الهه بیات مختاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۵: خط ۶۵:
{{ب| هر جا که خطبه خوانده به آتش کشیده است    |                کاخ سیاه سلطنت نابکارها }}
{{ب| هر جا که خطبه خوانده به آتش کشیده است    |                کاخ سیاه سلطنت نابکارها }}
{{ب| یک زن رسول لشکر هفتاد و دو تن و...          |        یک زن امیر قافله سربدارها }}
{{ب| یک زن رسول لشکر هفتاد و دو تن و...          |        یک زن امیر قافله سربدارها }}
{{ب| زینب شروع کرب و بلایی دوباره است              |  زینب ادامه همه اقتدارها }}
{{ب| [[زینب (س)|زینب]] شروع کرب و بلایی دوباره است              |  زینب ادامه همه اقتدارها }}
{{پایان شعر}}{{شعر}}
{{پایان شعر}}{{شعر}}
{{ب| و خدا خواست زمین پیش تو دریا بشود      |  تا ازین معرکه خورشید تماشا بشود }}
{{ب| و خدا خواست زمین پیش تو دریا بشود      |  تا ازین معرکه خورشید تماشا بشود }}

نسخهٔ ‏۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۴۵

الهه بیات مختاری (١٣٦٥ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.

الهه بیات مختاری
زادروز ١٣٦٥ ه.ش
مشهد

زندگینامه

الهه بیات مختاری در مهر ماه ١٣٦٥ شمسی در مشهد مقدس متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی مدرک فوق دیپلم ادبیات عرب را از حوزه علمیه مشهد و لیسانس خود را در رشته مدیریت آموزشی از دانشگاه آزاد فریمان اخذ نموده است.

ایشان در جشنواره‏‌ها و کنگره‌‏های مختلفی از جمله شعر رضوی مشهد و کرمان، سراسری علمدار و... برگزیده شده است. ‏‌‏‏‏‏[۱]

اشعار

آتش زده است صورت گل را عذارها افتاده خون به سینه سرخ انارها
آماج تیر غمزه و غم توأمان شده دل برده است معرکه از بی‌شمارها
سردار سر ندارد و افتاده روی خاک پاشیده خون به پیکره استوارها
بر روی نیزه از وسط دشت می‌برند سردارهای قافله را نیزه‌دارها
باغ از کمر شکسته به شلاق می‌کشند گل‌های تشنه را همه از بین خارها
خورشید رفته از شب و ماه اسارت است قرص قمر در عقرب شوم مدارها
تنها عمود خیمه ولی ایستاده است با اقتدار زیر تمام فشارها
یک زن که بوی عطر شب چادرش شده‌ست آرام بی‌قرار دل بی‌قرارها
هر جا گشوده بند زبان را بریده است نیش زبان چرکی و مسموم مارها
هر جا که خطبه خوانده به آتش کشیده است کاخ سیاه سلطنت نابکارها
یک زن رسول لشکر هفتاد و دو تن و... یک زن امیر قافله سربدارها
زینب شروع کرب و بلایی دوباره است زینب ادامه همه اقتدارها
و خدا خواست زمین پیش تو دریا بشود تا ازین معرکه خورشید تماشا بشود
وای از آن روز که عکس تو بیفتد بر آب رود از مستی روی تو زلیخا بشود
(پیرهن چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست) می‌روی تا همه فاجعه معنا بشود
خیمه حنجره‌ات را به عطش می‌سوزند تا چنین سوگ بزرگی به دلت جا بشود
رؤیت ماه فقط جزر و مد روی تو است تن این ماه به شمشیر هویدا بشود
دشت در هروله بی تو شدن خاموش است اف بر امروز که با مرگ تو فردا بشود
ای همه کار تو مطبوع و همه روی تو خوش نشود بار دگر مثل تو پیدا بشود

منابع

پی نوشت

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر.‏