عباس ابن علی(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۳ توسط Z.rashid (بحث | مشارکت‌ها)

ابوالفضل (عباس بن علی بن ابی طالب (ع)) و فرزند امام علی (ع) و ام البنین، و برادر و همراه امام حسین (ع) در واقعه کربلا.

در فرهنگ دینی جامعه شیعی ایران بسیاری از رویدادهای تاریخی-مذهبی با روایت‌های اساطیری و افسانه‌ای در آمیخته است و قهرمانان تاریخی-دینی، شخصیت و جلوه‌ای اسطوره‌ای-افسانه‌ای یافته، و با نمونه‌های ازلی یا مثالی هم ذات شده‌اند. مقتل نامه‌ها، سوگ چامه‌ها، روضه‌های شهادت، تعزیه نامه‌ها و داستان‌های مذهبی، مانند حیدر نامه، خاوران نامه، حمزه نامه و جز آنها آکنده از سر گذشت‌های افسانه‌ای تخیلی شماری از قهرمانان حماسه ساز دینی اسلام‌اند.[۱] یکی از چهره‌های برجسته از گروه حماسه سازان مذهبی حضرت عباس بن علی (ع) است که واقعیت زندگی او در هاله‌ای از اندیشه‌های اسطوره‌ای-افسانه‌ای پوشیده شده است. حضرت عباس (ع) در جامعه و فرهنگ شیعه صورتی لاهوتی فرازمانی و فرامکانی یافته و در ذهنیت مردم، جلودای ملکوتی مجرد از هستی ناسوتی گرفته است. مردم او را همچون یک هستی حیات آفرین، رهایی بخش، برکت‌زا، یاری‌رسان، شفابخش و مصداق والای پهلوانی، جوانمردی، عشق، اخلاص، فداکاری و زداینده غم و محنت و برآورنده حاجات و آرزوها می‌پندارند.

نام و توصیفات

برخی نام «عباس» را با «اصلان» و «اسد»، برابر گرفته‌اند و آن حضرت را با تعبیراتی چون «شیرغازی»[۲]، «شیراوژن» و «هژبر پیشه دین»[۳] وصف کرده‌اند. عباس را چون شیری مظهر شجاعت و نگهبان[۴] و مبارزی نامدار و دلاوری به غایت عالی قدر در جنگ وصف کرده‌اند که جرئت و قوت را از پدرش حیدر کرار، علی (ع)، به ارث برده بود و پیوسته در میدان جنگ «رایت نصرت» برمی افراشت.[۵] در فرهنگ و ادب ایران حضرت عباس (ع) را به داشتن قامتی راست و بلند و سیمایی زیبا و شکوهمند وصف کرده، و به او لقب«قمر بنی هاشم» داده‌اند و هلال فلزی بر سر گنبد و علم و علامت را مظهری از او، یعنی «ماه بنی هاشم»، دانسته‌اند. در روایت‌های مکتوب مذهبی، به شکوه و زیبایی رخسار حضرت عباس (ع) و قامت بلند او اشاره شده است و نوشته‌اند که چون بر اسب می‌نشست، پاهایش به زمین می‌سایید.[۶] چنین تصویری در نقاشی‌های مذهبی به ویژه نقاشی «مکتب قهوه خانه» از چهره آن حضرت جلوه یافته است؛ از جمله، نقش ابروان کشیده هلالی شکل به هم پیوسته که در دوره قاجار به «ابروی قمر بنی هاشمی» شهرت داشت.[۷]

جلوه‌های نمادین

هر یک از اشیاء یا صورت‌ها و نقش‌ها که به گونه‌ای با حضرت ابوالفضل عباس (ع) ارتباط دارند، جلوه‌ای نمادین از وجود او در باور‌ها و آرمان‌های جمعی مردم شیعه هستند که در فرهنگ مذهبی شیعیان شکوفیده‌اند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را می‌توان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشت‌های آیینی-اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان می‌کنند. علم سبز در مراسم عزاداری‌های محرم، نماد میر علمدار لشکر امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع) به شمار می‌رود.[۸] در ایران، هند و ستان، افغانستان و سرزمین‌های شیعه نشین، زیارتگاه‌هایی با نام علم یاسرعلم حضرت عباس (ع) دارند.[۹]

