ابوالقاسم زاهی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۰۰: خط ۳۰۰:
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران عرب]]
[[رده:شاعران عرب]]
<references />
<references />{{شاعران}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۰۳

ابوالقاسم زاهی‌
زادروز بیستم ماه صفر سال 318 ه. ق.
مرگ چهارشنبه 20 جمادی الاولی سال 352 هجری
محل زندگی کرخ در قطعه زمین ربیع
جایگاه خاکسپاری مقابر قریش
لقب زاهی
پیشه شاعر
سبک نوشتاری قصیده

ابوالقاسم زاهی، شاعر بغدادی است.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

علی بن اسحاق بن خلف قطّان بغدادی مکنّی به ابو القاسم در بیستم ماه صفر سال 318 ه. ق. متولد شد و در محله‌ی کرخ در قطعه زمین ربیع [۱] سکونت داشت و به «زاهی» شهرت یافته بود.

بنا به گفته یاقوت حموی از «زاه» نیشابور است. وی قصیده‌های نیکو و نمکین می‌سرود. و تشبیه و دیگر صنایع شعری را نیکو می‌دانست. وی شاعر فوق‌العاده‌ای بود که اشعارش در چهار بخش می‌باشد و بیشتر اشعارش درباره‌ی اهل بیت پیامبر (ص) بود و به مذهب آنان متدیّن و با مهرشان پاداش رسالت را می‌پرداخت. زاهی روز چهارشنبه 20 جمادی الاولی سال 352 هجری وفات یافت و در مقابر قریش دفن شد. [۲]

نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مدح اهل بیت (ع):


1- یا لائمی فی الولا هل أنت تعتبربمن یوالی رسول اللّه أو یذر؟

2- قوم لو أنّ البحار تنزف بالأقلام مشقا و أقلام الدّنا شجر

3- و الإنس و الجنّ کتّاب لفضلهم‌و الصحف ما احتوت الآصال و البکر

4- لم یکتبوا العشر بل لم یعد جهدهم‌فی ذلک الفضل إلّا و هو محتقر

5- أهل الفخار و أقطاب المدار و من‌أضحت لامرهم الأیّام تأتمر

6- هم آل أحمد و الصید الجحاجحة الزهر الغطارفة العلویّة الغرر

7- و البیض من هاشم و الاکرمون اولواالفضل الجلیل و من سادت بهم مضر

8- فافطن بعقلک هل فی القدر غیرهم؟قوم یکاد إلیهم یرجع القدر

9- اعطوا الصفانهلا اعطوا النبوّة من‌قبل المزاج فلم یلحق بهم کدر

10- و توّجوا شرفا ما مثله شرف‌و قلّدوا خطرا ما مثله خطر

11- حسبی بهم حججا للّه واضحةیجری الصّلاة علیهم أینما ذکروا

12- هم دوحة المجد و الأوراق شیعتهم‌و المصطفی الأصل و الذریّة الثمر [۳]

13- یا آل أحمد ماذا کان جرمکم؟فکلّ أرواحکم بالسیف تنتزع

14- تلفی جموعکم شتیّ مفرّقةبین العباد و شمل الناس مجمتع

15- و تستباحون أقمارا منکّسةتهوی و أرؤسها بالسّمر تقترع

16- ألستم خیر من قام الرّشاد بکم‌و قوّضت سنن التضلیل و البدع؟!

