن میتوان به طور تقریبی حدس زد که ایشان در چه سالی به دنیا آمده و به هنگام شهادت در روز عاشورا چند سال داشته است. منابع متفق القول نقل کرده اند که امام سجاد (ع) درسال 38 هجری به دنیا آمده و در عاشورای سال 61 هجری 23 سال داشته اند. [۲] از طرف دیگر اکثر منابع آوردهاند علیبن حسین (ع) که مادرش لیلا نام داشت و توسط مُرَّة بن منقذ عبدی در کربلا به شهادت رسید، علیاکبر بوده است. [۳]
صحت این ادعا را از بیان امام سجاد (ع) در مجلس عبیدالله بن زیاد میتوان دریافت. عبیدالله از امام سجاد پرسید: نامت چیست؟ فرمود: علی بن حسین. گفت، مگر خدای علی بن حسین را نکشت؟ فرمود: من برادر بزرگتر از خود داشتم و شما او را کشتید. [۴]
با توجه به شواهد فوق، چنین استنباط میشود که علی بن حسینِ شهید در کربلا از امام سجاد (ع) بزرگتر بوده و بیش از 23 سال داشته است. بنابراین قبل از سال 38 هجری بهدنیا آمده است. لذا پذیرفتن این احتمال که وی در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده باشد، [۵] تقویت میشود و قول کسانی که او را در کربلا 28 ساله میدانند [۶] از صحت بیشتری برخوردار است. بسیاری از نویسندگان معاصر نیز بر این نکته تصریح کردهاند از جمله مقرّم ضمن بررسی نظرات گوناگون درخصوص لقب علیاکبر به این نتیجه رسید که علی بن حسین شهید، همان علیاکبر بوده و 27 سال سن داشته است. [۷]
یکی دیگر از مسائلی که در راستای زندگی علیاکبر مطرح میگردد مسأله ازدواج ایشان است. اگر وی در کربلا 27 یا 28 سال سن داشته باشد، پس همسر و فرزندانی نیز داشته است. در زیارت حضرت علیاکبر که توسط ابوحمزه ثمالی از حضرت صادق (ع) نقل شده، به اهل بیت و فرزندان علیاکبر و کنیهاش” ابوالحسن“ [۸] اشاره گردیده است. [۹] در برخی منابع نیز به این کنیه اشاره شده است. [۱۰] بنا بر نقل حدیثی از امام رضا (ع)، علیاکبر پس از شهادت امام حسن (ع) با ام ولد [۱۱] او ازدواج کرد. [۱۲] بنا به گزارش دیگر او با دختری از نوادگان امولد ازدواج کرده است. [۱۳] لازم به ذکر است که شیخ عباس قمی با استناد به موارد فوق معتقد است که علیاکبر ازدواج نموده و دارای فرزند شده است. [۱۴] مقرم نیز براساس کنیه اباالحسن احتمال داده که علیاکبر فرزندی به نام حسن داشته [۱۵] و تشکیل خانواده داده است. ولی احتمال میرود فرزند یا فرزندان او به ثمر نرسیده و نسلی از او باقی نمانده باشد. [۱۶] این احتمال را گفتار مورخان و دانشمندان علم رجال تأیید میکنند.
به نقل از ابن سعد و یعقوبی یکی از فرزندان امام حسین (ع) که در کربلا شهید شد، علیاکبر بود و نسلی از او باقی نمانده است. ابن شهرآشوب نیز بر این عقیده است. [۱۷]
از شرح حال علیاکبر (ع) قبل از واقعه عاشورا اطلاع چندانی در دست نیست. ابوالفرج اصفهانی در قالب سند روایت مطالبی را در مورد ایشان بیان کرده است.
روایت اول: برخی از خصوصیات علیاکبر از زبان معاویه چنین بیان شده است: شایستهترین افراد برای امر خلافت، علیاکبر فرزند حسین است که جدش رسول خدا بوده و شجاعت بنیهاشم، سخاوت بنیامیه و زیبایی قبیله ثقیف را درخود جمع نموده است. [۱۸] اگرچه معاویه اغراض سیاسی را دنبال میکرد و رهبری مسلمانان را در شجاعت، سخاوت و زیبایی منحصر مینمود، اما ناخواسته علیاکبر را به شایستگی وشجاعت ستوده است.