شیعیان لکھنو مدعی به دست آوردن علم یا هلال فلزی سر علم حضرت عباس (ع) هستند و می‌گویند: حضرت عباس علمدار به خواب میرزا فقیر بیگ می‌آید و جای دقیق هلال فلزی یا علم را در کربلا به او نشان می‌دهد. او آن را از زیر خاک بیرون می‌آورد و نزد نواب آصف الدوله، حکمران وقت لکھنو[۱۰] می‌برد. به دستور او علم یا سر علم را در زیارتگاهی می‌گذارند. چندی بعد سعادت علی خان به شکرانه شفا یافتن از بیماری، یک «درگاه» (بنای زیارتگاهی) عالی برای آن می‌سازد. شیعیان در مراسم عزاداری محرم، روز پنجم ماه علم‌ها یا پرچم‌های خود را به این درگاه می‌برند و به پنجه علم حضرت عباس (ع) می‌سایند و تبرک می‌کنند[۱۱] کاشانی‌هاجریده[۱۲] (علم مخصوص محلی) را مظهری از حضرت عباس (ع) می‌انگارند و هر یک از ارکان آن را نماد و پاره‌ای از وجود آن حضرت توصیف می‌کنند. مثلا برگ‌های کشیده هلالی شکل جریده را به جمال ماه وش حضرت عباس (ع) و برگ بلند عمودی نیزه وار وسط آن را به نیزه و علم حضرت، کشکول‌های زیر برگ‌هارا به مشک آب و سقایی او، و کشکول و را یادگاری از در هم آمیختگی مراسم و شعایر تصوف و تشیع در عصر صفوی دانسته‌اند.[۱۳] همچنین، دست‌های فلزی بر سر برگ‌هارا به دست‌های بریده او و شرابه‌های بلوری زیر کشکول‌هارا به ریزش قطرات اشک چشم اهل بیت در مظلومیت حضرت عباس (ع) تشبیه کرده‌اند.[۱۴] جریده حضرت عباس (ع) را در شب‌ها و روزهای هفتم، هشتم و نهم محرم می‌گردانند و شب و روز تاسوعا را به نام او شب و روز عباس بن علی (ع)» می‌نامند.[۱۵]

همچنین در دسته‌های عزاداری بیرجند، علم سبز پوشی که بزرگ تر از علم‌های دیگر است، به «علم حضرت عباس (ع)» مشهور است و مردم برای آن نذر می‌کنند.[۱۶] علامت‌های 3 تیغه تا 23 تیغه دسته‌های عزا را هم که با طاقه شال ترمه و پارچه‌های حریر سبز و سیاه و دیگر نشانه‌ها می‌آرایند، مظهر قدرت بازوی علم دار اسلام می‌دانند و سنگین ترین علامت‌ها را به پهلوانان و جوانان داش مشدی محله می‌سپارند تا حمل کنند.[۱۷]

پنجه

بر سر برخی از علم‌ها و گاهی پرچم‌های عزا، بر روی علامت‌های چند تیغه، بر سر برخی گنبدها و گلدسته‌های امامزادگان و مساجد، روی دسته برخی منبرها، درون پیاله‌ها یا جام‌های سقاخانه‌ها یا دسته‌های سقایان، بر در و دیوار سقاخانه‌ها و در و ضریح امامزاده‌ها دستی با پنجه گشوده فلزی (برنجی یا نقره‌ای) ابوالفضل (ع) 259 است که برخی از این پنجه‌ها نقش و کتیبه دارند و روی 5 انگشت آنها نام 5 تن (محمد(ص)، علی، حسن، حسین و فاطمه (ع)) و بر کف دست آن نام ابوالفضل (ع)، یا الله و گاهی نقش چشمی را حک کرده‌اند. گذشته از نشانه پنج تن آل عبا[۱۸]، گاه نشانه دست بریده حضرت عباس (ع) نیز هست.[۱۹]

در جنوب هند، در روزهای اول، سوم یا چهارم ماه نو که عاشورا خانه‌ها» را می‌آرایند، علامت‌هایی، از جمله «علم» و «پنجه» می‌گذارند، که پنجه را نمادی از دست علی، فاطمه و عباس علمدار (ع) می‌دانند.[۲۰] دسته‌های عزاداری جماعت ایرانیان مقیم ترکیه (استانبول) در ایام محرم، علمی را به نام علم پیامبر (ص) از پارچه‌های سیاه و سفید می‌گردانند، که روی پارچه‌های علم نقش دستی با نوشته‌هایی گلدوزی شده است.[۲۱]

کارا دو وو[۲۲] از زیوری به نام «دست فاطمه (ع)» یاد می‌کند که به صورت طلسم خوشبختی در میان مسیحیان به کار می‌رفته است. او این طلسم را برگرفته از فرهنگ مذهبی شیعیان و صورتی دیگر از پنج دست روی پرچم‌ها و نشانه 5 تن می‌داند. به نظر او نماد پنجه پیشینه‌ای دراز دارد و به دوره پیش از اسلام می‌رسد و احتمالا بیانگر مفهوم خورشید است. در ادبیات هندویی پرتو خورشید به انگشتان دست تشبیه شده است. و پنجه دست با نقش چشم بر کف دست در میان اقوام ایرانی، هندی، عرب، افریقایی و میان کلیمیان به صورت طلسم حافظ انسان و دور کننده چشم بد از انسان به کار می‌رود.[۲۳]

در هزاره جات افغانستان هر حسینیه دو علم دارد: یک علم بسیار بزرگ و بلند در بیرون و جنب ورودی حسینیه، و یک علم کوچک تر در درون حسینیه در خط مرزی صحن زنانه و مردانه. بر سر علم درونی یک پنجه مسین کار گذاشته‌اند که بر روی آن چند آیه قرآن حک شده است. این پنجه را نمادی از علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) می‌دانند و در پای آن دعا و حاجت خواهی می‌کنند.[۲۴] از دیگر نمادها، تابوت و اره‌ای است که در برخی از شهرهای ایران، دسته‌های عزا آن را همچون نمادی از قتلگاه یا ضریح مرقد حضرت ابوالفضل عباس (ع) حمل می‌کنند، مثلا هیئت ابوالفضل (ع) در محله پانخل کاشان در روزهای پنجم و نهم محرم تابوت و اره‌ای را که به «نهر علقمه» معروف است، از تکیه پانخل برمی دارند و در بازارها و گذرگاه‌ها می‌گردانند و دوباره به تکیه باز می‌گردانند.[۲۵]

