نصرالله مردانی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
نصر اللّه مردانی «ناصر» به سال 1326 ه. ش در سرزمین کهن و باستانی کازرون دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در همان جا به پایان برد و هم اکنون نیز ساکن کازرون است. اما به دلیل دارا بودن مسئولیتهای فرهنگی بسیاری از اوقات خود را در تهران میگذراند. از دوران کودکی شعر گفتن را آغاز کرد و خیلی زود در مطبوعات جایی برای خود باز کرد. به غزل بیشتر از سایر قوالب شعر پارسی گرایش دارد و معتقد است غزل سرایی حسّاسیّت و ذهنیتی وسیع و تخیّلی قوی میطلبد. خیال نیز در ساختار مضامین بدیع شعر مردانی نقش اساسی دارد. وی طبعی روان دارد. <ref>تذکره شعرای معاصر؛ ص 270.</ref> | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = نصر اللّه مردانی | |||
| تصویر = نصر اللّه مردانی.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت =ایرانی | |||
| تاریخ تولد =1326 ه. ش | |||
| محل تولد =کازرون | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب =شیعه | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه =شاعر | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری =غزل سرا | |||
|کتابها =«[[قیام نور]]»، «[[خون نامهی خاک]]»، «[[آتش نی]]»، «[[شعر اربعین]]»، «[[قانون عشق]]»، «گزیده ادبیات معاصر، شماره 11»، «[[شهیدان شاعر]]» و «[[منظومه شهادت]]» | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص =ناصر | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
'''نصر اللّه مردانی''' از شاعران معاصر ایرانی است. | |||
==زندگینامه== | |||
'''نصر اللّه مردانی''' «ناصر» به سال 1326 ه. ش در سرزمین کهن و باستانی کازرون دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در همان جا به پایان برد و هم اکنون نیز ساکن کازرون است. اما به دلیل دارا بودن مسئولیتهای فرهنگی بسیاری از اوقات خود را در تهران میگذراند. از دوران کودکی شعر گفتن را آغاز کرد و خیلی زود در مطبوعات جایی برای خود باز کرد. به غزل بیشتر از سایر قوالب شعر پارسی گرایش دارد و معتقد است غزل سرایی حسّاسیّت و ذهنیتی وسیع و تخیّلی قوی میطلبد. خیال نیز در ساختار مضامین بدیع شعر مردانی نقش اساسی دارد. وی طبعی روان دارد. <ref>تذکره شعرای معاصر؛ ص 270.</ref> | |||
==آثار== | |||
* آثار چاپ شدهی وی عبارتند از: | |||
* «قیام نور»، | |||
* «خون نامهی خاک» | |||
* «آتش نی»، «شعر اربعین» | |||
* «قانون عشق» | |||
* «گزیده ادبیات معاصر، شماره 11» | |||
* «شهیدان شاعر» | |||
* «منظومه شهادت» | |||
==اشعار== | |||
===بانوی اسلام=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۳۱: | خط ۹۳: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===میدان عطش=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۵۸: | خط ۱۱۹: | ||
===گل اختر=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۸۰: | خط ۱۴۱: | ||
===فرات اشک=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
نسخهٔ ۸ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۹
نصر اللّه مردانی | |
---|---|
زادروز | 1326 ه. ش کازرون |
ملیت | ایرانی |
پیشه | شاعر |
سبک نوشتاری | غزل سرا |
کتابها | «قیام نور»، «خون نامهی خاک»، «آتش نی»، «شعر اربعین»، «قانون عشق»، «گزیده ادبیات معاصر، شماره 11»، «شهیدان شاعر» و «منظومه شهادت» |
تخلص | ناصر |
نصر اللّه مردانی از شاعران معاصر ایرانی است.