روایت دوم: علی شهید از جدش علی بن ابیطالب (ع) و عایشه احادیثی نقل کرده است. [۱۹] بعضی از نویسندگان از آن به عنوان یکی از شیوههای جهاد فرهنگی ایشان در دوره حاکمیت امویان تعبیر کردهاند. [۲۰]
روایت سوم: علی بن حسین (ع) شخص لایق، مهماندوست، فقیر و غریبنواز و عزیز و گرامی بود که شاعران عرب به مدح او پرداختهاند. در توصیف این وجه از شخصیت ممتاز ایشان به عنوان یکی از جوانمردان و سخاوتمندان اشعار زیبایی در مقاتل الطالبیین درج شده است. [۲۱]
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش علیاکبر (ع) بسیار درخشان است:
1- در شبی که والی مدینه، امام حسین (ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنیهاشم پدرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابیسفیان همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان پدر پرداخت. [۲۲]
2- آنگاه که امام حسین (ع) از بیعت با یزید امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، علیاکبر بر همراهی با پدر و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمانهای والای پدرش را پذیرفت. [۲۳]
3- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه. [۲۴]
4- هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه به امام رسید، علیاکبر سخن از بازگشت گفت و این که مردم کوفه اهل غدر و خیانت و بیوفایی هستند. [۲۵]
5- در منزل قصر بنیمقاتل همراهی با پدر را به منزله حمایت از حق تلقی میکرد و در راه حق از مرگ باکی نداشت. عقبة بنسمعان گوید: ما شبانه از قصر بنی مقاتل در رکاب امام به راه افتادیم. مدتی نگذشته بود که دیدیم خواب، ایشان را ربوده است. چند لحظه طول نکشید که بیدار شد و دو یا سه بار فرمودند: ”اِنّا للهِِ وِ اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ وَ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ العْالَمینَ “. در این هنگام علیاکبر فرزند رشید امام که همه جا همرکاب و همنفس پدر است، سبب بیان این جمله را جویا شد و عرض کرد پدر جان! هر چه شر و بدی است از شما دور باد، در خواب چه دیدید که استرجاع گفتید و خداوند را ستودید؟ امام فرمود: ای فرزندم! درخواب سوارهای را دیدم که میگفت: این گروه به پیش میروند و مرگ نیز به سوی ایشان شتابان است، تا به بهشت وارد شوند. دانستم که مقصودشان ما هستیم. علیاکبر عرض کرد: امیدوارم هیچگاه امر ناگواری برایتان پیش نیاید و همواره از گزند روزگار در امان باشید. اما پدرجان ” اَوَلَسنا عَلَیالْحَقّ “مگر ما برحق نیستیم؟ امام فرمود: آری فرزندم، قسم به خدایی که همه بندگان به سوی او میروند، ما برحق هستیم. علیاکبر عرض کرد: ”اِذا لا نُبالی بِالْمَوْتِ اَنْ نَموُتَ مُحِقّین“ دیگر از مرگ چه واهمهای داریم و چه باک از مرگ در بستر حقیقت. مرگ چهاعتباری دارد وقتی که ما بر حق هستیم؟ امام حسین (ع) از این سخن شایسته و کلام عارفانه و عاشقانه فرزند عزیزش بسیار خرسند شد. با نگاه مهربانش که از آن عشق و تحسین و رضایت میبارید رو به فرزندش فرمود: ”خداوند تو را پاداش نیکو عنایت کند. نیکوترین پاداشی که پدری میتواند به فرزندش بدهد. “ [۲۶]
علیاکبر برای تحلیل مقوله مرگ یک مبنا و محک دارد: حق.