نعل اسب

اُلئاریوس[۲۶] در گزارشی از مراسم عزاداری محرم در حیاط جلو مزار شیخ صفی در اردبیل به پرچمی بلند در کنار منبر اشاره می‌کند و می‌نویسد: به باور مردم این پرچم ساخته دست حضرت فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) بوده است. بر سر دسته چوبی آن نعل اسب حضرت عباس (ع) را قرار داده بودند. اُلئاریوس عباس (ع) را حضرت محمد(ص) نوشته است، اما در ایرانیکا[۲۷] به درستی او را حضرت عباس بن علی(ع) دانسته‌اند. احتمالا نعل اسب هم همان هلال فلزی ماه بر سر پرچم یا علم بوده است که اُلئاریوس بد دیده و غلط دریافته است. جز این‌ها، جلوه‌های ابوالفضل عباس (ع) را می‌توان در دیگر عرصه‌های گوناگون فرهنگ مادی و معنوی جامعه شیعیان جهان یافت. مردم برخی از فضاهای زمانی (مانند روزها)، مکانی مانند سقاخانه‌ها، زیارتگاه‌ها)، فرهنگی (مانند تعزیه خوانی، توسل جویی) و هنری (مانند شمایل نگاری) را مجلای نمادین حضرت عباس (ع) تصور می‌کنند و صورت و نشانی تمثیلی از او می‌گیرند و با واسطه آنها با او و جهان معنوی علوی ارتباط برقرار می‌کنند. از راه این ارتباطات مردم روح خود را می‌پالایند و سبک می‌کنند و به دست یافتن به آرزوها و حاجات خود امید می‌بندند. اینک به هریک از مجلاها اشاره می‌شود: روزها: در فرهنگ عزاداری شیعی، روز نهم ماه محرم به عباس بن علی (ع) تعلق دارد و در برخی از مناطق، روزهای هشتم و نهم، به عزاداری برای آن حضرت اختصاص می‌یابد.[۲۸] در خرم آباد، روز هفتم محرم که به روز «تراش عباس» معروف است، مردان به حمام می‌روند و سر و صورت را اصلاح می‌کنند و لباس پاکیزه می‌پوشند.[۲۹]

شیعیان افغانستان در ماه شعبان افزون بر عید میلاد امامان حسین بن علی (ع) و علی بن حسین زین العابدین (ع)، روز چهارم این ماه را به عنوان زادروز حضرت ابوالفضل (ع) جشن می‌گیرند.[۳۰]

سقایی

آب از آغاز برای ایرانیان که در سرزمینی خشک زندگی می‌کرده‌اند، جایگاه و ارزشی ویژه و جنبه تقدس داشته است. در دوره اسلامی و پس از واقعه کربلا، آب نزد شیعیان، به ویژه ایرانیان شیعه، تقدس و حرمت مذهبی می‌یابد. بنا بر روایات مذهبی لشکر اشقیا در کربلا آب را به روی امام حسین (ع) و یاران و اهل حرم او بستند و آنان را از دستیابی به آب باز داشتند و مصائب و رنج تشنگی را بر برگزیدگان خداوند روا داشتند. تجربه تلخ ایرانیان از خشکی و بی آبی سرزمین خود، به بیان شاملو[۳۱] سبب شد تا حادثه تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تر صحرای کربلا، بدون در نظر گرفتن یک اقدام تاکتیکی کلاسیک، به غیر قابل تصور ترین خشونت ضد بشری تغییر یابد.

طبری[۳۲] به تشنگی اهل بیت در واقعه کربلا و مأموریت حضرت عباس (ع) به آوردن آب از فرات، و کاشفی[۳۳] به سقایت حضرت عباس (ع) و مشک بر دوش کشیدن او برای آوردن آب از فرات در روز عاشورا اشاره می‌کنند. این موضوع از سویی نشانه هم بستگی حضرت عباس (ع) با آب در فرهنگ ایران است[۳۴] و او را به سان ایزد موکل آب، و هم سنگ با «خضر نبی» و «ولی» و «پیر» سقایان جلوه می‌دهد. به نوشته هانری ماسه[۳۵] «پیر» سقایان جلوه می‌دهد. به نه حاشیه مردم به هنگام پختن «خوراک خضر» دعاهایشان را به نام 5 شخصیت مقدس: علی، فاطمه، خضر، الیاس و عباس (ع) می‌خوانند. کاشفی در فتوت نامه سلطانی[۳۶] در «باب سقایان»، مقام سقایی را به پیامبر و دو ولی نسبت می‌دهد. از پیامبران به حضرت خضر اشاره دارد که در «بیابان‌ها گردد و تشنگان را آب دهد» و گوید که «خضر سقایان را دوست دارد»، و على بن ابی طالب و عباس بن علی (ع) را دو ولی سقایان معرفی می‌کند و می‌نویسد: «هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی می‌کند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیش روی سقایان امت او ست و هر که این معنی نداند، او را سقایی مسلم نیست». از این رو، در فرهنگ مذهبی شیعیان ایران، «سقایی»[۳۷] و راه افتادن سقایان با «مشک» و «کشکول» در دسته‌های عزاداری محرم[۳۸] و نقش شمایل‌های حضرت عباس (ع) با «مشک»، نماد و رمزی از آب در واقعه عاشورا و سقایی حضرت ابوالفضل عباس (ع) است.[۳۹]

