ذوقی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۷۸: خط ۷۸:
==اشعار==
==اشعار==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| این حسین کیست که حق دلبر جانانه‌ی اوست‌|بحر عصمت صدف، این گوهر یکدانه‌ی اوست }}
{{ب| این [[حسین]] کیست که حق دلبر جانانه‌ی اوست‌|بحر عصمت صدف، این گوهر یکدانه‌ی اوست }}


{{ب| این همان شمع شبستان ولایت، که ز عشق‌|شمع ایوان فلک، سوخته پروانه‌ی اوست }}
{{ب| این همان شمع شبستان ولایت، که ز عشق‌|شمع ایوان فلک، سوخته پروانه‌ی اوست }}
خط ۹۸: خط ۹۸:
{{ب| چون خدا نیست مکانیش، و لیکن گویند|عرصه‌ی کرب و بلا خانه‌ی ویرانه‌ی اوست }}
{{ب| چون خدا نیست مکانیش، و لیکن گویند|عرصه‌ی کرب و بلا خانه‌ی ویرانه‌ی اوست }}


{{ب| این جوابی‌ست بر آن مرثیه‌کش گفت «وصال»|«این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست» }}
{{ب| این جوابی‌ست بر آن [[مرثیه‌]]کش گفت «وصال»|«این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست» }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==منابع==
==منابع==
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران متأخر]]
[[رده:شاعران متأخر]]
<references />
<references />{{شاعران}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۳

میرزا ابوالقاسم ذوقی (۱۲۷۳ ه. ق- ۱۳۳۶ ه. ق) از شعرای ایرانی است.

میرزا ابو القاسم ذوقی
زادروز ۱۲۷۳ ه. ق
اصفهان
مرگ ۱۳۳۶ ه. ق
کتاب‌ها کلیات ذوقی

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

میرزا ابوالقاسم ذوقی، در سال ۱۲۷۳ ه. ق در اصفهان تولد یافت. وی برادر کوچکتر مرحوم غمگین اصفهانی و برادرزاده‌ی محمدابراهیم ساغر، شاعر شهیر قرن سیزدهم هجری است که در خاندان ادب و کمال پرورش یافت. ذوقی علاوه بر شاعری از حسن خط بهره‌مند بود.

او در برخی از مجامع ادبی اصفهان و شیراز شرکت می‌جست. ذوقی از طریق تجارت و چندی نیز از راه منشیگری زندگی گذراند و تا پایان عمر مجرد زیست و اواخر زندگی به انزوا و گوشه‌گیری پرداخت و در دوازدهم محرم‌الحرام ۱۳۳۶ ه. ق به مرض استسقاء درگذشت. در ایران اشعارش مشتمل بر پنج هزار بیت است که پس از فوتش به همت و سرمایه‌ی برادرش «غمگین» با نام «کلیات ذوقی» به چاپ رسید.[۱]

اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این حسین کیست که حق دلبر جانانه‌ی اوست‌ بحر عصمت صدف، این گوهر یکدانه‌ی اوست
این همان شمع شبستان ولایت، که ز عشق‌ شمع ایوان فلک، سوخته پروانه‌ی اوست
گاه چون آیه‌ی رحمت، شرف دوش نبی است‌ گاه چون مُهر نبوت به سر شانه‌ی اوست
این همان شاه که با خیل ملک، روح الامین‌ به گدایی همه شب بر در کاشانه‌ی اوست
آن که در بزم صفا نرد وفا باخت، چنانک‌ عقل کل، مات رخ بازی شاهانه‌ی اوست
این همان رند قدح نوش که تا چرخ نهم‌ از ازل تا به ابد ناله‌ی مستانه‌ی اوست
می‌گساری‌ست، که هردرد غم و زهر الم‌ داشت ساقی ازل جمله به پیمانه اوست
این همان باده‌پرست است و همان باده‌فروش‌ کآب شمشیر، می و ماریه میخانه‌ی اوست
آنکه افسانه‌ی خوبان شده در عرصه‌ی حسن‌ گوش آفاق پر از قصّه و افسانه‌ی اوست
چون خدا نیست مکانیش، و لیکن گویند عرصه‌ی کرب و بلا خانه‌ی ویرانه‌ی اوست
این جوابی‌ست بر آن مرثیه‌کش گفت «وصال» «این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست»

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. سخنوران نامی معاصر؛ ج ۲، ص ۱۴۰۷.