6- هنگامی که امام (ع) شبانه با عمر بن سعد دیدار داشت، پسرش علیاکبر نیز همراهش بود. [۲۷]
7- در شب عاشورا همصدا با دیگر بنیهاشم واصحاب امام، آمادگی خود را در دفاع از پدر اعلام کرد. [۲۸]
8- در روز عاشورا با عمل شجاعانه خویش این آمادگی را اثبات نمود و نخستین شهید بنیهاشم بود که به میدان شتافت. [۲۹] سید بن طاووس [۳۰] مینویسد: ” فَاسْتَأَذَنَ اَباهُ فِیالْقِتالِ فَأَذِنَ لَهُ “تا اجازه خواست امام بیدرنگ اذنش داد و گفت برو، اما با چشمانی به حالت نیمخفته و مأیوسانه به او نظر افکند. چند قدمی پشت سر او رفت و رو به آسمان کرد و عرض کرد: ”اَلّلهُّمَ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً ِلرَسوُلِکَ مُحَمَّدٍ . . . “ [۳۱] خداوندا! شاهد باش که جوانی به جانب ایشان رهسپار است که در صورت و سیرت و گفتار شبیهترین مردم به پیامبر توست و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت بودیم بهچهره او مینگریستیم. امام حسین (ع) آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: ” اِنَّ اللهَ اصْطَفی' آدَمَ وَ نوُحاً وَ آلَ اِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ “ [۳۲] به حقیقت خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید. فرزندانی هستند برخی از نسل برخی دیگر و خداوند بر همه شنوا و داناست.
علیاکبر پیدرپی بر دشمن حمله میبرد و در حالی که رجز میخواند، به نبرد پرداخت. بر اساس روایت ابومخنف و طبری، علیاکبر مبارزی شجاع است که بیباکانه در میدان نبرد، ضمن رجزخوانی، شعار ذلتستیزی را سر داده و خویشاوندی با پیامبر (ص) را برتر از همه پیوندها دانسته است. او هم چنین موضع خود را با شعار و رجز بیان میکند و آرزوی آنان که سعی در تسلیم نمودن امام حسین (ع) را دارند، به یأس و ناامیدی مبدل میسازد.
اَنَا عَلِیُّ بْنُ الحُسَینِ بْنِ عَلِیٍّ | ||
تَاللهِ لا' یحکمُ فینا ابنُ الدَعِیّ | ||
نَحْنُ وَ رَبِّ البَیتِ اَولی' بِالنَّبِیِّ | ||
اَضْرِبُ بِالسَّیفِ اُحامی عَنْ أبی | ||
ضَـرْبَ غُلامٍ هاشِـمیٍ عَـلَوِیٍّ [۳۳] |
من علی، پسرحسین پسرعلی هستم. به خانه خدا سوگند ما به پیامبر نزدیکتر هستیم.
به خدا سوگند فرزند بیریشه نمیتواند بر ما حکومت کند. با ضربه شمشیر از پدرم حمایت میکنم.
ضربه جوانی از خاندان هاشم و علی.
گروهی بر او حمله کردند و از هر سو ضربات شمشیر بر علیاکبر فرود آمد. او نیز به جنگ پرداخت و زدوخورد سخت و خونینی انجام داد. تشنگی مفرط او را آزار میداد. یک بار نزد پدر برگشت و گفت: ”یا اَبَة الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ فَذاَجْهَوَنی فَهَلْ اِلی شَرْبَةٍ مِنَ الْماء سَبیلٌ؟“ [۳۴] پدر جان! تشنگی مرا کشت وسنگینی سلاح توانم را برد. آیا میتوان آبی را بهدست آورد؟
این سخن، جانِ اباعبدالله را آتش زد و فرمود: فرزندم! زمانی کوتاه نیز بجنگ. چه زود است که جدّ خود محمد (ص) را دیدار کنی تا با قدحی لبریز از نوشیدنی که پس از آن هرگز تشنگی نیابی، تو را سیراب کند. علیاکبر به سوی میدان برگشت و دست از جان شسته آماده شهادت شد. حمله بسیار شدیدی را آغاز نمود و پس از به خاک افکندن چند تن، غافلگیرانه هدف نیزه مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عَبْدی از قبیله عبدالقیس قرار گرفت و به زمین افتاد [۳۵] و فریاد زد: پدرجان! بر تو باد سلام، اینک این جدّم رسول خداست که به تو سلام میرساند و میفرماید: زود به سوی ما بشتاب. سپس آهی کشید و جان داد. دشمن اطراف او را محاصره کرده و با شمشیرهای خود بر پیکر بیجان او ضربه وارد میکردند. قساوت و بیرحمی دشمن نسبت به او چنان است که پس از افتادن از اسب، بدنش را قطعه قطعه کردند. [۳۶]
امام حسین (ع) بر بالین کشته فرزندش نشست و صورت بر صورت او نهاد و در حالی که میگریست، فرمود: : ”قَتَلَ اللهُ قَوماً قَتَلُوکَ یا بُنَی ما اَجرَ أهُم عَلَی الرَّحمنِ وَ عَلَی اِنتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسُولِ عَلَیالدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا“ [۳۷] فرزندم! خدا بکشد قومی که تو را کشتند. اینان چه بسیار بر خدا و هتک حریم رسول خدا گستاخ گشتهاند، پس از تو، خاک بر سر دنیا.