سقاخانه

سقاخانه جایگاه قدسیانه آب نوشی و تجسم نمادین روز عاشورا و بستن آب بر امام حسین (ع) و نمایانگر نقش حضرت عباس (ع) در آوردن آب از رود فرات و نوشاندن به تشنگان حرم سیدالشهداست. از این رو، در تاریخ تشیع مردم ابوالفضل عباس (ع) را با القاب «سقا» یا «عباس سقا»[۴۰] و «ابو قربه» (قربه: مشک آب)[۴۱] خوانده‌اند و سقاخانه‌ها یکی از مهم ترین جاهایی است که می‌توان جلوه‌هایی از عباس بن علی (ع) را در آنجا یافت: سنگاب سقاخانه‌ها، پنجه فلزی میان جام‌ها و پیاله‌های آب نوشی با پنجه‌های آویخته از در و دیوار سقاخانه‌ها و از سر علم‌های کوچک شمایل‌های حضرت عباس (ع) سوار بر اسب و علم به دست و با مشک آب همراه با نوشته، و برخی اشعار تمثیلی روی کاشی‌ها یا پرده‌های نقاشی مذهبی سقاخانه‌ها.[۴۲] سقاخانه‌ها را به نام عباس (ع) بنا و وقف می‌کردند تا مردم به یاد تشنگان کربلا از آن آب بنوشند و بر کشندگانشان لعن فرستند. بسیاری از سقاخانه‌ها به نام یا کنیه و القاب او، سقاخانه حضرت ابوالفضل (ع)، باب الحوائج، ابوالفضل العباس (ع) و عباسیه خوانده شده‌اند.[۴۳]

زیارتگاه

گذشته از مزار حضرت ابوالفضل (ع) و دو مقام (محل‌های بریدن دست راست و دست چپ آن حضرت[۴۴] در کربلا که زیارتگاه عموم شیعیان جهان است، زیارتگاه‌هایی نیز در سرزمین‌های شیعه نشین جهان، به نحوی با حضرت عباس (ع) ارتباط می‌یابند؛ مثلا از گوری معروف به «عباس بن علی» در نزدیکی سیروان یاد شده است که مردم لر همه ساله از نقاط گوناگون آن نواحی به زیارت آن می‌رفتند و آن را پس از مرقد پیامبر (ص)، مقدس ترین مزار می‌دانستند.[۴۵] در سرزمین هزاره جات افغانستان نیز یکی از مهم ترین و مقدس ترین مزارات، «زیارت حضرت ابوالفضل (ع)»، واقع در مرادخانی است.[۴۶] در شیراز زیارتگاهی به نام «قدمگاه حضرت عباس (ع)» مشهور است که آن را ایلخان قشقایی پس از خواب نما شدن همسرش و شفایافتن فرزندش به یاری حضرت عباس (ع)، ساخته است و مردم روز شنبه هر هفته به زیارت آن می‌روند و نذورات خود را ادا می‌کنند (ربانی، 500-499/1). در شهر بوشهر هم زیارتگاهی است که به «قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع)» شهرت دارد. مردم در شب جمعه هر هفته و ایام عزاداری و شب‌های تاسوعا و عاشورا به زیارت آن می‌روند و شمع روشن می‌کنند.[۴۷] براون[۴۸] به کوه «شاه قاب»[۴۹]، در دو فرسخی شرق ایزدخواست اشاره می‌کند می‌نویسد: این کوه، به اعتقاد اهالی، پناهگاه دو تن از فرزندان حضرت عباس (ع) بوده که پس از گریختن از دست تعقیب کنندگان لشکر کفار، به آن کوه پناهنده شدند و کوه دهان باز کرد و آن دو پناهجو را در میان خود پنهان ساخت.[۵۰]

در جنوب غربی تهران (ناحیه جی) در فاصله‌ای از امامزاده حسن (ع) در فضایی سبز، بقعه‌ای قدیمی، احتمالا از سده 7 یا 8 ق قرار دارد که مردم آن را مرقد امامزاده عبدالله فرزند ابوالفضل عباس (ع) می‌دانند. این امامزاده زیارتگاهی مهم برای مردم محله‌های غرب و جنوب غربی شهر تهران است. در روزهای سوگواری محرم جمعیت بسیاری برای زیارت و اجرای مراسم عزاداری در آنجا جمع می‌شوند.[۵۱]