17- و وحّد الصمد الأعلی بهدیکم‌إذ کنتم علما للرّشد یتّبع؟

18- ما للحوادث لا تجری بظالمکم؟ما للمصائب عنکم لیس ترتدع

19- منکم طرید و مقتول علی ظمأو منکم دنف بالسمر منصرع

20- و هارب فی أقاصی الغرب مغترب‌و دارع بدم اللبّات مندرع

21- و من محرّق جسم لا یزار له‌قبر و لا مشهد یأتیه مرتدع

22- و إن نسیت فلا أنسی الحسین و قدمالت إلیه جنود الشرک تقترع

23- فجسمه لحوامی الخیل مطرّدو رأسه لسنان السّمر مرتفع [۴]

24- بنو المصطفی تفنون بالسیف عنوةو یسلمنی طیف الهجوع فأهجع؟

25- ظلمتم و ذبّحتم و قسّم فیئکم‌و جار علیکم من لکم کان یخضع

26- فما بقعة فی الأرض شرقا و مغرباو إلّا لکم فیه قتیل و مصرع [۵]


1- ای ملامت‌گر من، در ولای اهل بیت آیا با دوستی پیامبر موافقی یا مخالف؟

2- قومی که هرگاه با قلم‌ها برای نوشتن از دریاها استفاده کنند و درختهای دنیا قلم گردد.

3- و انس و جن نویسنده فضائلشان باشد و ظرفیت صبح و شام صفحه کاغذ باشد.

4- به اندازه یک دهم فضائلشان را نمی‌گنجد، بل جهد و کوششان در برابر فضل آنها، ناچیز است.

5- افتخارآفرینان و مرکز و مدار جهان که روزگار به امرشان می‌گردد.

6- دودمان احمد، بزرگ سادات درخشان، جوانان علوی سپیده چهره.

7- سپیدان بنی هاشم و جوانمردان با فضیلت، بزرگانی که دودمان" نضر" به بزرگی آنان نازند.

8- با عقلت بیندیش، آیا کسی دیگر به قدر آنان رسد، قومی که تقدیر الهی را به کف گرفته‌اند.

9- به اینان، قبل از خلقتشان صفا عطا شد و نبوّت چون آب صافی بی‌کدر داده شده است.

10- و آنان را تاج شرافتی بی‌مانند و بزرگواری و شخصیت بی‌رقیبی عطا گردیده است.

11- مرا این‌گونه حجّت‌های واضح الهی بسنده است، اینان‌که هرگاه یاد شوند درود بر آنها فرستید.

12- اینان درخت عظمت‌اند و شیعیانشان برگهای آن. ریشه‌ی این درخت مصطفی (ص) و ذریه‌ی او میوه‌ی آنند.

13- ای دودمان احمد، گناه شما چه بوده است که باید ارواح شما با شمشیر از بدنتان جدا شود.

14- اجتماع شما را با سنگ تفرقه میان مردم به جدایی انداخته‌اند، در حالی‌که اجتماع مردم بهم پیوسته باشند.

15- ماههای چهره‌ی شما از بدنهایتان به زیر افتاده و سرها بر سر شاخسار نیزه‌ها قرار گرفته است.

16- آیا شما بهترین رهبر هدایت نبودید؟ آیا شما روش گمراهی و بدعت را نشکستید؟

17- آیا خدای یگانه، بی‌نیاز و برتر، به راهنمایی شما که پرچم‌دار و مقتدای هدایتید به یگانگی پرستیده شد؟

18- پس چرا حوادث بر دشمنان ستمگر شما، نمی‌گذرد و چرا مصیبت‌ها از شما دست برنمی‌دارد؟

19- بعضی از شما روی خاک افتاده و با لب تشنه کشته شده‌اید و پاره‌ای سر بریده‌اش فراز نیزه است.

20- برخی در بلاد غربت، دورترین نقطه مغرب گریخته و با خون‌های لاله‌گون، بر خود زره بسته است.

21- کسانی از شما را سوزانده و خاکسترش بر باد رفته که قبری و آرامگاهی برای توبه‌کنندگان مشهدش به جای نگذاشته‌اند.

22- اگر همه را فراموش کنم، چگونه حسین را که سپاه شرک با کوبیدن شمشیر و نیزه بر او تاختند، توانم فراموش کرد.

23- پیکرش برای تاختن اسبان سیاه، روی خاک افتاده و سرش برفراز نیزه‌ها جای گرفته است.