سپس گفت: خدایا! برکات زمین را از اینان باز دار و ایشان را سخت پراکنده ساز و به راههایگوناگون بیفکن و والیان را هرگز از آنان راضی مدار. آنان ما را خواندند تا یاریمان کنند. چون پاسخ دادیم ستمکردند و ما را کشتند. امام او را به سینه چسباند تا جان داد. آنگاه خطاب به عمر بن سعد فرمود: ” یابنَ سَعْد! قَطَعَ اللّهُ رَحِمَکَ کما قَطَعْتَ رَحِمی“ [۳۸] ای پسر سعد! خداوند نسل تو را قطع کند چنان که نسل مرا از این فرزندم قطع کردی.
حمید بن مسلم نقل میکند: زنی را دیدم که از خیمه بیرون آمد و در حالی که میدوید، با صدای اندوهناکی میگفت: پسر برادرم! عزیزم! تا بر کشته برادرزادهاش رسید و خود را بر روی بدن پارهپاره علیاکبر افکند. امام حسین (ع)، دست خواهرش زینب را گرفت و او را به خیمه باز گرداند و به عدهای از جوانان بنیهاشم فرمود: بروید وبرادرتان را به خیمه شهدا بیاورید! [۳۹]
شهادت مظلومانه علیاکبر باعث گریستن امام حسین (ع) بر جنازهاش و بیتابی حضرت زینب شد. [۴۰]
درباره ویژگیهای علیاکبر (ع) نوشتهاند: او در صورت و سیرت و بیان به رسول اکرم (ص) شباهت داشت و در وقار، متانت و گشادهرویی به کمالاتی دست یافت. احترامی که برای پدر قائل بود، از روابط پدر و فرزندی فراتر میرفت، زیرا در تمامی مراحل زندگی مطیع امر آن امام بود. جامعترین و بهترین سخن در خصوص معرفی فضایل او همان بیانات امام حسین (ع) است که وقتی جوانش عازم میدان نبرد بود، به زبان جاری ساخت و او را در خُلق، خَلق و منطق و بیان به جدش رسول اکرم (ص) تشبیه نمود و اندوه خود را به خاطر مفارقت او اعلام کرد و بر قاتلانش نفرین فرستاد. ارزش معنوی این جوان تا به آن اندازه است که پدر بزرگوارش با آن مقام عصمت و امامت، زندگی پس از او را فنا و مرگ و زیستن با او را حیات واقعی میداند.
