مجتبی طهمورثی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
(←اشعار: من مجتبی طهمورثی هستم. اشتباه تایپی را اصلاح کردم) |
||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
{{ب| دل، پشتِ حصار حَرَمت، خستهترین است|در سایهی دیوار تو بنشستهترین است }} | {{ب| دل، پشتِ حصار حَرَمت، خستهترین است|در سایهی دیوار تو بنشستهترین است }} | ||
{{ب| بگشا گره از بال فرو بستهی پرواز|کاین | {{ب| بگشا گره از بال فرو بستهی پرواز|کاین فوج کبوتر به تو دلبستهترین است }} | ||
{{ب| سازیست شکسته دلِ آیینه تباران|بنواختهای آنچه که بشکستهتر این است }} | {{ب| سازیست شکسته دلِ آیینه تباران|بنواختهای آنچه که بشکستهتر این است }} | ||
{{ب| زنجیر غلامان تو، تا نوحهگری کرد|چشمان به | {{ب| زنجیر غلامان تو، تا نوحهگری کرد|چشمان به خون تر شده سردستهترین است }} | ||
{{ب| عمریست که در دیدهی ما شور فرات است|تا دیده به تاریخ تو پیوستهترین است }} | {{ب| عمریست که در دیدهی ما شور فرات است|تا دیده به تاریخ تو پیوستهترین است }} | ||
{{ب| پیشانی عشّاق تو را مِهر تو مُهر است|این | {{ب| پیشانی عشّاق تو را مِهر تو مُهر است|این نقش جبینیست که برجستهترین است }} | ||
{{ب| نذرت چه کنم؟ غیرِ نفسهای بریده| | {{ب| نذرت چه کنم؟ غیرِ نفسهای بریده| وقتی که در اندوه تو بگسستهترین است }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۴۲
مجتبی طهمورثیشاعر معاصر ایرانی است. از وی تاکنون کتاب «با هر بهار» که مجموعه شعر وی میباشد منتشر شده است.
مجتبی طهمورثی | |
---|---|
زادروز | 1344ه.ش قصرشیرین |
کتابها | با هر بهار |
دربارهی شاعر
مجتبی طهمورثی در سال 1344 ه. ش در قصر شیرین به دنیا آمد. قسمتی از دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود گذراند و پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه خانواده مجبور به مهاجرت به کرمانشاه شد. دیپلم خود را در آنجا گرفت و برای ادامهی تحصیل وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران شد و در رشتهی علوم اقتصادی لیسانس گرفت.
طهمورثی از نوجوانی به سرودن اشعار پرداخت و از حافظ خوانی پدر تأثیر پذیرفته است. شعرهای او به صورت پراکنده در نشریات منتشر شده است. وی هم اکنون ساکن تهران است و ممیز مالیاتی وزارت دارایی میباشد و با حوزهی هنری نیز همکاری دارد.
اشعار
نجابت موزون:
زنی نشسته به قتل برادرش به تماشا | ز خیمهگاه کبودش به برزخی ز تمنّا | |
زنی که مونس درد و زنی که همدم داغ است | زنی به جذبهی حیدر، زنی به جلوهی زهرا | |
دلش، صحاری سوزان، زبان، زبانهی آتش | پر از حکایت زخم و پر از روایتِ یغما | |
شکسته پشتِ فلک در مقابلش چه بگویم | چگونه میبرد این غم به دوش خسته خدایا؟! | |
خطابههای غرورش، در اوج رخ نگاهش | نبیند آنچه که بیند، مگر به صورت زیبا | |
چراغدار ولایت در آن جنون و سیاهی | کسی نبوده به غیر از عقیله دختر مولا | |
ضریح خونِ تو دل را اسیر شیوهی خود کرد | الا نجابت موزون، الا اسارت شیوا |
پشت حصار حرم:
دل، پشتِ حصار حَرَمت، خستهترین است | در سایهی دیوار تو بنشستهترین است | |
بگشا گره از بال فرو بستهی پرواز | کاین فوج کبوتر به تو دلبستهترین است | |
سازیست شکسته دلِ آیینه تباران | بنواختهای آنچه که بشکستهتر این است | |
زنجیر غلامان تو، تا نوحهگری کرد | چشمان به خون تر شده سردستهترین است | |
عمریست که در دیدهی ما شور فرات است | تا دیده به تاریخ تو پیوستهترین است | |
پیشانی عشّاق تو را مِهر تو مُهر است | این نقش جبینیست که برجستهترین است | |
نذرت چه کنم؟ غیرِ نفسهای بریده | وقتی که در اندوه تو بگسستهترین است |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1615.