میثم محتشم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹: خط ۴۹:
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
==زندگینامه ==
==زندگینامه==
میثم محتشم در سال ١٣٥٩ شمسی در شهرستان الیگودرز از استان لرستان دیده به جهان گشود. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی  است و تدریس در دانشگاه و عضویت انجمن ادبی فردوسی الیگودرز را در کارنامه فعالیت خود دارد.  
میثم محتشم در سال ١٣٥٩ شمسی در شهرستان الیگودرز از استان لرستان دیده به جهان گشود. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف [[امام حسین (ع)]]، اشعاری را سروده است. وی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی  است و تدریس در دانشگاه و عضویت انجمن ادبی فردوسی الیگودرز را در کارنامه فعالیت خود دارد.  


محتشم در جشنواره‌ها و کنگره‌های بسیاری چون دومین کنگره سراسری شعر عاشورا «حنجره‌های سرخ» الیگودرز، کنگره سراسری شعر پیامبر اعظم «پرانتر از جبرائیل» ورامین و... برگزیده شده است. وی همچنین داوری کنگره‌های سراسری شعر عاشورا در الیگودرز را برعهده داشته است.  
محتشم در جشنواره‌ها و کنگره‌های بسیاری چون دومین کنگره سراسری شعر عاشورا «حنجره‌های سرخ» الیگودرز، کنگره سراسری شعر پیامبر اعظم «پرانتر از جبرائیل» ورامین و... برگزیده شده است. وی همچنین داوری کنگره‌های سراسری شعر عاشورا در الیگودرز را برعهده داشته است.  
خط ۶۴: خط ۶۴:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


=== رباعی ===
===رباعی===
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| یک لاله به هجر باغ، عادت می‌کرد              |                یک غصه به باغبان سرایت می‌کرد }}
{{ب| یک لاله به هجر باغ، عادت می‌کرد              |                یک غصه به باغبان سرایت می‌کرد }}
خط ۷۲: خط ۷۲:


{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| تا قافله صبح به شام است هنوز                  |        در مسلک تو، تب قیام است هنوز }}
{{ب| تا قافله صبح به [[شام]] است هنوز                  |        در مسلک تو، تب قیام است هنوز }}
{{ب| نه بر لب تو، نه سوی مشک عباس                |        بیچاره فرات، تشنه‌کام است هنوز }}
{{ب| نه بر لب تو، نه سوی [[مشک]] [[عباس]]               |        بیچاره [[فرات]]، تشنه‌کام است هنوز }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
==منابع==
==منابع==


* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3623708&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1177-1179.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3623708&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1177-1179.]


[[رده:ادبیات]]
[[رده:ادبیات]]

نسخهٔ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۷

میثم محتشم (١٣٥٩ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.

میثم محتشم
زادروز ١٣٥٩ ه.ش
شهرستان الیگودرز از استان لرستان‏‌‏‏‏‏‏‏
مدرک تحصیلی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی

زندگینامه

میثم محتشم در سال ١٣٥٩ شمسی در شهرستان الیگودرز از استان لرستان دیده به جهان گشود. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است و تدریس در دانشگاه و عضویت انجمن ادبی فردوسی الیگودرز را در کارنامه فعالیت خود دارد.

محتشم در جشنواره‌ها و کنگره‌های بسیاری چون دومین کنگره سراسری شعر عاشورا «حنجره‌های سرخ» الیگودرز، کنگره سراسری شعر پیامبر اعظم «پرانتر از جبرائیل» ورامین و... برگزیده شده است. وی همچنین داوری کنگره‌های سراسری شعر عاشورا در الیگودرز را برعهده داشته است.

اشعار

ماندی و ماند بانگ تو بعد از هزاره‌ها رفتند و رفت شوکت شمس العماره‌ها
مضمون قطعه قطعه! برای سرودنت صدپاره گشته است دل چارپاره‌ها!
سمت حضور چشم تو پرواز می‌کنند با یک اشاره‌ات همه تکّه پاره‌ها
تو صورت کدام فلک بوده‌یی مگر؟ زخم تن تو بیشتر است از ستاره‌ها
روح غزل! چگونه تو را می‌توان سرود؟ طرفی نبست شعر من از استعاره‌ها
این زن چقدر سر بشمارد، چقدر؟ آه افتاده است تاب و توان شماره‌ها!
قندیل بسته‌اند مرض‌ها یکی یکی ای نیمی از نگاه تو دنیای چاره‌ها

رباعی

یک لاله به هجر باغ، عادت می‌کرد یک غصه به باغبان سرایت می‌کرد
از صور صدا نخاست آن روز که داشت خورشید به روی نی قیامت می‌کرد!


تا قافله صبح به شام است هنوز در مسلک تو، تب قیام است هنوز
نه بر لب تو، نه سوی مشک عباس بیچاره فرات، تشنه‌کام است هنوز


آن لحظه که دلخوشی مجالی می‌داد دستت به لب علی چه حالی می‌داد
هر بوسه که بر دست تو می‌زد مولا انگار که بوی مشک خالی می‌داد!


آنجا نه سخن ز غم، نه از زاری بود هر آنچه که بود، صحبت یاری بود
یک مشک وفا، به ارمغان می‌آورد دستی که به سوی خیمه‌ها جاری بود!


پیمانه شهر، خالی از پیمان بود بازار حراج منطق و ایمان بود
تا ساحت گل اسیر توفان نشود در محفل تیرها، گلو باران بود!


گرچه روزی باغبانی داغدار یاس شد در هجوم بی‌کسی‌ها، زخمی صد داس شد
دست رحمت یاس را در باغ جان تکثیر کرد ذره ذره پا گرفت و حضرت عباس شد

منابع