24- ای فرزندان مصطفی! با شمشیر بر شما حمله کنند و من به خواب آرام رفته، شب استراحت کنم؟

25- شما را ستم کنند، بکشند و اموالتان تقسیم گردد و در برابر این همه جور و جفا چه کس بر شما خضوع کند و حق شما را ادا نماید؟

26- هیچ سرزمینی در شرق و غرب نباشد مگر این‌که کشته‌ای از شما یا به خاک‌افتاده‌ای در آن باشد.


مرثیه‌ی حسین شهید (ع):


1- اعاتب عینی إذا أقصرت‌و أفنی دموعی إذا ماجرت

2- لذکراکم یا بنی المصطفی‌دموعی علی الخطّ قد سطّرت

3- لکم و علیکم جفت غمضهاجفونی عن النوم و استشعرت

4- امثّل أجسادکم بالعراق‌و فیها الأسنّة قد کسّرت

5- أمثّلکم فی عراص الطفوف‌بدورا تکسّف إذ أقمرت

6- غدت أرض یثرب من جمعکم‌کخطّ الصحیفة إذ أقفرت

7- و أضحی بکم کربلا مغرباکزهر النجوم إذا غوّرت

8- کأنّی بزینب حول الحسین‌و منها الذوائب قد نشّرت

9- تمرّغ فی نحره وجههاو تبدی من الوجد ما أضمرت

10- و فاطمة عقلها طایرإذ السوط فی جنبها أبصرت

11- و للسبط فوق الثری جثّةبفیض دم النحر قد عقّرت

12- و أرؤسهم فوق سمر القناکمثل الغصون إذا أثمرت

13- و رأس الحسین أمام الرّفاق‌کغرّة صبح إذا أسفرت [۶]

14- ابکی یا عین ابکی آل رسول اللّه حتّی تخدّ منک الخدود

15- و تقلّب یا قلب فی ضرم الحزن‌فما فی الشجا لهم تفنید

16- فهم النخل باسقات کما قال‌سوام لهنّ طلع نضید

17- و هم فی الکتاب زیتونة النورو فیها لکلّ نار وقود

18- و بأسمائهم إذا ذکر اللّه‌بأسمائه اقتران أکید

19- غادرتهم حوادث الدّهر صرعی‌کلّ شهم بالنفس منه یجود

20- لست أنسی الحسین فی کربلاءو هو ظام بین الأعادی وحید

21- ساجد یلثم الثرا و علیه‌قضب الهند رکّع و سجود

22- یطلب الماء و الفرات قریب‌و یری الماء و هو عنه بعید

23- یا بنی الغدر من قتلتم؟ لعمری‌قد قتلتم من قام فیه الوجود [۷]


1- هرگاه از گریه چشمانم کوتاهی کند، توبیخش کنم و چون سرشکم جاری شود تا پایان بگریم.

2- به یاد شما ای فرزندان مصطفی سرشکم به چهره رقم کشیده است.

3- برای شما و بر شما پلکهایم از بهم آمدن سر باززده نخوابید و هشیار مانده است.

4- من برای پیکرهای شما که در عراق نیزه‌ها بر آنها کارگر شده، خوردش کرده، تشبیهی ندارم.

5- و شما را در عرصه‌ی کربلا، به ماههای درخشنده‌ای که کسوف کند مانند کرده‌ام؟

6- دیگر سرزمین مدینه از جمع شما خالی شد مانند لوحه‌ای است که خطوطش را بزدائید.

7- و زمین کربلا با شما عملی کرد، مانند درخشنده ستارگانی که فرو ریزد.

8- گویا زینب را می‌بینم گرد حسین با گیسوانی پریشان است.

9- صورت به رگهای بریده گردنش فرو برده و آه و ناله از دل دردمندش بیرون می‌دهد.

10- و می‌بینم فاطمه را حیران است وقتی تازیانه به پهلوی زینبش می‌خورد.

11- و سبط پیامبر را که پیکرش روی خاکها مانند قربانی سربریده فتاده است.