زندگینامه
نصر اللّه مردانی «ناصر» به سال 1326 ه. ش در سرزمین کهن و باستانی کازرون دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در همان جا به پایان برد و هم اکنون نیز ساکن کازرون است. اما به دلیل دارا بودن مسئولیتهای فرهنگی بسیاری از اوقات خود را در تهران میگذراند. از دوران کودکی شعر گفتن را آغاز کرد و خیلی زود در مطبوعات جایی برای خود باز کرد. به غزل بیشتر از سایر قوالب شعر پارسی گرایش دارد و معتقد است غزل سرایی حسّاسیّت و ذهنیتی وسیع و تخیّلی قوی میطلبد. خیال نیز در ساختار مضامین بدیع شعر مردانی نقش اساسی دارد. وی طبعی روان دارد. [۱]
آثار
- آثار چاپ شدهی وی عبارتند از:
- «قیام نور»،
- «خون نامهی خاک»
- «آتش نی»، «شعر اربعین»
- «قانون عشق»
- «گزیده ادبیات معاصر، شماره 11»
- «شهیدان شاعر»
- «منظومه شهادت»
اشعار
بانوی اسلام
زینب، ای بانوی اسلام! سلام | ای پیامآور خونین قیام | |
زینب! ای اسوه ایثار و خروش | بیرقِ داد گرفتی تو به دوش | |
زینب ای شیر زن کربُ بلا | جوش با خون تو زد خون خدا | |
زینب! ای آینهی روشن حق | خرّم از اشک تو شد گلشن حق | |
زینب! ای زادهی زهرای بتول | از تو پاینده بود دین رسول | |
زینب! ای عصمت تو شوکت زن | وارثی، وارث هفتاد و دو تن | |
زینب! ای گوهر دریای وقار | صبر از صبر تو، بیصبر و قرار! | |
زینب! ای خواهر آزاد حسین | بود فریاد تو، فریاد حسین | |
زینب! ای پاکتر از چشمهی نور | کس نیامد به جهان چون تو صبور | |
سینهات سوخته از داغ حسن | سرخ از اشک تو، گلهای چمن | |
خطبهات رونق بیداد شکست | کاخ بیداد ز بنیاد شکست [۲] |
میدان عطش
آنچه در سوگ تو ای پاکتر از پاک گذشت | نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت | |
چشم تاریخ در آن حادثهی تلخ چه دید | که زمان مویهکنان از گذر خاک گذشت | |
سر خورشید بر آن نیزهی خونین میگفت | که چهها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت | |
جلوهی روح خدا در افق خون تو دید | آن که با پای دل از قلّهی ادراک گذشت | |
مرگ هرگز به حریم حرمتت راه نیافت | هرکجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت | |
حُرّ آزاده، شد از چشمهی مهرت سیراب | که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت | |
آب شرمندهی ایثار علمدار تو شد | که چرا تشنه از او این همه بیباک گذشت | |
بود لب تشنهی لبهای تو صد رود فرات | رود بیتاب کنار تو عطشناک گذشت | |
بر تو بستند اگر آب، سوارانِ سراب | دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت | |
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند | سخن از قصّهی عشق تو ز لولاک گذشت [۳] |
گل اختر
به طاق آسمان امشب گل اختر نمیتابد | بنات النعش اکبر بر سر اصغر نمیتابد | |
به شام کربلا افتاده در دریای شب، ماهی | که هرگز آفتابی این چنین دیگر نمیتابد | |
به دنبال کدامین پیکر صد پاره میگردد | که از گودال خون خورشید بیسر در نمیتابد؟ | |
به پهنای فلک بعد از تو ای ماه بنی هاشم | چراغ مهر دیگر تا قیامت بر نمیتابد؟ | |
فرات مهربانی، تشنهی لبهای عطشانت | تو آن دریای ایثاری که در باور نمیتابد | |
کنار شطّ خون دستی و مشکی پاره میگوید | که، عباس دلاور از برادر سر نمیتابد | |
علمداری که بر دوشش علم بیدست میماند | عطش، اشکی به رخسارش ز چشم تر نمیتابد | |
ز خاک تیره هفتادُ دو کوکب آسمانی شد | که بر بام جهان نوری از این برتر نمیتابد |
فرات اشک
بخوان حماسهی خونین کربلا با ما | که شد بسیط زمین جمله همصدا با ما | |
سربریده به میدان عشق میگوید | حدیث خون شهیدان نینوا با ما | |
دوباره پیکر صد چاک لاله آوردند | به داغ گاه بهشتی، فرشتهها با ما | |
فرات اشک ز چشمان خاک میجوشد | به سوگواری گلهای کربلا با ما | |
ز موج خیز خطر فاتحانه میگذریم | که هست معجز موسایی و عصا با ما | |
لهیب آتش نمرودیان گل افشاند | به زور حادثه باشد اگر خدا با ما | |
اگر جهان همه دشمن شود، ظفر یابیم | به عرصهیی که بود تیغ مرتضی با ما | |
پیِ سلامت سردار عاشقان دیدیم | که دست غیب بلندست در دعا با ما |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1431-1432.