حمل‌ بن مالک محاربی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حمل‌ بن مالک محاربی،''' از نیروهای عمر بن‌ سعد و از جنایتکاران روز عاشورا بود.
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا
|اطلاعات قاتل =
|اطلاعات قاتل =
خط ۲۰: خط ۱۸:
| دیگر فعالیت‌ها  =
| دیگر فعالیت‌ها  =
| منصب  =  
| منصب  =  
}}
}}'''حمل‌ بن مالک محاربی،''' از نیروهای عمر بن‌ سعد و از جنایتکاران روز عاشورا بود.
 
 
==نقش در واقعه کربلا==
==نقش در واقعه کربلا==
او جزء کسانی بود که خیمه‌ها و لباس‌های آن حضرت و خاندان و اصحاب را غارت کرده بودند.<ref>- تاریخ طبری، ج6، ص57-58؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص240.</ref>  
او جزء کسانی بود که خیمه‌ها و لباس‌های آن حضرت و خاندان و اصحاب را غارت کرده بودند.<ref>- تاریخ طبری، ج۶، ص۵۷-۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.</ref>  
==قیام مختار==
==قیام مختار==
در هنگام قیام مختار، حمل‌ بن مالک محاربی به همراه عبدالله‌ بن اسید جهنی و مالک‌ بن بشیر البدی از ترس انتقام مختار در قادسیه پنهان شده بودند. به دستور مختار، ابو نمر مالک‌ بن عمرو نهدی از افسران شجاع مختار، آنان را دستگیر کرده و به کوفه آوردند.  
در هنگام قیام مختار، حمل‌ بن مالک محاربی به همراه عبدالله‌ بن اسید جهنی و مالک‌ بن بشیر البدی از ترس انتقام مختار در قادسیه پنهان شده بودند. به دستور مختار، ابو نمر مالک‌ بن عمرو نهدی از افسران شجاع مختار، آنان را دستگیر کرده و به کوفه آوردند.  
چون آنان را گرفته و نزد مختار آوردند، مختار به آنان گفت: ای دشمنان خدا! کجاست امام حسین (ع)؟ شما کسی را کشتید که فرمان یافته بودید تا بر او درود و صلوات بفرستید، گفتند که ما را بر قتل او واداشتند. اکنون بر ما منت گذار و ببخش. مختار گفت چرا شما بر امام حسین‌ (ع) منت نگذاشتید، حال آنکه او پسر دختر پیامبر (ص) بود؟<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص451؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص77.</ref>
چون آنان را گرفته و نزد مختار آوردند، مختار به آنان گفت: ای دشمنان خدا! کجاست امام حسین (ع)؟ شما کسی را کشتید که فرمان یافته بودید تا بر او درود و صلوات بفرستید، گفتند که ما را بر قتل او واداشتند. اکنون بر ما منت گذار و ببخش. مختار گفت چرا شما بر امام حسین‌ (ع) منت نگذاشتید، حال آنکه او پسر دختر پیامبر (ص) بود؟<ref>- تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷.</ref>
==مرگ==
==مرگ==
سپس مختار دستور داد تا آنان را به سزای جنایاتی که در کربلا مرتکب شده‌اند، اعدام کنند. سعر بن ابی‌ سعر مأمور کشتن او بود. او را کشت و سر از تنش جدا کرد.<ref>- تاریخ طبری، ج6، ص58؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص240.</ref>
سپس مختار دستور داد تا آنان را به سزای جنایاتی که در کربلا مرتکب شده‌اند، اعدام کنند. سعر بن ابی‌ سعر مأمور کشتن او بود. او را کشت و سر از تنش جدا کرد.<ref>- تاریخ طبری، ج۶، ص۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.</ref>
==منبع==
==منبع==
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 252-253.
 
* مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص ۲۵۲-۲۵۳.
 
==پی نوشت==
==پی نوشت==
[[رده: تاریخ]]
[[رده: تاریخ]]
خط ۳۷: خط ۳۵:
[[رده: قاتلان کربلا]]
[[رده: قاتلان کربلا]]
[[رده: غارتگران]]
[[رده: غارتگران]]
<references />

نسخهٔ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۷

مشخصات فردی
نام کامل حمل‌ بن مالک محاربی
نقش در واقعه کربلا
نقش‌های برجسته جزء کسانی که خیمه‌ها و لباس‌های آن حضرت و خاندان و اصحاب را غارت کردند

حمل‌ بن مالک محاربی، از نیروهای عمر بن‌ سعد و از جنایتکاران روز عاشورا بود.

نقش در واقعه کربلا

او جزء کسانی بود که خیمه‌ها و لباس‌های آن حضرت و خاندان و اصحاب را غارت کرده بودند.[۱]

قیام مختار

در هنگام قیام مختار، حمل‌ بن مالک محاربی به همراه عبدالله‌ بن اسید جهنی و مالک‌ بن بشیر البدی از ترس انتقام مختار در قادسیه پنهان شده بودند. به دستور مختار، ابو نمر مالک‌ بن عمرو نهدی از افسران شجاع مختار، آنان را دستگیر کرده و به کوفه آوردند. چون آنان را گرفته و نزد مختار آوردند، مختار به آنان گفت: ای دشمنان خدا! کجاست امام حسین (ع)؟ شما کسی را کشتید که فرمان یافته بودید تا بر او درود و صلوات بفرستید، گفتند که ما را بر قتل او واداشتند. اکنون بر ما منت گذار و ببخش. مختار گفت چرا شما بر امام حسین‌ (ع) منت نگذاشتید، حال آنکه او پسر دختر پیامبر (ص) بود؟[۲]

مرگ

سپس مختار دستور داد تا آنان را به سزای جنایاتی که در کربلا مرتکب شده‌اند، اعدام کنند. سعر بن ابی‌ سعر مأمور کشتن او بود. او را کشت و سر از تنش جدا کرد.[۳]

منبع

  • مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص ۲۵۲-۲۵۳.

پی نوشت

  1. - تاریخ طبری، ج۶، ص۵۷-۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.
  2. - تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷.
  3. - تاریخ طبری، ج۶، ص۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.