12- و سرهای بریده آنان برفراز نیزه‌ها همان شاخسارهای میوه‌دار است.

13- و سر حسین در پیشاپیش سایر سرها مانند سپیدی صبح می‌درخشد.

14- ای دیده‌ها سرشک فرو بارید، سرشک فرو بارید بر آل پیامبر خدا تا گونه‌ها از آن‌ها اثر پذیرد.

15- و ای دلها در آتش اندوه زیر و بالا شوید که اندوه آنان را پایانی نیست.

16- از آن‌جا به نخل‌های بلند خوش‌ترکیب که شکوفه‌هایش بهم بسته، تعبیر شده است. [۸]

17- از آنان در کتاب الهی به زیتون نور و برای روشنی فروغ هدایت به کانون نورانی، تعبیر شده است.

18- اسامی آنان چون یاد خدا شود به اسامی خدا به شدت مقرون گردد.

19- حوادث روزگار هریک از آن بزرگواران را به خاک انداخته و به فزع افتاده‌اند.

20- من حسین را در کربلا فراموش نمی‌کنم در حالی‌که بین دشمنان تشنه و تنها است.

21- و در حال سجود صورت بر خاک نهاده و به رکوع و سجود پردازد و شمشیر آبدار بر او کشیده‌اند.

22- با نزدیکی آب فرات، آب می‌جوید و آن را می‌بیند، ولی از آب دور است.

23- ای ستمگران می‌دانید چه کسی را کشتید؟ به جانم سوگند کسی را کشته‌اید که هستی در وجودش خلاصه شده است.


مدح اهل بیت (ع):


1- قوم سماؤهم السیوف و أرضهم‌أعداؤهم و دم النّحور بحورها

2- یستمطرون من العجاج سحائباصوب الحتوف علی الزحوف مطیرها

3- و حنادس الفتن التی إن أظلمت‌فشموسها آرائهم و بدورها

4- ملکوا الجنان بفضلهم فریاضهاطرّا لهم و خیامها و قصورها

5- و إذا الذّنوب تضاعفت فبحبّهم‌یعطی الأمان أخا الذنوب غفورها

6- تلک النجوم الزّهر فی أبراجهاو من السنین بهم تتمّ شهورها [۹]


1- من از قومی سخن می‌گویم که آسمانشان شمشیر و زمینشان دشمنان و خون گلوهای دشمنان دریاهای آنانست.

2- از گرد و غبار نبرد به عنوان ابر، باران می‌طلبند. باران مرگ بر گروه دشمنانشان.

3- و چون تاریکی‌های فتنه، تیرگی فزاید، خورشید و ماه آن را آراء و افکارشان تشکیل دهد.

4- به فضل اینان می‌توان بهشت را خرید و باغهای آن‌همه و خیام و قصورشان از آن آنها است.

5- وقتی گناهان متراکم شد به مهر آنان گنهکار می‌تواند غفران یابد.

6- اینان اختران رخشان در برج‌های فلک و سال، به تعداد آنان ماههایش تکمیل می‌شود.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. نسبت به ربیع بن یونس پرده‌دار مولای منصور و پدر وزیر «فضل بن ربیع» است.
  2. تاریخ بغداد؛ ج 11، ص 350. دائرة المعارف بستانی؛ ج 9، ص 161. اعلام زرکلی؛ ج 2، ص 695. مجالس المؤمنین؛ ص 495.
  3. الغدیر؛ ج 3، ص 395 و 396.
  4. همان؛ ص 396.
  5. همان؛ ص 397.
  6. همانجا. ادب الطف؛ ج 2، ص 51.
  7. الغدیر؛ ج 3، ص 397 و 398. ادب الطف؛ ج 2، ص 52.
  8. اشاره به آیه 10 سوره ق «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ» و نیز نخل‌های بلند خرما که میوه‌ی آن منظّم روی هم چیده شده است برانگیختیم.
  9. الغدیر؛ ج 3، ص 398.