شمایل نگاری

یکی دیگر از جلوه گاه‌های حضرت عباس (ع) صحنه‌های نقاشی روی دیوار، پرده نقاشی و شیشه است. مثلا یکی از مجالس دیوارنگاره‌های بازمانده از دوره صفوی در حرم و شبستان امامزاده زید اصفهان، حضرت عباس (ع) را سوار بر اسب و با هاله‌ای از نور بر دور سر و صورت او، در حال رفتن به سوی رودخانه فرات نشان می‌دهد و 3 تن از زنان حرم نیز به او مشکی می‌دهند.[۵۲]

در دوره قاجار شمایل نگاری از حضرت عباس (ع) حوزه گسترده تری یافت و به فضاهای مذهبی و غیر مذهبی، مانند سقاخانه، حسینیه، تکیه، آب انبار، زورخانه و قهوه خانه راه یافت. مشهور ترین شمایل‌های دیواری حضرت عباس (ع) در این دوره در کاشی نگاره‌های حسینیه مشیر و سقاخانه جنب آن در شیراز، تکیه معاون الملک در کرمانشاه، و سقاخانه آقاسیدحسن در محله لنگرود گیلان است.[۵۳] در ایوان شمالی حسینیه مشیر، چند مجلس از واقعه کربلا هست که یکی از آنها، حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام گرفتن مشک از زنان حرم، و در مجلس دیگر حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام آب برداشتن از رود فرات نشان می‌دهند.[۵۴]

تصاویر بسیاری از نقاشی‌های پشت شیشه، شمایل حضرت عباس (ع) را نشسته بر اسبی سفید و بیرقی بر دست و بر فراز نهر آب و نخلستان نشان می‌دهند، در حالی که بانویی از خیمه اهل بیت، مشکی را برای آوردن آب به او می‌دهد.[۵۵] و شمایل گردانان دوره گردی هم بودند که شمایل‌های حضرت ابوالفضل (ع) و 5 تن آل کسا و حضرت علی (ع) را که پشت شیشه نقاشی شده بودند، در کوچه‌ها و گذرها می‌گرداندند و به و در خانه‌های مردم می‌بردند و به آنها نشان می‌دادند تا تبرک جویند. شمایل‌های پشت شیشه را قاب گرفته بودند و برای پوشیده نگهداشتن صورت‌های شمایل از چشم ناپاکان، روی آنها پرده کتانی کشیده بودند.[۵۶]

نقاشی‌های معروف به «نقاشی قهوه خانه»، حضرت عباس را در حالت‌های گوناگون سوار بر اسب، پیاده، در حال برداشتن آب از فرات، با دست‌های قطع شده، در برابر ابن سدیف و دو شقه کردن او و جز آنها نشان می‌دهد.[۵۷]

تابلوهای نقاشی بسیاری از محمد مدبر و قوللر آقاسی، بنیان گذاران سبک نقاشی قهوه خانه‌ای و شاگردان آنها در دست است که صحنه‌هایی از وقایع کربلا و نقش حضرت عباس علم دار در واقعه عاشورا را در زمینه‌های گوناگون نشان می‌دهند.[۵۸]

تعزیه خوانی

حضرت ابوالفضل عباس (ع) در نمایش آیینی-مذهبی تعزیه خوانی در ایران نیز جلوه‌ای ویژه و برجسته داشته است. در مجموعه تعزیه نامه‌های موجود، مجلس تعزیه‌ای به واقعه شهادت فاجعه بار او در کربلا اختصاص دارد. تعزیه «شهادت حضرت عباس (ع)» از کهن ترین مجالس تعزیه بوده و بیش از هر مجلس تعزیه دیگر در طول سال اجرا می‌شده است. مردم به سبب دلبستگی زیاد به حضرت عباس (ع) و باب الحوائج دانستن او، خواندن تعزیه شهادت عباس (ع) را نذر می‌کردند و بانی اجرای آن در مواقع مختلف سال می‌شدند. به سبب اقبال مردم به تعزیه شهادت عباس (ع)، از دوره ناصری به بعد، گوشه‌ها و فقراتی چند از جمله «مناظره و مفاخره حضرت عباس (ع) و شمر» به این تعزیه افزوده شد (شهیدی، 290). این تعزیه را در کوهپایه ساوه «قتیل عباس (ع)» می‌نامیدند و در روز تاسوعا می‌خواندند (سالاری، 250).

یکی از صحنه‌های حماسی و هیجان انگیز تعزیه شهادت عباس (ع)، جنگ ابوالفضل (ع) با سپاه ابن سعد به سرکردگی عمرو ابن حجاج و تار و مار کردن اشقیا و تصرف رود فرات است. در این تعزیه چادری کوچک یک پارچه بر روی نهر آبی که از تکیه می‌گذشت، یا بر روی تشتی پر از آب به نشانه رود فرات یا نهر علقمه می‌بستند. شبیه حضرت عباس (ع) به افرادی از لشکر اشقیا که در پیرامون چادر پاسداری می‌دادند، حمله می‌کرد و با کشتن آنها، چادر را از روی آب بر می‌افکند و به این گونه چنین می‌نمود که بر نهر علقمه دست یافته است.[۵۹]

در مجلس تعزیه دیگری به نام «تعزیه حر»، حضرت عباس (ع) نقش مهمی ایفا می‌کند. در این تعزیه، عباس راه را بر حر می‌بندد و با یکدیگر به مفاخره و رجز خوانی می‌پردازند و سرانجام حر را از حرکت به سوی کربلا باز می‌دارد.[۶۰]