در زیارت رجبیه از او نام برده شده و در زیارت ناحیه مقدسه به وی به عنوان اول شهید از خاندان رسالت سلام داده و همچنین قاتل او را نفرین و از او بیزاری میجوید:” السَّلامُ عَلَیکَ یا اَوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ مِن سُلالَةِ اِبراهیمَ الخَلیلِ صَلَّی اَللهُ عَلَیکَ وَ عَلَی اَبیکَ اِذ قالَ فیکَ قَتَلَ اللهُ قَوماً قَتَلُوکَ یا بُنَی ما اَجرَ أهُم عَلَی الرَّحمنِ وَ عَلَی اِنتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسُولِ عَلَی الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا کَاَنّی بِکَ بَینَ یدَیکَ ماثِلاً وَ لِلکافِرینَ قائِلاً:
اَنَا عَلِیُّ بْنُ الحُسَینِ بْنِ عَلِیٍّ | ||
أطعَنُکُم بِالرُّمحِ حَتّی ینثَنی | ||
ضَربَ غُلامٍ هاشِمی عَرَبی | ||
نَحْنُ وَ بَیت اللهِِ اَولی' بِالنَّبِیِّ | ||
اَضْرِبُکُم بِالسَّیفِ أحمی عَنْ أبی | ||
وَاللهِ لا' یحکمُ فینا ابنُ الدَعِیّ |
حَتّی قَضَیتَ نَحبَکَ وَ لَقِیتَ رَبَّکَ اَشهَدُ اَنَّکَ اَولی بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ اَنَّکَ ابنُ رَسُولِهِ وَ ابنُ حُجَّتُهُ وَ اَمینُهُ حَکَمَ اللهُ عَلَی قاتِلِکَ مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبْدِی لَعَنهُ اللَّهُ وَ اَخزاهُ وَ مَن شَرِکَهُ فی قَتلِکَ وَ کانُوا عَلَیکَ ظَهیراً اَصلاهُمُ اللهُ جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیراً وَ جَعَلنَا اللهُ مِن مُلاقِیکَ وَ مُرافِقیک وَ مُرافِقی جَدِّکَ وَ اَبیکَ وَ عَمِّکَ وَ اَخِیکَ وَ اَمِّکَ المَظلُومَةِ وَ اَبرَأُ اِلَی اللهِ مِن قاتِلیکَ وَ اَسئَلُ اللهَ مُرافَقَتَکَ فی دارِ الخُلُودِ وَ اَبرَأُ اِلَی اللهِ مِن اَعدائِکَ اَولِی الجُحُودِ السَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ “
سلام بر تو ای اولین کشته شده از نسل بهترین سلسله، از خاندان ابراهیم خلیل. درود خدا بر تو و بر پدرت باد که درباره تو گفت: فرزندم! خدا بکشد قومی که تو را کشتند. اینان چه بسیار بر خدا و هتک حریم رسول خدا گستاخ گشتهاند، پس از تو، خاک بر سر دنیا. علی بن حسین خطاب به کافران رجز میخواند و میگفت: ”من علی، پسرحسین پسرعلی هستم. به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر هستیم. با نیزه زخمیتان میکنم تا آنجا که نیزه به خود بپیچد. با ضربه شمشیر به شما میزنم و به این وسیله از پدرم حمایت میکنم. ضربه جوانی از خاندان هاشم و علی که بر شما فرود میآید. به خدا سوگند فرزند بیریشه نمیتواند بر ما حکومت کند“. تو بدانچه دوست داشتی رسیدی و پروردگارت را ملاقات کردی. من شهادت میدهم که تو به خدا و رسولش سزاوارتری. تو فرزند رسول خدایی و فرزند حجت او و امین اویی. خدا قاتل تو مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عَبْدی و کسانی را که همراه او در قتل تو شرکت کردند و بر تو تلاش نمودند، لعنت کند و خوار بسازد. خداوند آنان را داخل جهنم که بازگشتگاه بسیار بدی است، میکند. خداوند ما را از دیدارکنندکان و رفیقان و همراهان تو و از همنشینان جد، پدر، عمو، برادر و مادر مظلومهات قرار دهد و از قاتلان تو بیزاری میجویم و به خدا پناه میبرم و از خداوند در زندگی جاوید همنشینی با تو را میطلبم و از دشمنان تو که منکران حق تو بودهاند، بیزاری میجویم و به خدا پناه میبرم. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
منبع
مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 414-423.
پی نوشت
- ↑ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص145؛ الطبقات الکبری، ج5، ص53.
- ↑ کتاب نسب قریش، ص53.
- ↑ تسمیه من قتل مع الحسین (ع)، ص150؛ الطبقات الکبری، ص53؛ کتاب نسب قریش، ص57؛ انساب الاشراف، ج2، ص497؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص160؛ الاخبار الطوال، ص256؛ مروج الذهب، ج3، ص61؛ مقاتل الطالبیین، ص77؛ مقتل الحسین طبرانی، ص38؛ شرح الاخبار، ج3، ص152.
- ↑ کتاب نسب قریش، ص53 ؛ مقاتل الطالبیین، ص112.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص78 ؛ السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ص91. ابن ادریس ضمن بررسی روایات و نظرات مختلف معتقد است که علی بن حسین شهید، علی اکبر بوده است.
