هشیار شیرازى: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹: خط ۴۹:


==زندگینامه==
==زندگینامه==
میرزا على ناظر متخلص به «هشیار»، فرزند میرزا حسن خان هزار جریبى مازندرانى - ناظر حسینعلى میرزا، فرمانفرماى فارس- در زمانه محمد شاه قاجار مى‌زیسته است. در شاعرى و تحصیل علوم عروض و قافیه شاگرد مرحوم مبرور میرزاى وصال ([[وصال شیرازى]]) بوده است. میرزا علی در جوانى «سامى» و بعد از آن گاهگاهى که به طبع آزمایى شعر مى‌گفته «هشیار» تخلص مى‌کرده است.
میرزا على ناظر متخلص به «هشیار»، فرزند میرزا حسن خان هزار جریبى مازندرانى - ناظر حسینعلى میرزا، فرمانفرماى فارس- در زمانه محمد شاه قاجار مى‌زیسته است. وی در شاعرى و تحصیل علوم عروض و قافیه شاگرد مرحوم [[وصال شیرازى]] بوده است. میرزا علی در جوانى «سامى» و بعد از آن «هشیار» تخلص مى‌کرده است.


==آثار==
==آثار==

نسخهٔ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۴۵

هشیار شیرازی
نام اصلی میرزا على ناظر
زمینهٔ کاری شعر و ادبیات
ملیت ایرانی
سبک نوشتاری خراسانى، عراقی
تخلص هشیار

هشیار شیرازی شاعر سده سیزدهم بود.

زندگینامه

میرزا على ناظر متخلص به «هشیار»، فرزند میرزا حسن خان هزار جریبى مازندرانى - ناظر حسینعلى میرزا، فرمانفرماى فارس- در زمانه محمد شاه قاجار مى‌زیسته است. وی در شاعرى و تحصیل علوم عروض و قافیه شاگرد مرحوم وصال شیرازى بوده است. میرزا علی در جوانى «سامى» و بعد از آن «هشیار» تخلص مى‌کرده است.

آثار

(هشیار) شیرازى در قصیده بیشتر به شیوه متقدمین طبع‌آزمایى کرده و سبک خراسانى را مورد عنایت قرار داده، ولى در قالب غزل و نیز دو مرثیه‌اى از او در دست است از شیوه بیانى سبک عراقى متاثر بوده است. وی دیوانى مرتب داشته که از بین رفته است.

اشعار

گردون به ماتمِ که چنین درهم است باز؟ پشتش ز غصۀ که بدین سان خم است باز؟
جن و ملک براى که در ویله و خروش؟ چرخ و زمین ز بهرچه در ماتم است باز؟
آیا ز بهر بی کسى و ابتلاى کیست؟ هر دیدۀ ندیده نمى، چون یم است باز
گویا عزا عزاى حسین است کآسمان خون جاى اشک بارد و الحق کم است باز
گویند: در زمانه غمى نیست بى‌نشاط غیر از غم حسین که نشاطش غم است باز!
سال از هزار بیش که او شد شهید لیک کم باشد ار به دل غم او هر دم است باز
وقفِ ولاست گر به جهان هر کجا بلاست پس هر بلاست خاص سلطان کربلاست


اى به خون غرقه که سرکردۀ ارباب وفایى به مکافات وفا کشتۀ شمشیر جفایى
وقت طوفان بلا جودى تمکین و ثباتى گام ابرام قضا عالم تسلیم و رضایى
ساقى کوثر و ممنوع لئیمان ز فراتى سبط پیغمبر و مذبوح لعینان ز قفایى
نینوا از تو نواخیز و نوان خلقى ازین غم که تو لب‌تشنه در او خفته و عریان ز نوایى
فدک ار نیست، فِداک! اى ملک الملک شفاعت بهر ما گفته بلى و هدف تیر بلایى
ما سزاوار بلاییم و تو از روز نخستین دولت از توست که تو مالک اقلیم بقایى [۱]


منابع

  • محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج 1، ص 316-317.

پی نوشت

  1. همان، ص 2077 و 2078.