تعزیه دیگری به نام تعزیه «عباس هندو» یا «بت پرست هندی» در ایام محرم خوانده می‌شد که در میان تعزیه خوانان به «تعزیه در تعزیه» معروف بود. این تعزیه شرح ایفای نقش شبیه حضرت عباس (ع) توسط یک جوان هندو ست که وقتی پدرش از مسلمان شدن او آگاه می‌شود، دستور می‌دهد تا دست‌هایش را ببرند و مادر و خواهر او به حضرت عباس (ع) توسل می‌جویند و آن حضرت جوان را با دو دست سالم به خانواده اش باز می‌گرداند.[۶۱]

توسل جویی و نیاز خواهی: توسل جویی به مقدسان و برگزاری مراسم و شعایر مذهبی، گونه‌ای ارتباط برقرار کردن با خداوند و یاری جستن از مقربان درگاه او در رفع تنگناها و مصائب است. این گونه اعمال بخشی از حیات دینی و زندگی معنوی مردم مسلمان، به ویژه شیعیان را در جامعه‌های سنتی شکل می‌دهد و کار کردی روانی-اجتماعی در انسجام نظام زندگی روزمره آنان دارد و به خواست‌ها و انتظارات عاطفی آنان پاسخ می‌دهد.[۶۲] توسل جویی به حضرت عباس (ع) در میان شیعیان جهان بیشتر از این راه‌ها صورت می‌گیرد. انداختن سفره نذری حضرت ابوالفضل (ع) یا ام البنین، مادر ابو الفضل[۶۳]؛ پختن آش و حلوا یا حلیم و «گِرده عباسی»[۶۴]، «نان عباس بن علی»[۶۵]، تهیه «حاضری» (صبحانه) به نام «حضرت عباس علم بردار»[۶۶]: خیر کردن ماست و پنیر، سقایی در ایام عزاداری محرم، به ویژه در تاسوعا و عاشورا با ساختن سقاخانه و وقف آن و نوشاندن آب و شربت فی سبیل الله در ایام سوگواری و انداختن سفره‌های نذری و پختن و اهدای نذورات گوناگون.[۶۷]

«آش عباس علی» یا سفره ابوالفضل قوچانی‌ها نیز در خراسان شهرت خاص دارد. فراهم کردن و خوردن و پخش این آش آدابی دارد که این موارد از ویژگی‌های تمثیلی آن است:

1. فراهم کردن مقداری از آرد آش در غروب روز چهارشنبه از راه گدایی از 7 خانه که نام یکی از اعضای هر خانه «عباس» یا «عباسعلی» باشد؛

2. گذاشتن آرد با آینه و جام آب و قرآن بر روی سفرهای سفید در سراسر شب در اتاقی با چراغ یا شمع فروزان به نیت آمدن حضرت عباس (ع) و گذاشتن نشانه‌ای از پنجه دست، شمشیر یا تسبیح خود بر آرد و تبرک کردن آن؛

3. درست کردن 7 کنده چانه) خمیر و بریدن چند رشته ضخیم و بلند به نام علم حضرت عباس (ع)؛

4. خواندن روضه حضرت ابوالفضل (ع) بر سر سفره که تنها زنان دور آن گرد آمده‌اند؛

5. نجویدن رشته‌های آش که نمادی از علم‌اند به پاس بزرگداشت علم حضرت عباس (ع)؛

6. فرستادن مقداری آش به خانه پیش نماز مسجد و آخوند محله؛

7. ریختن ته مانده اش سفره در آب نزدیک ترین قنات برای ماهی‌ها.[۶۸]

برخی برای صاحب فرزند پسر شدن و یا زنده ماندن فرزندان پسر خود به حضرت عباس (ع) توسل می‌جویند و نذر می‌کنند که نام آنها را عباس و ابوالفضل بگذارند و آنها را در عزاداری‌های محرم سقا کنند. این کودکان را لباس سیاه می‌پوشانند و مشک کوچک و جامی به دستشان می‌دهند تا در دسته‌های سینه زن و زنجیر زن به عزاداران آب بنوشانند. گاهی نیز هم وزن موهای سر کودک طلا نذر ضریح حضرت ابوالفضل (ع) می‌کنند.[۶۹]

در ادبیات عامه

حضرت عباس (ع) پیوسته حضوری مقدس و شکوهمند و نقشی سودمند و کارآمد در فرهنگ و ادبیات نوشتاری و گفتاری مذهبی ایران داشته است. این حضور را افزون بر اشعار کتیبه‌های کاشی کاری اماکن عمومی مذهبی، به ویژه سقاخانه‌ها در وصف حضرت عباس (ع)[۷۰]، در مرثیه‌ها و اشعار سینه زنی نیز می‌توان دید. مثلا مردم در سوگندها به «حضرت عباس(ع)»، «قمربنی هاشم»، «دست بریده حضرت عباس (ع)» و نیز «عباس و کیلی»، سوگند می‌خورند؛ در روابط روزمره اجتماعی خود و به هنگام گرفتاری‌ها و سختی‌ها او را با این بیان: «یا حضرت عباس به دادم برس!» به یاری خود فرا می‌خوانند؛ به هنگام نفرین کردن کسی یا در مواقع ستم و بدی دیدن با گفتن :«حضرت عباس کورت کند!»، «حواله‌ات به حضرت عباس!»، یا «حواله ات به دو دست بریده ابوالفضل»، و «اجرت یا جزایت با سنان ابوالفضل» خود را آرام و امیدوار به انتقام الهی می‌کنند؛ و به هنگام دعای خیر برای کسی، به خصوص دعای پس از نوشیدن آب یا شربت فی سبیل الله و نذری می‌گویند: «دست ابوالفضل یا قمر بنی هاشم به همراهت»، یا «اجرت با ابوالفضل».[۷۱]