- ↑ لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج2، ص397.
- ↑ مقتل الحسین مقرم، ص226.
- ↑ انصار الحسین (ع)، ص145.
- ↑ کامل الزیارات، ص239. ” صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و ابائک و ابنائک و امهاتک الاخیار و الابرار “ صلوات خدا بر تو و بر خانواده و خاندانت و بر پدران و مادران نیکوکار و پاکدامنت. صلی الله علیک یا اباالحسن. نصیراوی روایت امام صادق(ع) را که در زیارت ابوحمزه ثمالی آمده به نظم درآورده است:” لِذا اَتَت زِیارَةُ الثُّمالی عَن صادِقِ القَولِ بِذَا المَقالِ“، حدیث کربلا، ص122.
- ↑ کتاب نسب قریش، ص58 ؛ مقاتل الطالبیین، ص77.
- ↑ کنیزی از همسران امام حسن (ع) که از او صاحب فرزند شد و کنیه امولد به او داده شد.
- ↑ الکافی، ج5 ص361.
- ↑ انصار الحسین، ص145.
- ↑ منتهی الآمال، ص283.
- ↑ زندگانی حضرت علی اکبر، ص14.
- ↑ الطبقات الکبری، ص53 ؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص160.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص109 و نیز ر.ک : المجدی فی انساب الطالبیین، ص91 ؛ زندگانی حضرت علی اکبر (ع)، ص15.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص78؛ ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص49.
- ↑ همانجا.
- ↑ رحمدان، ص253.
- ↑ ر.ک : مقاتل الطالبیین، ص78.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج3، ص88.
- ↑ الاخبار الطوال، ص220 ؛ الفتوح، ج5، ص45.
- ↑ انساب الاشراف، ج3، ص160 ؛ ترجمة الامام الحسین (ع)، ص67.
- ↑ ترجمة الامام الحسین (ع)، همانجا.
- ↑ وقعة الطف، ص177؛ تاریخ طبری، ج5، ص408؛ مقاتل الطالبیین، ص112؛ بحار الانوار، ج44، ص367.
- ↑ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص43.
- ↑ وقعة الطف، ص198؛ ارشاد، ص238.
- ↑ الاخبار الطوال، ص256؛ ارشاد، ج2، ص239.
- ↑ اللهوف، ص47.
- ↑ الفتوح، ج5، ص114.
- ↑ الفتوح، ج5، ص114. با اشاره به آیه33-34 سوره آل عمران.
- ↑ وقعة الطف، ص243؛ تاریخ طبری، ج5، ص446؛ شرح الاخبار، ج3، ص153-154؛ اعیان الشیعه، ج8، ص207.
- ↑ الفتوح، ج5، ص114.
- ↑ الطبقات الکبری، ج5، ص102؛ الاخبار الطوال، ص256.
- ↑ وقعة الطف، ص243؛ تاریخ طبری، ج5، ص446؛ اللهوف، ص47؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص31؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص34.
- ↑ الاخبار الطوال، ص256؛ ارشاد، ج2، ص239.
- ↑ اللهوف، ص47؛ اعلام الوری، ص242؛ بحار الانوار، ج35، ص33؛ مقتل الحسین مقرم، ص324؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص31؛ ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص53.
- ↑ وقعة الطف، ص243؛ تاریخ طبری، ج5، ص446؛ الطبقات الکبری، ج5، ص102؛ الاخبار الطوال، ص256؛ کتاب نسب قریش، ص57؛ الفتوح، ج5، ص114-115؛ شرح الاخبار، ج3، ص152-153؛ مقاتل الطالبیین، ص115-116؛ ارشاد، ج2، ص239.
- ↑ برای گزارش کامل به میدان رفتن و شهادت علی اکبر ر.ک : وقعة الطف، ص243؛ تاریخ طبری، ج5، ص446؛ الطبقات الکبری، ج5، ص102؛ الاخبار الطوال، ص256؛ کتاب نسب قریش، ص57؛ الفتوح، ج5، ص114-115؛ شرح الاخبار، ج3، ص152-153؛ مقاتل الطالبیین، ص115-116؛ ارشاد، ج2، ص239.