لوطی‌ها و داش مشدی‌های تهرانی که حضرت عباس (ع) را واجد همه صفات پهلوانی، جوانمردی، مردانگی و ایثارگری و سرمشق زندگی خود می‌دانسته‌اند، به هنگام پیمان بستن و قول و وعده دادن، والاترین و استوار ترین سوگندهایشان «قسم به حضرت عباس علمدار دشت کربلا» بود.[۷۲] مردم، به ویژه لوطیان، کسی را که هیچ ضربه و بلایی بر او کار گر نمی‌افتاد و همیشه در زندگی پیروز و سربلند بود، «کمر بسته» ابوالفضل (ع) یا «نظر کرده » او می‌پنداشتند.[۷۳]

جستارهای وابسته

پیوند به بیرون

منابع

  • ابن عنیه، احمد، عمدة الطالب، نجف، 1380ق/ 1961م.
  • ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، قاهره، 1368ق/1949م.
  • ابوالفضلی، محمد، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم در کاشان»، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم شناسی، تهران، 1371 ش.
  • اقتداری، احمد، آثار شهرهای باستانی، تهران، 1348ش.
  • الئاریوس، آدام، سفرنامه، بخش ایران، ترجمه أحمد بهپور، تهران، 1363ش.
  • بر آبادی، احمد و دیگران، مردم شناسی مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، 1380ش.
  • بلوکباشی، علی، «تابوت گردانی»، نشر دانش، تهران، 1378ش، س 16، شم 4.
  • همو، «تصویر گری در حوزه هنرهای عامه»، دست‌ها و نقش‌ها، 1376ش، شم5.
  • همو، «شمایل نگاری در حوزه هنرهای عامه ایران»، کتاب ماه هنر، تهران، 1379-1380ش، شه 31-32.
  • همو، قهوه خانه‌های ایران، تهران، 1375ش.
  • همو، نخل گردانی، تهران، 1380ش.
  • دادمهر، منصور، پژوهشی درباره سقاخانه‌ها و سنگاب‌های اصفهان، اصفهان، 1378ش.
  • دیا، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا « تأثیر تصوف بر شعائر عزاداری»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380ش، شد 39-40.
  • راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، 1362ش.
  • ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (ع)، قم، 1375 ش.
  • رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش.
  • رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381ش.
  • سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایه ساوه، تهران، 1379ش.
  • سود آور دیبا، لیلا هنر ایرانی با الهام از عقاید دینی و مذهبی، تهران، 1356ش.
  • سیف، هادی، نقاشی قهوه خانه، تهران، 1369 ش.
  • شادایی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرم آباد 137 ش.
  • شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، 1361-1377ش.
  • شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش.
  • شهیدی، عنایت الله و على بلو کباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی، تهران، 1380ش.
  • طبری، تاریخ، فرهنگ، محمدحسین، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم، 1380ش.
  • قمی، عباس، تحفة الأحباب، تهران، 1369ق، کاشفی، حسین، روضة الشهداء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1341ش.
  • همو، فتوت نامه سلطانی، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1350ش.
  • ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز، 1355 ش.
  • مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361ش.
  • معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزه‌های علمیه و کشورهای جهان، قم، 1378 ش.
  • موسوی مقرم، عبدالرزاق، سردار کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ترجمه ناصر پاک پرور، تهران، 1411ق.
  • هراتی، محمدمهدی، «علم، تجلی هویت ملی و مذهبی ایرانیان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380ش، شم‍ 40-39.
  • همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، 1368ش.
  • همو، حسینیه مشیر، تهران، 1371ش.
  • همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش

نیز:

  • And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.
  • Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1950.
  • Carra de Vaux, B., La Scolastique, la théologie et la mystique, la musique, Paris, 1921.
  • Cole, J. R. I, Roots of North Indian Shi'ism in Iran and Iraq, Delhi, 1989; ERE.
  • Godard, A., «L'Imāmzāde Zaid d' Isfahān, Athar-e Iran, Paris, 1937, vol. II (2).
  • Hollister, J. N., The Shi's of India, New Delhi, 1979; Iranica.
  • Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.
  • Sharif, J., Islam in India, London, 1975.
  • Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, 1973.

پی‌نوشت

  1. بلوکباشی، «تابوت گردانی»، 34.
  2. کاشفی، روضة...، 335.
  3. شهیدی، 447، 449.
  4. فتح هراتی، 39.
  5. کاشفی، همان، 333، 335.
  6. ابوالفرج، 84؛ قمی، 163؛ ربانی، 142/1.
  7. شاملو، 48/1.
  8. برای تفصیل، نک: ه د، علم و علم گردانی.
  9. ایرانیکا، 1/788؛ برای زیارتگاه علم حضرت عباس (ع) در لکھنو، نک: کول، 99-98.
  10. حک 1188 1212ق/174 17970م.
  11. هالیستر، 171: برای شرح کامل واقعه، نک: کول، 101-98.
  12. ه‍ م.
  13. نک: ذکاوتی، 16.
  14. معتمدی، 1/ 558- 559؛ برای تشبیهات دیگر از اجزای جریده، نک: بلوکباشی، نخل گردانی، 102-103.
  15. معتمدی، 562/1.
  16. بر آبادی، 74.
  17. بلوکباشی، قهوه خانه...، 139-140، نخل گردانی، 101؛ برای شرح علامت، نک: 5 د، علم و علم گردانی.
  18. 459/ERE , II.
  19. نک: بلوکباشی، همان، 100؛ برای همین تلقی از پنجه در جنوب هند، نک: شریف، 160-159.
  20. همانجا.
  21. آند، 241.
  22. 126/IV.
  23. ERE همانجا؛ برای انواع طلسم به شکل یا نقش دست و پنجه در جامعه‌های گوناگون، نک: وسترمارک، 49.
  24. فرهنگ، 308.
  25. برای تفصیل، نک: ابوالفضلی، 156-157.
  26. ص 110.
  27. همانجا.
  28. نک: رضایی، 470؛ معتمدی، 562/1؛ درباره عزاداری حضرت عباس (ع) در هند، نک: هالیستر، 165.
  29. شادابی، 127.
  30. فرهنگ، 327.
  31. 6/1.
  32. 412/5.
  33. فتوت نامه...، 294-295.
  34. نک: ماسه، 351/II.
  35. 158/J.
  36. ص 293-294.
  37. همانجا.
  38. برای دسته سقایان کاشان، نک: معتمدی، 417/1.
  39. بلوکباشی، «شمایل نگاری...»، 6.
  40. ابوالفرج، 84؛ ابن عنبه، 356؛ نیز نک: ربانی، 181/1.
  41. ابوالفرج، همانجا.
  42. برای آگاهی از کاشی کاری نقش دار و کتیبه‌های سقاخانه‌ها و نیز برخی سنگاب‌های وقف حضرت عباس (ع)، نک: دادمهر، 78-79، 187،148.
  43. مثلا در اهواز، نک: معتمدی، 505-504/2؛ برای اطلاعات بیشتر، نک: ه‍ د، سقاخانه.
  44. برای تفصیل درباره محل این دو مقام، نک: موسوی مقرم، 320-322؛ ربانی، 258/1- 259.
  45. نک: راولینسن، 59-60.
  46. فرهنگ، 306.
  47. اقتداری، 169.
  48. ص 250-249.
  49. قس: ماسه، 413/II: شیخ قناب.
  50. قس: داستان پناه جستن بی بی شهربانو در کوهی به همین نام در شهر ری.
  51. برای اطلاع بیشتر، نک: مصطفوی، 204-203/1.
  52. گدار، 345-344.
  53. بلوکباشی، «شمایل نگاری»، 5.
  54. همان، 65؛ درباره تصویر این کاشی کاری‌ها نیز، نک: همایونی، حسینیه...، 43، 42، 59، تعزیه...، 409-410.
  55. سودآور، 9.
  56. بلوکباشی، همان، 6-7؛ نیز نک: ه دی پرده خوانی؛ نیز شمایل.
  57. سودآور، 23-24.
  58. برای آگاهی‌های بیشتر درباره شمایل‌های مذهبی، نک: بلوکباشی، «تصویرگری...»، 17-10، «شمایل نگاری»، 7-3؛ درباره شمایل‌های حضرت عباس در مجالس گوناگون در نقاشی‌های قهوه خانه، نک: سیف، جم؛ نیز نک: ه‍ د، شمایل.
  59. شهیدی، 412-411.
  60. همو، 448-449.
  61. همو، 273-272.
  62. نک: دیا، 186/10-188.
  63. نک: دیا، همانجا، نیز برای جایگاه انار در این سفره، نک: 307-306/10.
  64. گرده: قرص نان؛ نک: رسولی، 311.
  65. معتمدی، 562/1.
  66. شریف، 138.
  67. شکورزاده، 48.
  68. برای تفصیل، نک: شکورزاده، 55-58؛ درباره سفره ام البنین و سفره ابوالفضل (ع)، نک: ه‍ م‌ م؛ نیز نک: ه‍ در سفره نذری.
  69. ماسه، 58 ,48/I.
  70. درباره برخی از این شعرها نک: دادمهر، 7- 79؛ شکورزاده، 459-460؛ برای شرح مصیبت او در بحر طویل و شعر، نک: همو، 50-54.
  71. نک: همایونی، فرهنگ مردم...، 297؛ شاملو، 131/1، 417، 473/2؛ نیز نک: ماسه، 200/1.
  72. بلوکباشی، قهوه خانه، 139؛ شهیدی، 651-650.
  73. شاملو، 4/1219.